خاطره جالب دولتآبادی از بازجویی شدن در کمیته
محمود دولتآبادی گفت: در سوئد به من گفتند اینجا بمان، ایران جنگ و جهنم است! من گفتم بله! ولی من هم جهنمی هستم!
روزنامه سازندگی: بعد از سالها «طریق بسمل شدن» مجوز چاپ گرفت و حالا شاید «محمود دولت آبادی» که اعتراف به جان سخت بودن هم می کند امیدوار به انتشار «زوال کلنل» هم شده باشد، او در گفتگو با سازندگی از این روزهایش میگوید که گزیدهای از صحبتهایش را خواهید خواند.
** شخصا تمام دوران هشت ساله جنگ را درون مملکت بودم و مثل دیگر مردمان با رنج ها و امیدها روزگار گذرانیدم. در آن روزگار دعوت هایی هم به کشورهای خارج داشتم و مورد لطف نویسندگان و محافل فرهنگی قرار گرفتم با پیشنهاد ماندن که همچنان از ایشان متشکرم. در آمریکا بورسی پیشنهاد شد که تشکر کردم و سر راه دعوت سوئد را داشتم.
** در سوئد دبیر کانون نویسندگان سوئد به روشنی گفت: «اینجا بمان. خانواده ات را هم دعوت می کنیم بیایند. ما می دانیم که در ایران جنگ است و جنگ جهنم است!» من ضمن تشکر با شوخی به ایشان گفتم «بله! ولی من هم جهنمی هستم!»
** گمان می کنم بیشتر موقعیت و شرایط حاکم بر آدم هاست که تلاطم تاریخی را تداعی می کند، نه برعکس. آخر ما کشمکش های زیادی داشته ایم با همسایگان در طول تاریخ.
** مقاومت تا جایی که رمق در تن و جان باقی ست، و همین مقاومت است که به قول شما مرگ را تاخیر می اندازد.
** قربانی شدن بیان دیگری از نام کتاب است و چاره ای جز آن نیست وقتی که اشخاص داستان فکر می کنند همه چیز سرزمین و مردم شان به خطر افتاده است و فجیع است و غالبا جبر و ضرورت.
** در هم رفتن آدم های دوگانه به نگاه من مربوط می شود که معتقدم آدم، آدم است که زیر پوشش همه تعریف های سیاسی پنهان نگه داشته شده است. یک بار از بازجوی خودم در کمیته پرسیدم شما که این همه بچه های مردم را می زنید آیا کینه شخصی با ایشان داری؟! گفت «نه!» و یک لحظه دیدم ساکت و به رغم رفتارش به درنگ واداشته شد.
** نه در ساختار «سلوک» و نه در ساختار «کلنل» هر اثری از جمله «طریق بسمل شدن» را فقط در همین ساختار که نوشته شده می توان دید و لاغیر. چنانچه پیش تر گفته ام ساختار هر اثری فرآیند منطقی موضوع و جانمایه آن است. البته همین فرآیند ساده به دست نمی آید. تا همین فرآیند به دست آید جان بسیار باید کَند. من استاد جان کندن ام نه استاد در هیچ رشته یا زمینه ای دیگر!
ارسال نظر