سه گانه «دلار» در سینما
در این روزهای دلاری بهتر است که فارغ از بالا و پائین شدنهای دلار مروری داشته باشیم بر این فیلمها و تاثیری که بر سینمای جهان گذاشته اند.
عصر ایران: اگر برای مطلبی اقتصادی در ارتباط با دلار می خواستم تیتری انتخاب کنم حتما از اسمهای سه فیلم کارگردان بزرگ ایتالیایی "سرجو لئونه" فقید استفاده می کردم که اتفاقا در عالم سینما به "سهگانه دلار" یا "تریلوژی دلار" معروف است.
اسم فیلمها به ترتیب: "به خاطر یک مشت دلار" ، "به خاطر چند دلار بیشتر" و "خوب، بد، زشت"
در این روزهای دلاری بهتر است که فارغ از بالا و پائین شدنهای دلار مروری داشته باشیم بر این فیلمها و تاثیری که بر سینمای جهان - علی الخصوص سینمای وسترن - گذاشته اند.
در ابتدای دهه ۶۰، فیلمهایی با مضمون حماسههای تاریخی از نظر مخاطبین سقوط کرد. اما سرجو توجه خود را به یک زیر سبک به نام وسترن اسپاگتی که منشأ آن در سینمای وسترن آمریکا بود، سوق داد.
فیلم او با عنوان بخاطر یک مشت دلار تولید ۱۹۶۴، بر پایه فیلمی از آکیرا کوروساوا در ژانر سامورایی است به نام یوجیمبو (۱۹۶۱) بود. این فیلم سکوی پرتابی برای کلینت ایستوود بود، تا آن زمان ایستوود در چند فیلم تلویزیونی آمریکایی ایفای نقش کرده بود.
نگاه فیلم بخاطر یک مشت دلار که در اسپانیا فیلم برداری شده بود به چشماندازی خشن و پیچیدهای از غرب وحشی در آمریکا اشاره داشت. این فیلم ادای احترامی بود به سینمای وسترن آمریکا، اما به طور قابل توجهای در خط سیر داستان، طرح، خصوصیات و خلق و خوی آنها متمایز بود.
دستاوردهای او اعتباری بزرگ برای این ژانر به دنبال داشت: در فیلمهای سنتی غربی، تیپ قهرمانان و ضد قهرمانان مانند مدلهای مجله مد بود، با تضاد اخلاقی بسیار واضح و آشکار، حتی معمولاً قهرمانان با کلاههای سفید و ضد قهرمانان با کلاههای سیاه دیده میشدند (بغیر از موفقترین «کابوی سنتی غربی» - هوپالانگ کسیدی، که شنل سیاهی سوار بر اسبی نحیف داشت).
شخصیتهای لئونه در تضاد با هم بیشتر واقع گرایانه و کامل کننده بودند. معمولاً شخصیت «گرگ تنها» با صورتی اصلاح نکرده، لباس کثیف و رفتاری مجرمانه دیده میشد. شخصیتها یا به ظاهر بخشنده و مهربان بودند یا خشن، اما مبهم و گیج کننده بودند.
بعضی از منتقدین به شوخی و کنایه اشاره به گارگردانی داشتند که حتی نمیتواند انگلیسی صحبت کند، حتی یک بار هم آمریکا را ندیده، چه رسد به غرب وحشی اما به تنهایی تعریف و دید جدیدی از گاوچرانهای آمریکایی را ارائه کرده است. به گفته کریستوفر فرایلینگ در کتاب Something to do with Death، لئونه چیزهای زیادی دربارهٔ غرب وحشی میدانست، او رؤیای مسحور کننده کودکیش را با فیلمهایش به بزرگسالیش منتقل کرده بود.
دو فیلم بعدی لئونه، به خاطر چند دلار بیشتر (۱۹۶۵) و خوب بد زشت (۱۹۶۶)، کامل کننده سهگانه مردی بدون نام (به انگلیسی: Man with No Name) (با نام مستعار سهگانه دلار) بودند که هر کدام بهتر و تکمیل تر از فیلم قبلی خود از آب درآمدند. موسیقی نوآورانه فیلم بوسیله انیو موریکونه و با همکاری نزدیک با لئونه نوشته و تهیه شد.
به علاوه کلینت ایستوود، هم با این فیلمها ماندگار شد بعداً ایلای والاک، لی وان کلیف و کلاوس کینسکی هم به این فهرست پیوستند.
در فیلم به خاطر چند دلار بیشتر، دو جایزه بگیر و ماهر و چیره دست به دنبال یاغی فراری که برای سر او جایزه ای تعیین شده هستند.
در خوب، بد، زشت «خوب» (کلینت ایستوود، در فیلم، با نام «بلوندی») و «زشت» (ایلای والاک، در فیلم، با نام «توکو») با هم کار میکنند و با شگرد خاصی، به گول زدن کلانترهای مناطق مختلف و پول درآوردن از این راه میپردازند. «بد» (لی وان کلیف) آدمکشی حرفهای است که بهخاطر پول حاضر به انجام هر کاری است.
«بد»، که در فیلم او را «اِنجل آیز (اِینجل آیز)» (به انگلیسی: Angel Eyes) صدا میکنند، بهدنبال گنجی است که در طی جنگهای داخلی آمریکا، به دست سربازی به نام «جکسون»، که بعدها به «کارسون» نامش را تغییر داده، مخفی شدهاست.
خوب (بلوندی) و زشت (توکو) از وجود گنج خبر ندارند؛ ولی وقتی «زشت» طی درگیریای که بین او و «خوب» اتفاق افتاده، تصمیم میگیرد او را در وسط بیابان بدون آب و درحالیکه تشنه است بکُشد، آنها اتفاقاً به بیل کارسون، سرباز کذایی، که درحال مردن است، برمیخورند.
سرباز، نام قبرستانی را که پول در یکی از قبرهای آن دفن شده، وقتی خوب در آنجا نیست، به «توکو» میگوید؛ ولی سپس سرش پایین میافتد و چشمهایش بسته میشود. وقتی «توکو»، که مردی پولپرست و طمّاع است، میرود تا برای او آب بیاورد تا بتواند هرچه بیشتر او را زنده نگاه داشته و جای گنج را بفهمد، کارسون دهان باز میکند و نام قبر موردنظر را به «خوب» میگوید و جان میسپارد.
حالا که هر سه از وجود گنج باخبرند، هر سه به دنبال آن میروند. «خوب» و «زشت» بهخاطر اینکه هرکدام قسمتی از راز را میدانند، با هم کار میکنند.
«اِنجل آیز» («بد»)، که هنوز هیچکدام از نامها را نمیداند، بهطور اتفاقی با آن دو برخورد کرده و نام قبرستان را با شکنجه کردن «توکو» میفهمد. حال این «اِنجل آیز» است که با «خوب» کار میکند، و «توکو» از مسیر دیگری به راه خود ادامه میدهد…
ایدههای فیلمنامه، فیلمبرداری، و موسیقی مورد استفاده در فیلم خوب، بد، زشت بارها در فیلمها یا آلبومهای موسیقیِ مختلف مورد استفاده قرار گرفتهاند. بهعنوان مثال، ایدهٔ ترکیب قاتل خونسرد، مرد طمّاع، و پلیس خوب در چندین فیلم ازجمله فیلم جایی برای پیرمردها نیست، ساختهٔ برادران کوئن، مورد استفاده قرار گرفتهاست.
از موسیقی متن فیلم نیز در فیلمهای بسیاری ازجمله بیل را بکش، ساختهٔ کوئنتین تارانتینو، استفاده شدهاست. همچنین گروههای موسیقی مانند متالیکا از بعضی از تمهای مشهور این فیلم در کنسرتهای خود استفاده کردهاند.
ارسال نظر