راه اندازی «کافه» در خانه «سیمین و جلال»
اتفاقا این یکی خیلی مورد بحث قرار گرفت و یکی از چالشها بود. خیلی برایمان مهم بود که این کار را درست انجام دهیم. نظرات خیلی متفاوتی داده شد. جلال از بُعد اثرگذاری، فراتر از یک نویسنده است و روشنفکر زمان خودش است و در نویسندگی یک برند به شمار میرود.
روزنامه شهروند مصاحبهای داشته با مسئول چیدمان خانه موزه آل احمد که بخشهایی از آن را میخوانیم:
وسایل خانه سیمین و جلال
برای چیدمان خانه، دادههای این خانه را داشتیم و درعین حال اشیایی به اینجا اضافه شد. ما همه اینها را بررسی کردیم و با جستوجو، اشیایی که مربوط به این خانه بود را برگرداندیم. خانواده خودشان هم همکاری کردند. ویکتوریا خواهر خانم دانشور خیلی از تبدیل اینجا به موزه استقبال کرد و بعضی وسایل مهم را به موزه اهدا کرد، مثل حلقههای ازدواج سیمین و جلال، چند تابلوی نقاشی و تابلوهای عکس مثل تابلوی مونالیزا اثر استاد جوادیپور. وسایل خانه تقریبا کامل بود و در ارتباطهایی که برقرار شد، اطلاعات زیادی به دست آوردیم. آثار مهمی مثل آثار هانیبال الخاص، بهمن محصص، بهجت صدر و پروانه اعتمادی، در این خانه است. یک بخش اشیای معمول خانه است و بخش دیگر آثار هنری است که به خانه تعلق دارد، مثل تابلوهای نقاشی و یک اثر حجم که کار محصص است. خود کتابها مجموعه جالبی بود. آنها را تقسیمبندی کردیم و مجموعهای که به آنها هدیه شده و امضا دارد و بسیاری از آنها کار نویسندگان جوان است که به سیمین هدیه دادهاند و یادداشت گذاشتهاند. آنها او را مادر و بانوی قصههای ایران خطاب کردهاند. در این مجموعه، کتابهایی که به جلال هدیه داده شده و بعضی نویسندگان پای آن امضا کردهاند، همچنین کتابهایی که جلال عادت داشت برایشان حاشیهنویسی میکرد، هم دیده میشود، از همه این کتابها لیستبرداری و مستندنگاری شد.
جلال و سیمین یا سیمین و جلال؟
اتفاقا این یکی خیلی مورد بحث قرار گرفت و یکی از چالشها بود. خیلی برایمان مهم بود که این کار را درست انجام دهیم. نظرات خیلی متفاوتی داده شد. جلال از بُعد اثرگذاری، فراتر از یک نویسنده است و روشنفکر زمان خودش است و در نویسندگی یک برند به شمار میرود. پس انتظار این است که خانه موزه به نام «جلال و سیمین» باشد. از آن طرف، سیمین هم طرفداران خودش را داشت؛ نویسندهای محبوب و بسیار شناختهشده. هرکدام از این دو، درعین اینکه زن و شوهرند اما استقلال و طرفداران خاص خودشان را دارند. درنهایت دلیلی که باعث شد پرونده این عنوان را ببندیم، این بود که براساس یک پروتکل و قانون مدنی جهانی که اسم خانم اول میآید، فارغ از محبوبیت و معروفیت هرکدام، نام خانه با «سیمین» شروع شد؛ انتخابی بدون غرض و صادقانه.
ماجرای کافه چیست؟
راهاندازی کافه در شرایط فعلی، نیاز موزه است، باید فضایی هم برای گفتوگو داشته باشیم، برای مردمی که از راه دور میآیند و برای آنها که میخواهند در این فضا ساعتی بمانند. البته در اینباره انتخاب میکنیم. یکی از شرطها این است که کافه باید تمام تعهداتی که خانه موزه در نظر گرفته را رعایت کند، حتی تابلویی که نصب میکنند هم، باید زیرنظر طراح موزه باشد. درعین حال روی اینکه چه کسی کافه را میگیرد، حساسیت داریم و معتقدیم این یک تعامل میان موزه و کافه است.
ارسال نظر