پورناظری: دلتنگ آهنگسازیِ دوره مشکاتیان هستم
نگاهی به آثارموسیقایی امروز گواه این موضوع است که آثاری که در گذشته تولید شده است دیگر هرگز خلق نخواهند شد.
روزنامه ایران: نگاهی به آثارموسیقایی امروز گواه این موضوع است که آثاری که در گذشته تولید شده است دیگر هرگز خلق نخواهند شد. شاید یک دلیل آن این باشد که موسیقی ما آنقدر به روز شده است که دیگر پرداختن به آثار فاخرآن دوران درحوصله امروزیها نمیگنجد و شاید هم رسانهها مانع ازشنیده شدن نغمهها و نواهای گذشتگان هستند! به هرروی آنچه تا به امروز برسرموسیقی آمده دیگر با حال و هوای آن خو گرفته است اما هنوزهم استادانی حضور دارند که دلسوزانه و عاشقانه دل به موسیقی سپردهاند و همچنان در ترویج آن تلاش میکنند. کیخسرو پورناظری یکی از همین بزرگان موسیقی است؛ هنرمندی که سالها در این عرصه تلاش کرده و ماحصل زحماتش در آثارو فعالیت فرزندانش سهراب و تهمورس به چشم میخورد. او درخصوص حال و هوای این روزهای موسیقی نظرهایی دارد که مشروح این گفتوگو در«سالنامه روزنامه ایران» به چاپ رسیده و بزودی منتشرخواهد شد. آنچه میخوانید بخشی از این مصاحبه است:
نگاه تکنیکی و صنعتی به تنبور اشتباه است
کیخسرو پورناظری نوازنده برجسته و مطرح تنبوراست اما پیش از این با ساز تار آشنایی داشته. او براین نظر است که «تار در بین سازهای موسیقی ایرانی وموسیقی سنتی سلطان نامیده میشود و سلطان تمامی سازها است. اما ساز تنبور با وجود ظاهرساده فیزیکیاش دارای جاذبههایی است که به نظر من هیچ ساز دیگری ندارد... من با ساز تار بزرگ شدهام و از همان دوران کودکی نوای این ساز در خانه ما به گوش میرسید و بسیار به تارعلاقهمندم اما از زمانی که تنبور را بهدست گرفتم این ساز چنان خودش را در دل من جای کرد که نوازندگی سازهای دیگر برایم آسان نبود به گونهای که سه تار را کنار گذاشتم... با توجه به تجربهام و با وجود پیشینه ساز تنبور که به امروز رسیده است؛ باید بگویم حال وهوایی دراین ساز وجود دارد که اگر با فضای حسی نوازنده یکی باشد همان قداست و معنویت را خواهد داشت اما اگر بهدست افرادی بیفتد که حس و حال امروزی دارند و به موسیقی نگاه تکنیکی و صنعتی میکنند، این ساز و نوا تأثیری نخواهد داشت. درحال حاضر هم افراد بسیاری هستند که تنبورنوازی میکنند و نوازندگی آنها انسان را مسحور و مبهوت کرده، اما بالعکس نوازندگی برخی از نوازندگان هیچ اثری ندارد.»
زندگی امروزی، آدمهای امروزی میپروراند
این استاد بزرگ بخوبی میداند که نسل امروز به مانند گذشتگان نگاه متعصبانه وآن عرق و علاقه رابه سازهای اصیل ندارد و به گفته خودش «زندگی امروزی آدمهای امروزی را پرورش میدهد. هر هنری بیانگر درون وعوالم معنوی و اندیشه یک هنرمند است. هنرمندی که اندیشه معنوی نداشته باشد، قطعاً تأثیر نوازندگیاش نیز کمتر خواهد بود. این اندیشه مواد اولیه هنر است. البته امروزیها کمتر بهدنبال این گونه کارهای معنوی هستند. امروزیها یا نسل امروز خود را نمیشناسند. سرعت زندگی به گونهای شده است که همه با این سیل درحرکت هستند واگرهم کسی نخواهد همسو با آنها باشد باید عکس این جریان حرکت کند که آن هم بسیار مشکل بوده و ممکن است فرد را منفعل کند اما عدهای دیگر که تعدادشان هم اندک است همان مسیر خلاف جهت را ادامه میدهند که امیدواریم تعداد این افراد بیشتر شود...
آهنگهای من حال و هوای خودم را دارند
کیخسرو نزدیک به 40 سال پیش گروه موسیقی «شمس» را راهاندازی کرد اما این گروه به نظر میرسد دیگر فروغ گذشته خود را ندارد. شاید نسل امروز چون سهراب و تهمورس درتغییر سلایق این گروه بیتأثیر نبودهاند. او در این باره براین نظر است که «بهتر است به موسیقی آن دوره اشاره کنیم که بسیار متفاوت با امروز است نه آنکه این اتفاقات را از یک گروه یا ساز انتظار داشته باشیم. آثاری که آن دوران تولید شد و مانا ماند، حس و حالهایی بود که هنرمند با اندیشه آرام و معنوی به دست میآورد و برهمین اساس آثاری خلق میکردند که دلنشینتر بود و فضای آن زمان این گونه موسیقی را ایجاب میکرد اما متأسفانه امروزه این فضا وجود ندارد و حتی خوانندگان، نوازندگان و آهنگسازان آن دوره هم بعد آن چنین آثاری تولید نکردند، بهطور مثال امروز دیگر آثاری به مانند کارهای زنده یاد پرویز مشکاتیان تولید وشنیده نمیشود و من از این بابت بسیار دلتنگ هستم.»
کیخسرو پورناظری براین عقیده است که «سرچشمه فعالیت فرزندان من از این آبشخور بوده و در یک خانواده هنری متولد شدهاند اما بعدها با کسب تجربه سلیقه خود را پیدا کردهاند. آنها نسل امروز هستند و حال و هوای کارشان جوانانهتر است.»
حمایت از موسیقی نواحی؛ خوب اما ناکافی
موسیقیهایی که ازتنبورشنیده میشود ریشه درموسیقی نواحی دارد. کیخسرو دراین باره میگوید: امروزه موسیقی نواحی شرایط و جلوه بسیاری خوبی دارد. در دوران نوجوانی ما هیچ حمایتی از موسیقی نواحی نبود؛ نه جشنوارهای برگزار میشد و نه کنسرتی حتی هنرمندان خارج از ایران اجرا نداشتند. خوشبختانه جشنوارههایی که در چند سال اخیر برگزار شده است توانسته ارتباط خوبی با هنرمندان موسیقی نواحی و علاقه مندان غیر بومی شان برقرار کند، البته این صحبتها دلیل براین نیست که این حمایتها برای هنرمندان و علاقهمندان موسیقی نواحی کفایت میکند خیر؛ این حمایتها هنوز ابتدایی و سطحی است ولی نسبت به گذشته که هیچ نوع فعالیت موسیقی گستردهای در جغرافیای پر فرهنگ ایران وجود نداشت چشمگیرتر است...»
موسیقی آوازی ما
او در مورد موسیقی آوازی که امروز دغدغه برخی از آهنگسازان قدیمی شده و نسبت به آن ابراز نگرانی میکنند میگوید:«به نظرمن پیش از این دوره هم، تعداد خوانندگان در هر نسل و دورهای حتی صد سال گذشته بسیار کم بود و خوانندگان خوب اندک شمار بودند. آقای شجریان حدود نیم قرن است که بیرقیب مانده و هیچ هنرمندی از ایشان عبور نکرده است البته این موضوع میتواند هم اتفاق خوبی باشد و هم بد. از این جهت بد؛ چراکه نباید یک نفر 50 سال دریک هنر و درسطح بالایی قرار بگیرد و کسی نتواند ازاوعبور کند، اما از جهت دیگر میتوانیم بگوییم نبوغ و توانایی استاد شجریان به قدری است که کسی به پای ایشان نرسیده است. تعداد خوانندگان خوب بسیار کم است و همانطور که رو به جلو در حرکت هستیم این تعداد هرروز کمترشده است. شاید یکی از دلایل بیمهری به موسیقی آوازی پخش موسیقی غیر آوازی در رسانههای جمعی چون رادیو و تلویزیون باشد. این رسانهها به موسیقی آوازی کمتر یا اصلاً توجهی ندارند و همین امر باعث شده موسیقی آوازی از خاطرات و حافظه مردم محو شود اما اگر این سیستم و سلایق تغییر کند آواز، علاقهمندان و رونق گذشته خود را پیدا خواهد کرد... آموختن آواز بسیار مشکل است اگرهمه از آقای شجریان تقلید میکنند به این دلیل بوده که برای بهدست آوردن و تجربه بیشتر در موسیقی آوازی تلاش نمیکنند... زمانی که هنرجویان موسیقی مرحله آموزش را میگذرانند به تولید اثر فکر میکنند در صورتی که تمامی نوازندگان باید در ابتدا پیشینه ساز را بیاموزند و از مجموع حس و حالی که بهدست میآورند شیوه خود را ارائه کنند اما جای تأسف است که این وقفه در تمام کار جوانان وجود دارد؛ یا ازآقای علیزاده تقلید میکنند یا آقای شجریان و بهدنبال آن نیستند که تقلید را پشت سر بگذارند و به زبان خودشان برسند و این مهمترین دلیل شنیده نشدن آواز و ساز خوب است.»
باید باور کنیم دیگر کسی حوصله شنیدن آواز کامل را ندارد
او در مورد تغییر سبک موسیقی آوازی همایون شجریان و اندکی گرایش به سمت موسیقی روز براین نظر است که «همایون از توانایی خودش استفاده میکند اما باید این را باور داشته باشیم که امروزه موسیقی ما تغییر پیدا کرده و دیگر کسی حوصله شنیدن آواز کامل را ندارد. البته ناگفته نماند همایون و کارهایی که اطرافیان او در موسیقی انجام دادهاند تنها رشته اتصال جوانان، مردم و پیوند با موسیقی گذشته است. کارهای همایون را نباید یک بعدی نگاه کرد بلکه باید مجموعه کارهای مختلف و متفاوتی که خوانده است را نگاه و بررسی کنیم.
ارسال نظر