گفتوگو با جوان سرپل ذهابی که لباسهای مردم شهرش را مجانی شستوشو میکند
خشکشویی مهرافروزی در سرپل ذهاب
زلزله شهرهای غربی که رخ داد، اتفاقات ریز و درشتی را هم رقم زد. زلزله ابعاد گستردهای داشت. اما یکی از ابعادی که کمتر به آن توجه شد، بعد انسانی ماجراست. البته نباید کمکهای مالی و معنوی را که به زلزلهزدگان از تمام نقاط کشور ارسال شد، نادیده گرفت. کمکهای انسانی زلزله کرمانشاه اما بعد دیگری هم داشت.
روزنامه صبح نو : زلزله شهرهای غربی که رخ داد، اتفاقات ریز و درشتی را هم رقم زد. زلزله ابعاد گستردهای داشت. اما یکی از ابعادی که کمتر به آن توجه شد، بعد انسانی ماجراست. البته نباید کمکهای مالی و معنوی را که به زلزلهزدگان از تمام نقاط کشور ارسال شد، نادیده گرفت. کمکهای انسانی زلزله کرمانشاه اما بعد دیگری هم داشت؛ کمکی که از طرف خود مردم شهر زلزلهزده و برای خود مردم شهرشان بود. در این میان هر کدام از مردم شهر، بسته به تواناییشان کمکهایی را برای بهتر شدن شرایط زندگی همشهریهایشان ایجاد کردند.
روی کانکس سفید مستطیلشکل را کاور آبیرنگ پوشاندهاند. کانکس نزدیک به بقایای امامزاده احمدبناسحاق سرپل ذهاب است. روی کاور نوشته شده است: «با شما هستیم. روی ما حساب کنید. شستوشوی لباس.» در کانکس باز است و ۷ - ۶ ماشین لباسشویی داخل آن بوده و کیسههای لباس روی زمین قرار دارد. همه ماشینهای لباسشویی روشن هستند و مرد جوان با دستکش زردرنگش، تند و سریع لباسها را از بخش شستوشو بیرون میآورد و سریع در کنار بخش خشککنی میاندازد. ماشینها دستی و خشککن است. آقای «رضا مهرافروزی» جوان ۳۰ سالهای است که مسوولیت کانکس لباسشویی رایگان را بر عهده دارد.
مهرافروزی لیسانس آموزشوپرورش دارد و قبل از وقوع زلزله، در شهرش کارگری میکرده است. او در گفتوگو با «صبح نو» درباره روزهای قبل از زلزله میگوید: «بعد از فارغالتحصیلی، کارگری را شروع کردم. در این شهر خیلی سخت کار پیدا میشود. من قبلاً هم در تهران بودم و آنجا هم کارگری میکردم ولی نتوانستم در تهران زندگی کنم و به شهرم برگشتم. درحالحاضر هم کسبوکاری ندارم و برای مردم رایگان لباس میشویم.» رضا مسوولیت هر دو کانکس لباسشویی رایگان شهر را بر عهده گرفته است و به کمک یکی از دوستانش لباسهای مردم شهر را تمیز میکند.
به من اعتماد داشتند
داستان لباسشویی مهرافروزی از روزها و ساعات اولیهای که در شهر زلزله آمد، شروع شد. او در همان ساعات اولیه و بعد از وقوع زلزله به کمک مردم در زیر آوار مانده رفت: «در ساعات اول زلزله، هیچکسی برای کمکرسانی به مردم نبود، تنها نیروهای نظامی و آنهایی که خانوادهشان سالم بودند به کمک مردم آمدند. همان روزهای اولیه به ساختمانها سر میزدیم و به کسانی که زیر آوار مانده بودند، کمک میکردیم. بعد هم برای کمکرسانی به روستاها رفتیم.» 15 روز از وقوع زلزله گذشته بود که یکی از شرکتهای تولیدکننده لباسشویی، به مناطق زلزلهزده رفت. همان زمان بود که رضا با آنها همکاریاش را شروع کرد. او توضیح میدهد:
«روز اولی که به منطقه آمدند، برای مستقر شدنشان در منطقه با آنها همکاری کردم و بعد از اینکه ماشینهای لباسشویی را منتقل کردند، کار من هم شروع شد.» مهرافروزی توضیح میدهد که قبلاً هیچ تخصصی در اینباره نداشته است اما چون همه مردم شهر به او اعتماد داشتند، او بوده که انتخاب شده است: «آنها کسی را میخواستند که مردم به آنها اعتماد داشته باشند. بنابراین من را انتخاب کردند. اگر این کار را قبول کردم برای رضای خدا بود. به این فکر کردم که تنمان سالم است و خانواده همه سالم هستند. به این فکر کردم که میتوانم بهوسیلهای به مردم شهرم کمک کنم؛ این شد که مسوولیت لباسشوییها را قبول کردم.» مسوول لباسشویی رایگان شهر تأکید میکند تا زمانی که لباسشوییها را از او بگیرند، لباسهای مردم را خواهد شست.
تا ۱۲ شب کار میکردیم
مهرافروزی البته در روزهای اولی که لباسشویی راهاندازی شد، با مشکلات زیادی روبهرو بوده است: «در روزهای نخست مردم با مشکلات زیادی مواجه بودند؛ آب نبود و امکانات برای شستوشو وجود نداشت. مردم لوازم شستوشوی خود را در زیر آوار از دست داده بودند بنابراین لباسهایی که از طرف مردم به دست ما میرسید خیلی زیاد بود. حجم کار در روزهای اولیه خیلی زیاد بود. ما حتی تا 12 شب هم بیدار بودیم و کار میکردیم. حتی گاهی وقتها ساعت یک شب تازه به خانه میرفتیم و تازه شام میخوردیم.» در روزهایی که حجم کار خیلی بالا بود، رضا بهطور متوسط روزی بالای 100 تا 150 کیلو لباس میشست: «تقریباً روزی 150 خانواده را راه میانداختیم و لباسهایشان را میشستیم.
ما خانوادههایی را داشتیم که یک گونی بزرگ لباس برای شستن میآوردند. آنقدر لباسهایشان زیاد بود که 6 تا 7 لباسشویی را اشغال میکردند. آن اوایل ما از 9 صبح تا 12 شب کار میکردیم. از ساعت پنج عصر تا نیمهشب هم مخصوص کمکرسانهایی بود که به شهر آمده بودند. آن اوایل روزی 70 لیتر مایع شستوشو استفاده میشد. مایع را همان شرکتی که لباسشوییها را در اختیارمان گذاشته بود، در اختیارمان قرار میداد. یک ماهی میشود که آن شرکت دیگر مایعی در اختیارمان نمیگذارد و یک شرکت تولیدکننده مایع شستوشوی دیگر مواد اولیهمان را تقبل کرده.» به مرور زمان اما شرایط تغییر کرد:
«حدود سهماهونیم است که لباسهای مردم را میشویم. الآن البته اوضاع بهتر شده و حجم کار هم کمتر شده است. البته هنوز به کانکس، مراجعه داریم ولی از روزهای قبل خیلی خلوتتر شده است. این روزها تا ساعت هشت شب سرکار هستیم و حالا دیگر روزی 20 لیتر مایع استفاده میکنیم. هرچند که من حتی در روز عید و لحظه تحویل سال هم داشتم لباسهای مردم را میشستم، روز اول فروردین که روز تولدم بود هم کار کردم.» مهرافروزی برای اینکه امانتدار خوبی باشد و لباسهای مردم شهر را به موقع و سالم به آنها برساند، قوانینی هم دارد:
«روال کار این طور است که هر کسی نایلون لباسهای چرکش را به ما تحویل میدهد و ما به آنها یک کارت میدهیم که روی آن یک شماره نوشته شده است. روی نایلون لباس چرکها هم شماره میزنیم. به او زمان تحویل لباسها را اطلاع میدهیم و وقتی مراجعه میکند لباس شسته شدهاش را تحویل میگیرد.»
مدت زمان شستن هر سری لباس هم مشخص است. رضا تأکید دارد که لباس چرکهای هر خانواده را درون یک لباسشویی میریزد: «مدت آبکشی 10 تا 15 دقیقه است. خشککردن لباسها هم 5 تا 10 دقیقه زمان میبرد. در مجموع شستن هر پنج، 6 کیلو لباس در لباسشویی حدود 15 تا 30 دقیقه زمان میبرد.» جوان خیر شهر برای لباس شستن هم خاطره خوبی دارد. او بهترین خاطرهاش را شستن یک لباس عروس میداند:
«من با همین لباسشوییهای دستی، یک لباس عروس هم شستم. مراسم عروسی یکی از اهالی شهر بود. همان روزهای اولی که زلزله آمده بود و ما هم این لباسشویی را راه انداخته بودیم. گویا یکی از اقوام لباس عروسش را که در زیر آوار مانده و کثیف شده بود به عروس میدهد تا او در شب عروسیاش بپوشد. افتخار شستن لباس جشن به من رسید.» زمان تحویل لباسهای شسته شده به مشتریها شده است. مهرافروزی با هر مشتری خوشوبشی میکند و لباسهای تمیز را به آنها تحویل میدهد.
نظر کاربران
خدا خیرت بده ایشالا