گزارش میدانی از کاغذفروشان خیابان ظهیرالاسلام
بند کاغذ در دست دلار
«آقا ما کاغذ نمیفروشیم، جلوی مغازه هم میخواهم یک کاغذ بزنم که تا اطلاع بعدی هیچ کاغذی فروخته نمیشود. وقتی قیمت کاغذ و دلار مشخص نیست، چرا من فروشنده کاغذی که دارم را بفروشم.»
روزنامه فرهیختگان- زهرا جعفری: «آقا ما کاغذ نمیفروشیم، جلوی مغازه هم میخواهم یک کاغذ بزنم که تا اطلاع بعدی هیچ کاغذی فروخته نمیشود. وقتی قیمت کاغذ و دلار مشخص نیست، چرا من فروشنده کاغذی که دارم را بفروشم.»
تلفن را محکم روی میز میکوبد و میگوید: «باید به کی برسونم صدامو که نمیشه الان کاغذ فروخت، ضرر میکنم.»
نگاهی به من میاندازد که کارم را بگویم. خودم را معرفی میکنم و میگویم: «چرا کاغذ نمیفروشید؟»
سری تکان میدهد و میگوید: «خانم در همان روزنامهتان بنویسید که این کاغذها وارداتی است چرا باید وقتی قیمت دلار آنقدر دارد، من کاغذ بفروشم که ضرر کنم.»
اینجا خیابان ظهیرالاسلام، شاید بزرگترین مرکز فروش کاغذ در ایران است. همه برای خرید کاغذ به این خیابان میآیند تا بتوانند کاغذهای مورد نیازشان را در همین خیابان تامین کنند. اما این روزها حال فروشندگان این خیابان خوب نیست.
همه چیز از یک پیغام تلگرامی شروع شد. یک ناشر در گروهی اعلام کرد برای خرید کاغذ مورد نیاز انتشاراتش رفته اما نتوانسته است کاغذ بخرد و دلیل این نفروختن کاغذ را گرانی دلار اعلام کردهاند.
از مغازه اولی بیرون میآیم تا با دیگر فروشندهها هم صحبت کنم. چند نفری جلوتر روبهروی یک مغازه ایستادهاند و با هم صحبت میکنند. خودم را معرفی میکنم و انگار منتظر همین هستند تا حرفهایشان را بزنند.
اولین نفر که صاحب مغازهای است که جلوی آن تجمع کردهاند، خودش را محمدی معرفی میکند و میگوید: «الان حدود ۱۵ سال است که در این خیابان مغازه دارم. نمیگویم همیشه بیمشکل بودهایم. همان سال ۹۲ که به یک باره قیمت کاغذ بالا رفت، من فروشنده هم ضرر خودم را داشتهام. سال گذشته هم نوسانی در بازار وجود داشت اما اتفاقات هفته گذشته خیلی باعث ضرر در کار ما بوده است. شما تصور کن که همین کاغذی را که وارداتی است و میخریم طی چند روز با یک قیمت عجیب و غریب دلار باید میخریدیم. کار به جایی رسید که طی چند روز هیچ خریدی نداشتیم.»
میگویم: «خب ناشر یا روزنامهها به این کاغذها احتیاج دارند. برای تامین کاغذشان چه کاری باید انجام دهند؟ آنها مجبورند کاغذ بخرند.»
میگوید: «میدانم، همین آقایی که اینجا ایستاده است از مشتریان همیشگی مغازه من است اما خب نمیتوانیم کاغذ بفروشیم. شما به من کاغذفروش هم فکر کن، فروش با این بازار دلار و ارز برای ما تماما ضرر است.»
مردی که خریدار کاغذ است همزمان با صحبتهای محمدی، سرش را با افسوس تکان میدهد و میگوید: «امروز سومین روز است که به این خیابان آمدهام تا کاغذی را که برای انتشارات میخواهیم خریداری کنم اما باز هم به در بسته خوردهام و نتوانستم کاغذ خریداری کنم و از همه مغازههای این خیابان هم همین را شنیدم که بازار دلار مناسب نیست.»
میگویم: «الان که به یک ثباتی رسیده است، علت این نفروختن کاغذ چیست؟»
به جای اینکه مشتری جواب بدهد. یکی از مغازهداران که تا آن موقع ساکت بود. گفت: «خانم کدام ثبات؟ الان یک هفته است که این اوضاع ما شده است. کسی هم به دادمان نمیرسد. من چطور با دلار ۶ هزار تومان کاغذ بخرم و وارد کنم. شما فکر میکنید دلار ۴۸۰۰ پیدا میشود؟ همین امروز من میخواستم کاغذی که از چین قصد خریدش را داشتیم را با همین دلار بخرم، اما اصلا نیست.»
سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هم در این اوضاع بههم ریخته با یک توییت سعی داشت تا خیال ناشران و کاغذفروشان را راحت کند. او در این توییت نوشته است: «کاغذ در لیست کالاهای اساسی چون موادغذایی و دارویی قرار گرفت و از تفاوت ارزی که دولت تامین میکند، برخوردار خواهد بود. برای ناشران، نویسندگان و اصحاب مطبوعات خبر خوشایندی است که دولت نیاز فرهنگی را چونان غذا و دارو برای کشور مهم و اساسی میداند.»
وقتی این نکته را به مغازهداران میگویم، همهشان متفقالقول میگویند: «اصلا چنین اتفاقی نیفتاده است. ما در دل بازار هستیم و تا الان این موضوع که بتوانیم از این تسهیلات استفاده کنیم، پیش نیامده است. شما همین خیابان را تا پایین بروید، میبینید که چقدر همه با این موضوع درگیر شدهاند.»
محمدی که یکدفعه نکتهای یادش آمده باشد، میگوید: «چند مغازه پایینتر از مغازه من، یکی از دوستانمان مغازه دارد که به خاطر همین اتفاقات چند روزه و نوسانات بازار سکته کرده است چون قرار بود چند پارت کاغذ را وارد کند اما این قیمت دلار و ثبات نداشتنش باعث شد که سکته کند و الان بیمارستان است. خب شما ببینید که ما چه اوضاعی داریم. برای چه باید کاغذ بفروشیم. کاش همین مسئولان یک بار به اینجا میآمدند و درد ما را میشنیدند اما دریغ از دیدن ما.»
سال ۹۲ با گرانی کاغذ تبعات زیادی به حوزه نشر وارد شد. ناشران زیادی بودند که ضرر کردند و بدهکار مالی شدند و حتی زندان رفتند و همه اینها به خاطر گرانی همین کاغذ سفید بود که قیمت کتاب را تا ۵۰ درصد گرانتر کرد. مطمئنا اگر اوضاع کاغذ در این بلاتکلیفی و نابسامانی باقی بماند ضرر اولیه آن به حوزه نشر و کتاب برمیگردد و باعث میشود که قیمت کتاب به حد زیادی افزایش پیدا کند.
خیابان ظهیرالاسلام در ساعت ۱۲ شلوغ و پررفتوآمد است اما کاغذفروشان این خیابان، حال و روز خوبی ندارند و همین کاغذ سفیدی که شاید برای خیلی از ما بیاهمیت باشد برای افراد این خیابان الان به رگ حیات تبدیل شده است.
ارسال نظر