عکس منتشرنشده از رهبر معظم انقلاب
سال ۱۳۶۷ و پس از عملیات مرصاد، زمزمه‌هایی در لشکر ۳۱ عاشورا به‌وجود آمد که احتمال دارد آقای خامنه‌ای، رئیس‌جمهور وقت به پادگان لشکر بیایند. پادگان لشکر ۳۱ عاشورا در ۱۵ کیلومتری دزفول قرار داشت؛ پادگانی که مهندسی ساخت آن را شهید مهدی باکری انجام داده بود.
خبرگزاری فارس: سال ۱۳۶۷ و پس از عملیات مرصاد، زمزمه‌هایی در لشکر ۳۱ عاشورا به‌وجود آمد که احتمال دارد آقای خامنه‌ای، رئیس‌جمهور وقت به پادگان لشکر بیایند. پادگان لشکر ۳۱ عاشورا در ۱۵ کیلومتری دزفول قرار داشت؛ پادگانی که مهندسی ساخت آن را شهید مهدی باکری انجام داده بود.
من داشتم به پادگان فرماندهی می‌رفتم که متوجه شدم مجموعه ماشین‌هایی وارد لشکر شدند. سرعت را کم کردم تا غبار جاده بخوابد و ماشین‌ها بتوانند از ما سبقت بگیرند. از آینه نگاه می‌کردم که متوجه شدم در ماشین اولی آقای خامنه‌ای نشسته‌اند. من راهنما زدم که بفرمایید جلو؛ آقا قبول نکردند و اشاره کردند که به مسیر خود ادامه بدهیم. بعد که به محل پادگان فرماندهی رسیدیم، خدمت آقا رفتیم و سلام و احوال‌پرسی کردیم.
به فرماندهی گردان ما خبر دادند که امشب با توجه به حضور آقای خامنه‌ای، بچه‌های رده‌های بالای فرماندهی برای جلسه به حسینیه‌ی فرماندهی بیایند. من هم با دوربینم رفتم. وارد حسینیه که شدم، دیدم آقا نشسته‌اند و در کنار ایشان هم سرلشکر سلیمی حضور دارد.
دو روز به تاسوعای حسینی مانده بود. شام را خوردیم و بعد از آن مراسم عزاداری شروع شد. بچه‌ها کنار آقا حلقه‌ی عزاداری تشکیل دادند و شروع به سینه‌زنی کردند. آقا هم سینه‌زنی می‌کردند که من از این لحظات چند عکس گرفتم.
پس از اتمام عزاداری آقا یک مقداری درباره‌ی سیره و تاریخ اهل بیت علیهم‌السلام صحبت کردند و گفتند که من از این عزاداری سیر نشدم. فرمودند: من می‌روم منطقه و اگر فرصت شد، روز تاسوعا برمی‌گردم. روز تاسوعا ایشان مجدداً به پادگان شهید باکری برگشتند.
منبع: khamenei.ir
من داشتم به پادگان فرماندهی می‌رفتم که متوجه شدم مجموعه ماشین‌هایی وارد لشکر شدند. سرعت را کم کردم تا غبار جاده بخوابد و ماشین‌ها بتوانند از ما سبقت بگیرند. از آینه نگاه می‌کردم که متوجه شدم در ماشین اولی آقای خامنه‌ای نشسته‌اند. من راهنما زدم که بفرمایید جلو؛ آقا قبول نکردند و اشاره کردند که به مسیر خود ادامه بدهیم. بعد که به محل پادگان فرماندهی رسیدیم، خدمت آقا رفتیم و سلام و احوال‌پرسی کردیم.
به فرماندهی گردان ما خبر دادند که امشب با توجه به حضور آقای خامنه‌ای، بچه‌های رده‌های بالای فرماندهی برای جلسه به حسینیه‌ی فرماندهی بیایند. من هم با دوربینم رفتم. وارد حسینیه که شدم، دیدم آقا نشسته‌اند و در کنار ایشان هم سرلشکر سلیمی حضور دارد.
دو روز به تاسوعای حسینی مانده بود. شام را خوردیم و بعد از آن مراسم عزاداری شروع شد. بچه‌ها کنار آقا حلقه‌ی عزاداری تشکیل دادند و شروع به سینه‌زنی کردند. آقا هم سینه‌زنی می‌کردند که من از این لحظات چند عکس گرفتم.
پس از اتمام عزاداری آقا یک مقداری درباره‌ی سیره و تاریخ اهل بیت علیهم‌السلام صحبت کردند و گفتند که من از این عزاداری سیر نشدم. فرمودند: من می‌روم منطقه و اگر فرصت شد، روز تاسوعا برمی‌گردم. روز تاسوعا ایشان مجدداً به پادگان شهید باکری برگشتند.
منبع: khamenei.ir
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
اون زمان شکل دولت شبیه این روزها نبود و تمام امور بر دوش نخست وزیر بود.به همین جهت ایت ا... العظما خامنه ای وقت داشتن از جبهه ها دیدن کنن
قربون اقا
رهبر خوبان در جمع لشکر خوبان ...
ایکاش کمی به این همه اهمیت دادن رهبر ادبیات شناس، جنگ شناس، سیاست شناس و هنر شناس مان به ادبیات دفاع مقدس و آنچه برای زمینه سازی ظهور به آن نیاز داریم دقت کنیم ای کاش مردانه ادبیات معرفی شده از طرف ایشان را فیلمنامه و ... کنیم و بنماییم با آن همه تاکید ایشان بر نوشتارهایی مانند دا و نور الدین پسر ایران خروجی هنری این ها نزدیک به صفر است و گاه روایت خالی کتاب به صورت رادیویی خیلی بیشتر از تصویر سازی های دوستان به آدم می چسبد آقا شما ببخشید ما سرمون گرم دعواهای داخلیه ...متوجه نشدیم چیزی که شما به آن اشاره می فرمایید حقیقتا نیاز واقعی یک ملت است یادمان رفت شما در خیلی زمینه ها از هدایت های شریعت که بکذریم کارشناس رتبه یک هستید .. ما کارشناس شناس هم نیستیم آخه!