اعدام در ملأعام، پایان تجاوز به زن همسایه
جوان معتاد که در تجاوزبهعنف به زن همسایه مجرم شناخته شده بود از سوی هیات قضات به اعدام در ملأعام محکوم شد.
زنی میانسال اسفند سال ۹۰ به ماموران پلیس کرج خبر داد، مورد تجاوز مردی جوان قرار گرفته است. این زن به پلیس گفت: من در خانه تنها بودم که متوجه ورود کسی به خانه شدم قبل از اینکه بتوانم عکسالعمل نشان بدهم آن مرد جوان مرا با تهدید چاقو وادار به برقراری رابطه کرد. وقتی پلیس از این زن پرسید مرد متجاوز را میشناسد یا نه، گفت: «من او را نمیشناسم و نمیدانم اسمش چیست اما وی را چندباری در محل دیدهام و فکر میکنم از اهالی محل است.»
با توجه به مشخصاتی که این زن به ماموران داد گشتزنیهای پلیس برای پیداکردن این جوان آغاز شد تا اینکه مدتی بعد ماموران جوانی با همان مشخصات را در محله شناسایی کردند. وقتی ماموران به پسرجوان نزدیک شدند او سعی کرد فرار کند اما در تعقیبوگریز چنددقیقهای بازداشت شد. این جوان در اولین بازجوییها خود را جمشید معرفی و تجاوز به زن جوان را انکار کرد اما وقتی ماموران جمشید را میان چندین متهم قرار دادند و از زن شاکی خواستند او را شناسایی کند، وی بلافاصله انگشت اشارهاش را به سمت جمشید گرفت و گفت: «این مرد همان فردی است که وارد خانه من شد و مرا مورد آزار قرار داد.»
وقتی جمشید از سوی زن میانسال شناسایی شد لب به اعتراف گشود و گفت: من به شیشه اعتیاد داشتم و وقتی مواد مصرف نمیکردم حالم خیلی بد میشد. صبح روز حادثه مقدار زیادی مواد کشیده بودم و اصلا حالت عادی نداشتم و کارهایی که میکردم اصلا دست خودم نبود. روی خرپشته پشتبام نشسته بودم که متوجه شدم شوهر زن میانسال از خانه خارج شد کمی بعد متوجه شدم این زن تنهاست بنابراین فرصت را مناسب دیدم و تصمیم گرفتم وارد منزل شوم. وقتی وارد شدم او مشغول انجام کارهای خانه بود، با چاقو تهدیدش کردم و مجبور شد به خواستهام عمل کند.
وقتی مرد جوان پذیرفت مرتکب تجاوزبهعنف شده است پرونده به دادگاه کیفری استان البرز فرستاده شد. او در تحقیقاتی که از سوی هیات قضات انجام گرفت، ادعای جدیدی را مطرح کرد و گفت: من با دوستانم از میهمانی برمیگشتیم که متوجه شدم در خانه زن میانسال باز است. وسوسه شدم وارد خانه شوم. میدانستم آن خانه متعلق به کیست و زنی را که آنجا زندگی میکرد، میشناختم. بلافاصله با دوستانم خداحافظی کردم و وارد خانه شدم. بعد از ورود به خانه با زن میانسال صحبت کردم و او با تهدید من مجبور شد تن به خواستهام بدهد.
با تکمیل تحقیقات پرونده برای محاکمه جمشید آماده شد. زن میانسال در جلسه اول محاکمه در جایگاه حاضر شد و شکایت خود را خطاب به قضات مطرح کرد. او گفت: من در سالهایی که با شوهرم زندگی کردم زن آبروداری بودم. هیچ مشکلی نداشتم و همیشه هم سعی کردم با دیگران با اخلاق رفتار کنم. این جوان آبروی من را برده است. او از طریق خرپشته وارد خانه من شد و مرا با چاقو تهدید کرد و گفت اگر به خواستهاش تن ندهم من را میکشد. با این حال من سعی میکردم در برابرش مقاومت کنم اما او زورش خیلی زیاد بود و من نمیتوانستم مقاومت کنم. حالا هم درخواست مجازات برای متهم را دارم.
وقتی نوبت به متهم رسید او اتهامش را قبول کرد و گفت: من به این زن تجاوز کردم، چون مواد کشیده بودم اصلا در حال خودم نبودم و نمیدانستم چنین اتفاقی میافتد. بعد از اینکه به این زن تجاوز کردم از کارم پشیمان شدم. میدانستم او شکایت میکند چون سالها بود همسایه بودیم و دیده بودم او زن بسیار مقیدی است از آنجایی که او من را نمیشناخت بعد از تجاوز چند روزی از شهر خارج شدم و به شمال رفتم به خیال خودم میخواستم کاری کنم مرا یادش برود و دیگر دنبالم نباشد. یک هفته بعد وقتی از مسافرت برگشتم متوجهشدم هنوز ماموران گشت در محله هستند. میخواستم دوباره فرار کنم که آنها من را شناسایی و بازداشت کردند.
با پایان جلسه اول رسیدگی قضات ادامه رسیدگی را به جلسه دوم موکول کردند. وقتی این جلسه چند روز بعد تشکیل شد متهم اینبار اتهامش را انکار کرد و گفت: هرچه تا به حال گفته دروغ است، او گفت: من به این زن تجاوز نکردم و هرچه گفتم تحت فشار بود. متهم در پاسخ به این سوال که چرا در جلسه قبل دادگاه و مقابل وکیلش اقرار کرد، گفت: درست است که هیچ فشاری در آن زمان روی من نبود اما من به لحاظ روحی و روانی تحت فشار بودم و به همین دلیل هم اعتراف کردم اما حالا دارم واقعیت را میگویم من هیچوقت به زن شاکی تجاوز نکردم.
با انکار این جوان وکیل مدافعش هم مدعی شد موکلش به کسی تجاوز نکرده است و خواستار تبرئه او شد. این مرد گفت: تناقضگوییهای موکلم به دلیل این است که او به کسی تجاوز نکرده و هربار که مورد پرسش قرار گرفته ادعای جدیدی را مطرح کرده است. بنابراین من خواستار این هستم که او از اتهام تجاوز تبرئه شود.
بعد از پایان دفاعیات متهم و وکیل مدافع او هیات قضات برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند و جمشید را در تجاوز مجرم شناختند و به اعدام در ملأعام محکوم کردند.
نظر کاربران
اون وكيل چقدر بي شرف بوده
متنفرم از همچين وكيل هاي كيسه دوزي. اينا هيزم هاي جهنم اند
شما سوگند خورديد كه از حق دفاع كنيد نه از جيب خودتون، بي وجدان. واقعا چطور تونستي وكالت همچين كسي رو بعهده بگيري؟؟
بالاخره متوجه نشدم زن میانسال بود ، زن جوان بود چی بود ، دقت کنید :
اول گزارش :
"زنی میانسال اسفند سال 90 به ماموران پلیس کرج خبر داد... "
در پاراگراف بعدی خط چهارم :
"و تجاوز به زن جوان را انکار کرد "
لعنت خدا بر همچین شیطان صفت هایی و بیشتر به همچین وکلایی...لعنت به وکیلی که حق را میداند و از باطل دفاع میکند.