جليلي رييسجمهور میشد مثل روحانی...
کتر عبدالرضا داوري، گفت:اگر سعيد جليلي هم رييس جمهور مي شد با آمريکا مذاکره مي کرد.
دکتر عبدالرضا داوري، گفت:اگر سعيد جليلي هم رييس جمهور مي شد با آمريکا مذاکره مي کرد.
وي افزود:۴روند باعث شده امروز مذاکره ايران و آمريکا به جبر تاريخي تبديل شود زيرا ما در موقعيت انتخاب قرار نداريم و بايد با نگاه فرايندي به اين موضوع نگاه کنيم.
اين فعال سياسي تاکيد کرد:فرايند اول که اتفاق افتاده است تغيير سياست هاي آمريکاست تا يک دهه پيش نفت مهمترين پارامتر در سياست خاورميانه آمريکا بود اما با کشف ذخاير «شيل گس» و «شيل اويل» و فناوري هاي نفتي که کمپاني آمريکايي به آن دست پيدا کردند به علاوه افزايش قيمت نفت در يک دهه اخير استخراج «شيل گس» و «شيل اويل» اقتصادي شده و آمريکاييها هم اين تکنولوژي را به صورت انحصاري در اختيار دارند بنابراين موضع نفت را از سياست خاورميانه اي خود حذف کرده اند.
وي تصريح کرد:روند دوم اين است که آمريکاييها براي حل معزل نظام سرمايه داري که خودشان نوک پيکان اين نظام قرار دارند بايد خاورميانه را از اين وضع نابسامان خارج کنند و مناسبات فرقه اي ،سياسي و ايدئولوژيک را از خاورميانه بيرون کنند و به جاي آن مناسبات اقتصادي را حاکم کنند و از بازار وسيع مصرف خاورميانه استفاده کنند که اين بر اساس توصيه هاي آقاي برژينسکي به آقاي باراک اوباما است که در آخرين کتاب خود تئوري غرب بزرگ را مطرح کرده و گفته: «مرکز ثقل جهان بايد از غرب به شرق منتقل شود تا غربي بزرگتر از طريق وارد کردن روسيه ، ترکيه ، اسراييل، ايران ، مصر و ساير کشورهاي خاورميانه به جرگه آن شکل گيرد و امريکا به جاي ايفاي نقش «پليس» به نقش «موازنه گر و ميانجي» تغيير کارکرد دهد. بر اين اساس برژينسکي توصيه مي کند که امريکا از نقش هژمون نظامي فاصله گرفته و به سمت محوريت هژمون اقتصادي - تکنولوژيک حرکت کند تا بتواند در تحولات جهاني به عنوان «داور» در وسط زمين ايستاده و با استفاده از قدرت برتر اقتصادي و تکنولوژيک و حاکميت بر ساختارهاي مالي جهاني، شيوه توزيع ارزش اضافه شده انباشت شده ناشي از شکاف دستمزد-بهره وري را مديريت نمايد.پروژه پيشنهادي برژينسکي براي ايجاد «غرب بزرگتر» و ادغام جوامعي نظير ايران و اسراييل در آن ، مستلزم تعديل يا حذف رويکردهاي ايدئولوژيک در حکمراني اين مناطق است.
وي اظهار داشت:ايدئولوژي زداي از حکومت هاي منظقه يکي از محورهاي اصلي استراتژي آمريکا در خاورميانه است که انديشه حکومت ديني در ايران را هدف قرار گرفته اند و در اسرائيل با انديشه صهيونيستي، در ترکيه با انديشه عثماني گري،درمصر با انديشه اخوانگري و در عربستان هم با انديشه وهابيت مقابله مي کنند.اما غير از اين دو روند ذکر شده دو روند در داخل کشور اتفاق افتاده است روند اول اين است که کاهش درآمدهاي نفتي در سالهاي اخير باعث شده منافع طبقات فرادست و فرودست به هم نزديک شوند يعني وقتي در آمدهاي نفتي وجود دارد همه طبقات از آن بهره مي برند هر چند ميزان اين بهره برداري متفاوت است و طبقات فرادست بهره بيشتري مي برند اما به هرحال قدر مطلق بهره مندي براي همه اينها وجود دارد.
داوري افزود:وقتي درآمدهاي نفت کاهش مي يابد يا قطع مي شود هر دو طبقه فرا دست و فرو دست از بهره مندي محروم مي شوند به همين دليل در انتخابات ۲۴خرداد هر دو طبقه آراي خود را در نقطه اي همگرا کردند و احساس کردند درآمدهاي نفتي را آن نقطه به آنها باز مي گرداند.
وي ادامه داد:آقاي روحاني توانست تصوير ضد تحريم از خود نشان دهد به طوري که درآمدهاي نفتي را به خود برگرداند که بدين طريق آراء در سبد ايشان ريخته مي شود. فرايند دوم که در ايران اتفاق افتاد اين بود که اصلاح طلبان از سال ۷۶تاکنون درگير دو خط و مشي بودند ۱-جمهوري خواهي ۲-مشروطه خواهي.امثال آقاي سازگارا،بخشي از جبهه مشارکت و اکبر گنجي در پي بحث جمهوري خواهي بودند و تغييرات ساختار بنيادي را در اين نظام پيگيري مي کردند و امثال آقايان حجاريان و خاتمي و جريان آقاي هاشمي با حفظ ساختار و قانون اساسي در پي اصلاحات و محدود کردن منابع قدرت در جمهوري اسلامي بودند.اين دو استراتژي تا سال ۸۸به چالش هايي رسيدند.در واقع اين دو خط مشي به ويژه طي سالهاي ۷۷ تا ۸۸ ، ساخت دروني جريان اصلاح طلب را فرسوده کرد تا پس از شکستهاي انتخاباتي پياپي از سال ۸۱ به بعد ، خط مشي جمهوري خواهي با وقايع سال ۸۸ کاملا به حاشيه رانده شده و در بن بست قرار گيرد در چنين شرايطي بود که رهبري جامع اصلاح طلبان از سال ۸۹ به صاحبان خط مشي مشروطه گرايي با محوريت خاتمي-هاشمي رفسنجاني انتقال يافت.
وی گفت:مهمترين نشانه غلبه خط مشي مشروطه گرايي در جريان اصلاح طلب را بايد در اجماع اصلاح طلبان بر کانديداتوري حسن روحاني در انتخابات رياست جمهوري ۹۲ جستجو کرد. پياده سازي راهبرد مشروطه گرايي نيازمند گذار از حاکميت دوگانه به حاکميت يگانه است. در رقابتهاي انتخاباتي ۹۲ ، کمپين سعيد جليلي با دوگانه سازي سازش - مقاومت بهترين بستر را براي پيروزي راهبرد مشروطه گرايي اصلاح طلبان حول محور حسن روحاني فراهم کرد و کمپين انتخاباتي روحاني نيز با بهره گيري از فرصت ايجاد شده ، تصويري «ضدتحريم» از روحاني ترسيم کرد و به راحتي انتخابات را برد.
داوري تاکيد کرد:اما دو قطب سازش - مقاومت در ۲۴ خرداد ۹۲ متوقف نماند. تاکيد استراتژيست هاي دولت روحاني بر گشايش قفل سياست خارجي به عنوان علت العلل مشکلات کشور و به کارگيري استراتژي بهبود روابط با امريکا براي حل بحران هاي اقتصادي و اجتماعي کشور مي توانست موجب بازتوليد بستر حاکميت دوگانه شود که با تدبير رهبر انقلاب در سلب اختيار از تيم سعيد جليلي در پرونده هسته اي ، اعلام راهبرد «نرمش قهرمانانه» و واسپاري اختيارات ويژه و کم نظير به حسن روحاني در سفر نيويورک، دوگانه شدن حاکميت به تعويق افتاد.
وي گفت:اين ۴فرايند باعث شده امروز مذاکره ايران و آمريکا به جبر تاريخي تبديل شود لذا بنده معتقدم هرکس رييس جمهور مي شد حتما به سمت مذاکره با آمريکا پيش مي رفت هرچند ممکن است روشها متفاوت مي بود.
اين فعال سياسي درباره علت مخالفت طرفداران سعيد جليلي با اين مذاکره تاکيد کرد:از آنجايي که طرفداران سعيد جليلي در پوزيشن قدرت و پاسخگوي به مطالبات مردم قرار ندارند با انجام اين مذاکره مخالفت مي کنند بنابراين ترديد نکنيد اگر سعيد جليلي هم انتخاب مي شد حتما به سمت مذاکره با آمريکا حرکت مي کرد زيرا مطالبات دروني کشور و فرايندهاي بيروني به اين سمت مي رود.
نظر کاربران
دیدیم چه جوری مذاکره کرد درباره هسته ای هرچی داشتیم رو به فنا داد !
انواع واقسام تحریم های جدید
قطع شدن رابطه ایران باکشورهای اروپایی
افتضاح شدن اقتصاد ایران
سواستفاده برخی افراد تازه به دوران رسیده از این اوضاع مثل بابک زنجانی
بازم بگم......................
اگر جلیلی رییس جمهور میشد الان داشتیم میگفتیم«حق پاسخگویی به حملات نظامی آمریکا رو برای خودمون محفوظ میدونیم.»
طنّازي زيبايي بود : جليلي هم با آمريكا مذاكره ميكرد!
چرت محض بود.
دو گانه شدن حاکمیت؟؟؟
مذاکره جانباز سر افراز با آمریکا؟؟
بازی خوردن دکتر جلیلی مثل روحانی که خیلی ساده بازیش دادن؟؟
واقعا چی فکر کردید؟؟
اگر جلیلی رییس جمهور شده بود تا حالا جنگ شده بود و الان از تو پناهگاه سایت شما رو میخوندم !!!!