کاوه مدنی؛ عجیب آمد، شگفت رفت!
احسان محمدی در عصر ایران نوشت: برج میلاد درست پشت سرش بود، پنجره دفتر کارش در پردیسان رو به برجی باز می شد که در روزهای آخر آبان، لابلای آلودگی پاییزه ساندویچ شده بود. کت و شلوار آبی سیر تنش بود با کفش کالج تازه واکس زده. وقتی حرف می زد، دست هایش را باز می کرد و به عادت همیشگی اش با دو انگتش چانه اش را لمس می کرد، بلند می شد و توی اتاق راه می رفت، حتی وسط جلسه، نامه ای که منشی اش تهیه کرده بود را ادیت کرد.
احسان محمدی در عصر ایران نوشت: برج میلاد درست پشت سرش بود، پنجره دفتر کارش در پردیسان رو به برجی باز می شد که در روزهای آخر آبان، لابلای آلودگی پاییزه ساندویچ شده بود. کت و شلوار آبی سیر تنش بود با کفش کالج تازه واکس زده. وقتی حرف می زد، دست هایش را باز می کرد و به عادت همیشگی اش با دو انگتش چانه اش را لمس می کرد، بلند می شد و توی اتاق راه می رفت، حتی وسط جلسه، نامه ای که منشی اش تهیه کرده بود را ادیت کرد.
پرهیجان و کمی عجول نشان می داد. مثل کسی که وقت زیادی ندارد اما یک دنیا کار سرش ریخته. برای روابط عمومی سازمان محیط زیست قرار بود با هم حرف بزنیم. احساس می کرد که جزیره جدا و ساز ناکوکی در سازمان شده و لازم است مسیرش را عوض کند. می توانستم حس کنم که اشتیاق کاملی برای ایجاد تحول در سازمانی دارد که اعتقاد داشت کارکنانش اندازه کافی آموزش ندیده اند. تشکر کردم و عذرخواستم که تمایلی برای پذیرفتن سمت در سازمان محیط زیست ندارم و ترجیح می دهم وظیفه رسانه ایم و البته کارم در دانشکده را پی بگیرم. این جلسه یک بار دیگر هم تکرار شد و البته پاسخ من همان بود.
کاوه مدنی رفت. کاوه مدنی استعفا کرد. کاوه مدنی استعفا داده شد. کاوه مدنی فرار کرد، کاوه مدنی به ایران بازنگشت و ... مدتهاست رفتن یک نفر از پردیسان این همه پرحاشیه نبوده است. از سوگواره و دریغا دریغ مجازی تا «باید از طریق قانونی با او برخورد شود». از تحسین هایی چون قهرمان و نخبه بین المللی تا عضو شبکه نفوذ و ...
بسیاری از ایرانیان اولین بار در سال ۲۰۱۲ نامش را شنیدند. وقتی توسط انجمن مهندسان عمران آمریکا برای «دستاوردهای حرفه ای و فردی که نشان دهنده آینده با اهمیت و بشر دوستانه مهندسی عمران» به عنوان یکی از ۱۰ چهره جدید مهندسی عمران انتخاب شد. بعدتر دو جایزه معتبر «آرنه ریچتر» و « والتر هوبر» را به خاطر تلاش هایش در حوزه مدیریت آب کسب کرد. افتخاراتی رشک برانگیز برای ایرانیان که مشتاق محترمانه دیده شدن و تحسین های جهانی هستند.
قد بلند، با موهای کوتاه و چهره ای بشاش که انگلیسی را بدون لکنت حرف می زد. چند بار در شبکه های فارسی زبان خارج از کشور حاضر شد و به عنوان یک متخصص حرف زد. اتفاقی که به عنوان یک پاشنه آشیل، هنگام بازگشت به ایران برای او همیشه دردسرساز شد.
در ۳۶ سالگی به عنوان معاون سازمان حفاظت محیط زیست منصوب شد. سازمانی که معمولاً مدیران سفیدمو در آن به صورت سنتی نقش شیخوخیت ایفا می کنند. او یکی از معدود جوانان دهه شصتی لقب گرفت که دکتر روحانی قول داده بود در دولت دوم به آنها فرصت بیشتری برای ورود به هرم مدیریتی کشور بدهد.
برخی از مدیران و کارشناسان پردیسان که خود را مستحق نشستن بر کُرسی معاونت آموزش و پژوهش سازمان محیط زیست می دانستند او را جوانی دانشگاهی می دانستند که فاقد تجربه اجرایی است و خیلی زود گرفتار بروکراسی آشکار و پنهان ایرانی و فشارهای فراسازمانی می شود. حتی حضور در بی بی سی فارسی، ظاهر و سیما و ادبیاتی که آشکارا با مدیران دولتی در ایران فاصله داشت را در لیست ایرادات او نوشتند و ساعت شنی رفتن اش را وارونه کردند.
مدنی آشکارا از اینکه تحت فشارهایی است که از جزئیات آنها حرف نمی زد گله مند بود اما می گفت که با علم به این سنگ اندازی ها آمده است و می خواهد به سهم خودش به سرزمین مادری ادای دین کند و نشان بدهد که می شود آمد، کار کرد، ایستاد و تاثیرگذار بود. در همان حال هم معتقد بود که تنهاست و خیلی زود حتی برخی از اهالی رسانه که با نوعی ذوق زدگی از این «دانشمند جوان» استقبال کرده بودند هم پا سست کرده اند و در کمتر از سه ماه گله ها آغاز شد که چرا بحران آب را حل نکرده؟ دریاچه ارومیه چرا هنوز خشک است؟ چرا ...
توقع یک سوپرمن دانش آموخته که از خارج از کشور آمده و باید همه مشکلات محیط زیستی کشور را در کوتاه مدت حل کند او را در موضع دفاعی قرار داد و تلاش کرد با راه اندازی کمپین هایی چون #بی_زباله و جمله همه پسند «از خودمان شروع کنیم» از خود ردپایی بر جا بگذارد اما امروز بسیاری از خود می پرسند آیا آنقدر که در مورد حمایت از کالای ایرانی حرف زده می شود، در مورد حمایت از نخبه ایرانی هم وحدت وجود دارد؟
دستگیری چند فعال محیط زیستی، خبر خودکشی کاووس سیدامامی که یک استاد دانشگاه دو تابعیتی معرفی شد و غیبت یکباره کاوه مدنی برخی شایعات را ایجاد کرد که او بازداشت شده است. انتشار ویدئویی کوتاه در اینستاگرام نه تنها به ابهامات در مورد بازداشت احتمالی پاسخ نداد بلکه حرکات بدن، آشفتگی در بیان جملات و اصرار بر اینکه بازداشت نشده و حالش خوب است و ... باعث شد برخی با اطمینان بگویند که هر تکذیبی در ایران اتفاقاً نشانه «تایید» است.
مدنی در آن ویدئو گفت که به ایمیل، تلگرام و فیسبوکش دسترسی ندارد. این اتفاقات و به دنبال آن یک سخنرانی پرشور در افتتاحیه سومین کنفرانس مدیریت شهری ایران که ادبیات آن کاملاً منتقدانه بود او را از یک چهره علمی و دانشگاهی به یک سلبریتی محیط زیست در نزد افکار عمومی تبدیل کرد.
سکوت عمیق سازمان حفاظت محیط زیست در خصوص فعالان بازداشت شده و اتهامات سنگین آنها باعث شد که برخی رسانه های منتقد دولت با صراحت بیشتر کاوه مدنی را به همدستی با آنها متهم کنند. او در کانال تلگرامی اش نوشت که دو تابعیتی نیست. موضوعی که معمولاً از سوی نهادهای امنیتی یکی از زمینه های نفوذ دشمن و بسترهای جاسوسی قلمداد می شود.
مدنی همواره بر این باور بود که کارکنان سازمان محیط زیست به عنوان متولیان محیط زیست کشور به اندازه کافی آموزش ندیده اند. او که عیسی کلانتری را متقاعد کرد تا دستور ممنوعیت استفاده از بطری های پلاستکی آب معدنی در سازمان محیط زیست و نهادهای زیرمجموعه را تصویب و ابلاغ کند در یکی از آخرین اظهارنظرهای خود گفت: « همین ممنوعیت آب بطری تعداد زیادی از همکارهای من را دلخور کرد، حتی بعضی از من پرسیدند با اینکار چقدر آب صرفهجویی میشود. این خندهدار است که متولی محیطزیست نمیداند مشکل پلاستیک یک مسئله بزرگ است».
معاون جوان عیسی کلانتری اما نوروز غافلگیرکننده ای داشت. انتشار عکس هایی که او و مهمانان دیگر را در یک مهمانی مختلط در حال پایکوبی و شادخواری نشان می داد، خون تازه ای به رگ های مخالفانش بخشید. مدنی در خصوص انتشار این عکس ها دست به سکوت زد. کمی بعد مشخص شد که عکس ها مربوط به زمانی است که او در خارج از کشور زندگی می کرده و ربطی به دوران خدمتش به عنوان یک مسئولی در بدنه نظام ندارد اما تیر از کمان رها شده بود و فشارها بر مدنی هر روز افزایش یافت.
در این میان برخی معتقد بودند که مدنی قبل از انتشار این عکس ها و هنگام خروج از ایران به عنوان ماموریت، تصمیم قطعی خود برای عدم بازگشت را گرفته بود و چه بسا از انتشار این عکس ها ناخرسند نباشد چرا که حالا بهانه ای عامه پسند برای عدم بازگشت دارد، امری که درهای لندن را به روی او بازتر خواهد کرد.
در میان حدس و گمان ها، محمود صادقی نماینده مجلس که زمستان سال گذشته برای اولین بار خبر بازداشت او را منتشر کرده بود، در توئیتی نوشت؛ مدنی به همراه همسرش که ممنوع الخروج بوده، با رفع این مشکل از کشور خارج شده است. او نحوه برخورد با مدنی را «درس عبرتی برای نخبگان ایرانی مقیم خارج از کشور» دانست.
این توئیت با خود موجی از همدلی با کاوه مدنی را در فضای مجازی همراه آورد. بیش از ۱۰ هزار توئیت در کمتر از ۲۴ ساعت! در سکوت مطلق سازمان حفاظت محیط زیست به اخبار استعفا یا عدم بازگشت، بسیاری از کاربران برخورد نهادهای امنیتی، تسلط مدیریت ناکارآمد و فشل بر کشور، حسادت نهادینه در میان مدیران، قدر ندانستن سرمایه ها، نخبه ستیزی و ... را عامل اصلی دانستند و به او حق دادند که در چنین شرایطی به ایران برنگردد. در این میان منتقدان عدم بازگشت او را «فرار» قلمداد کردند و با هشتگ #متهم_گریخت نوشتند که او حاوی اطلاعاتی در خصوص کاووس سیدامامی و پرونده موسوم به جاسوسی محیط زیستی بوده و از کشور گریخته است.
مدنی اما با همان زیرکی و درنگی که او را نسبت به سن و سال شناسنامه ایش پخته تر نشان می داد تنها به انتشار این ابیات از هوشنگ ابتهاج (سایه) در توئیتر خود دست زد:
روزگارا قصد ایمانم مکن زآنچه میگویم پشیمانم مکن
گم مکن از راه پیشاهنگ را دور دار از نام مردان ننگ را
گر بدی گیرد جهان را سر بسر از دلم #امید خوبی را مبر
گر دروغی بر من آرد کاستی کج مکن راه مرا از راستی
پای اگر فرسودم و جان کاستم آنچنان رفتم که خود میخواستم
دشوار می توان پذیرفت که او «آنچنان رفت که خود می خواست». روزنامه اصولگرای «وطن امروز» با تیتر «گریز دو تابعیتی»، رسماً او را یکی از متهمان پرونده جاسوسی و نفوذ معرفی کرد که از کشور فرار کرده است اما به همان اندازه هم دشوار می توان باور کرد که کاوه مدنی اشتیاق و ایمانی برای اثرگذاری، تحول و تغییر نگرش های محیط زیست ایران نداشت.
او همانطور که عجیب و غافلگیرکننده به ایران آمد، به شیوه ای شگفت و غیرمعمول رفت. اما دستکم تا امروز می توان او را در لیست برنده ها در نزد افکار عمومی قرار داد. لیستی که به سختی می توان به آن راه یافت و فشارهای بیرونی برای خط کشیدن روی اسم های این لیست همیشه نتیجه ای وارونه داشته است.
نظر کاربران
ما جاسوس و خیانت کار نمی خواهیم بگذار بروند
پاسخ ها
تد خوبی
دوست عزیز شماها آدم باسواد و تحسیلکرده نمیخواین،،حرفهای شما و امثال شماها یه مشت بهونه بیش نیست
امثال ایشان است که درایران بماند ودرگیر بازی کثیف سیاست شود؛چیزی ازاین سرزمین باقی نمانده که بخواهد نجاتش دهد؛برود اروپای آباد وسرسبز را آباد کند که فقط آنان قدرش رامیدانند؛نه دولتمردان ونه بعضی مردم بی سواد ودرخواب رفته ایران؛ لیاقت خدمات این تخبه را نداشته وندارند
چراهرچی معاونین ابتکاریانفوذیه یاجاسوس شک نکردین تابه حال عجیبه
پاسخ ها
مشکل از سوء مدیریت در بدنه سازمان محیط زیست هست و در چنین محیطی و با چنین مدیرانی تدبیر و عقلانیت جایی ندارد و امکان اصلاح وجود ندارد.
و منافع شخصی ارجحیت دارد.
بهتر که رفت ما جاسوس رقاص نمیخواهیم