تراژدی تنهایی؛ دلایل و پیامدهای میل به تجرد جوانان
حوادث بسیاری باعث شد جهان امروز در قرن بیستم بیش از همه قرون گذشته دستخوش نواندیشی شود. همین چندوقت پیش بود که دولت انگلیس وزیر جدیدی را با عنوان «وزیر امور تنهایی» برای مقابله با معضلات زندگی افراد تنها منصوب کرد. موضوعی که دامنگیر بسیاری از کشورها شده است و در ایران هم گرایش به «تنهازیستی»؛ عبارتی که همزمان با توسعهشهرنشینی دامنگیر گریبانگیر جامعه ما هم شده است.
روزنامه همدلی - آسو محمدی : حوادث بسیاری باعث شد جهان امروز در قرن بیستم بیش از همه قرون گذشته دستخوش نواندیشی شود. همین چندوقت پیش بود که دولت انگلیس وزیر جدیدی را با عنوان «وزیر امور تنهایی» برای مقابله با معضلات زندگی افراد تنها منصوب کرد. موضوعی که دامنگیر بسیاری از کشورها شده است و در ایران هم گرایش به «تنهازیستی»؛ عبارتی که همزمان با توسعهشهرنشینی دامنگیر گریبانگیر جامعه ما هم شده است. این اتفاق درحالی روند صعودی دارد که با تاخیر ازدواج جوانان و افزایش معضلات اجتماعی گره خورده است. مسئلهای است که در ابتدا گریبانگیر جوامع غربی شد و درحالی بهتدریج کشورهای جهان سوم با آن مواجه شدند که امکانات لازم فرهنگی در این کشورها برای انسجام و وابستگیهای اجتماعی، خانوادگی و شهری به وجود نیامده بود.
سه میلیون از خانوادهها، به صورت مجردی، تنها یا بدون ثبت رسمی ازدواج زندگی میکنند؛ این آماری است که در سرشماری نفوس و مسکن سال ۹۵ به ثبت رسیده است. به گفته شهلا کاظمی پور، جمعیتشناس، همزمان با افزایش سن ازدواج، تمایل به «زندگی تجردی» نیز زیاد شده که این موضوع موجب بالا رفتن تعداد خانوارها در این سرشماری شده است. این آمارها درحالی است که جامعهشناسان دهه ۹۰ را آغاز افزایش زندگی مجردی میدانند. اگرچه قبل از این دهه این نوع زندگی در ایران وجود داشت اما با ورود دهه شصتیها به دوره جوانی تعداد زندگیهای یک نفره هم افزایش یافت. بهطوری که وزیر وقت ورزش و جوانان در سال ۹۱ اعلام کرد که ۳۰ درصد جوانان در کلانشهرهای تهران، شیراز، مشهد، اصفهان، تبریز و اهواز به تنهایی زندگی میکنند. این درحالی است که در سال ۸۵ بیش از ۸۸۰ هزار خانوار تک نفره در کشور مورد شمارش قرار گرفته بود که این رقم در سال گذشته به بیش از ۳ میلیون نفر رسیده است.
ترس از، ازدست دادن استقلال فردی
اما دلیل تمایل افراد به زندگی مجردی چه مواردی است؟ پاسخ جامعهشناسان به این سوال این است که جوانان میگویند که برنامه مشخصی برای زندگی زناشویی ندارند و زمانی که از آنها پرسیده میشود چرا ازدواج نمیکنند؟ میگویند تشکیل زندگی به آنها کمک چندانی نمیکند. در واقع این جوانان امیدی به حمایت جامعه، نهادهای رسمی و دولت ندارند. از سوی دیگر، برخی جوانان در انتخاب شریک زندگی مناسب ناتوان هستند. آنها معتقدند که با قدم گذاشتن در مسیر ازدواج استقلال فردیشان را از دست میدهند و ترجیح میدهند تا درآمدی که از طریق شغلشان به دست آوردهاند را به شکل فردی برای خودشان هزینه کنند.
در این میان، جوانانی هم وجود دارند که نمیتوانند با خانواده کنار بیایند و میگویند زندگی در کنار خانواده برایشان توام با آرامش نیست یا اینکه به دلیل تسلط والدین بر بخشهای مختلف زندگیشان امکان زندگی همراه با استقلال را ندارند، در نتیجه ناچار به زندگی مجردی میشوند. این اظهارنظرها درحالی است که به عقیده کارشناسان این حوزه، تبعات منفی زندگی مجردی افزایش سن ازدواج، تاثیرات نامطلوب جمعیتشناختی و آسیبهای پزشکی و اجتماعی است.
تنهازیستی و افزایش آسیبهای اجتماعی
محسن معروفی، دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه علامه طباطبایی، در «تنهایی» به سر بردن افراد را نتیجه شهرنشینی میداند. او دراین باره به «همدلی» میگوید: «عواقب تنهازیستی هم بیهویتی و دور شدن انسان از دیگر افراد است. نهایت چنین اتفاقی هم افزایش خودکشی، اعتیاد، روسپیگری، روابط نامشروع و بسیاری از آسیبهای اجتماعی دیگر است. بالا رفتن آمار خودکشی نتیجه فردگرایی مفرط است. از سوی دیگر، بیحسی و بیتفاوتی افراد نسبت به همنوع خود نیز از دیگر پیامدهای تمایل به تنهایی افراد است.
نمونه آن را زیاد دیدهایم، در حوادثی مانند خودکشی در پل مدیریت و میدان کاج فرد در جلوی چشمان مردم اقدام به خودکشی کرد و همه ایستادند و تماشا کردند. در مکانهای شلوغ تهران، حتی یک نگاه یا لبخند شهروند به شهروند دیده نمیشود. افراد همچون رباتی از کنار یکدیگر عبور میکنند. در این میان در انبوه جمعیت، مجرمان و خلافکاران گم میشوند. اما نکته دیگر ضعیف شدن «خود کنترلی» است که فرد با تنهایی دچار آن میشود. این جامعهشناس معتقد است: وقتی مهاجرت به شهرهای بزرگ زیاد میشود و تجانس فرهنگی شکل میگیرد نباید انتظار داشت جامعه با پدیدههایی همچون گرایش به تنهایی روبرو نشود.
این در حالی است که حدود 30 سال پیش اساتید جامعهشناسی نسبت به چنین اتفاقی برای آینده ایران هشدار دادند حتی به تاخیر افتادن ازدواج جوانان مطرح شد اما مسئولان برای آن برنامهریزی نکردند. در آن زمان عوامل این تاخیر را مواردی مانند دانشگاه رفتن جوانان، سربازی و پیدا کردن شغل اعلام کردند که همه اینها ازدواج را حدود 10 سال به تاخیر میاندازد. نتیجه این تاخیر هم اتفاقی است که برای جامعه ایران افتاده است؛ میل به تجرد. در این میان، فرد با خود میگوید چرا با وجود مشکلات، مسئولیت یک نفر دیگر را هم به گردن بگیرم. از سوی دیگر، ماهواره، فضای مجازی و اینترنت انسانها را از یکدیگر دور کرده است.
تعاملات اجتماعی تقویت شود
اما مسئولان چه وظایفی در قبال چنین پدیدهای دارند؟ به اعتقاد معروفی، «باید تعاملات اجتماعی تقویت شود، وقتی شادی نباشد، بانوان از ورود به ورزشگاهها منع شوند، تفریحها مختص طبقه خاصی شود، اقدامی مثل پیادهروی جوانان با یکدیگر جزو برنامههای مسئولان نباشد، کنسرتها لغو شوند و بهطور کلی برای غنیسازی اوقات فراغت جوانان فکری نشده باشد جامعه به انزوا روی میآورد، مصرف سیگار و قلیان بالا میرود، افزایش فاحشهگری دور از انتظار نیست، ازدواج سفید مد میشود درحالی که از اساس این ازدواج بیمعناست و آیندهای برای جوانان در آن نیست.
همه اینها متوجه مسئولانی است که نتوانستهاند تعاملات سازندهای برای شادی و نشاط جوانان ایجاد کنند. آنها اگر جامعهشناسی بدانند اهمیت این موارد را در یک جامعه سالم متوجه خواهند شد.» او دلایل اصلی تنهازیستی را به تاخیر افتادن سن ازدواج، عدم اتکای مالی به خانواده، افزایش میزان طلاق و مهاجرتهای شغلی و تحصیلی عنوان میکند و میگوید: «شکاف نسلی بین جوانان و والدین و کمرنگ شدن کانون و فضای گرم خانواده از دیگر عوامل موثر در این پدیده بودهاند.»
تنهایی «سلامت» را مختل میکند
از سوی دیگر در تحقیقی که دانشگاه شیکاگو در آمریکا منتشر کرده به این موضوع پرداخته شده است. «کاسیوپو»، استاد روانشناسی دانشگاه شیکاگو، با تحقیق در مورد احساس تنهایی به نتایج بدیعی دست یافت و اعلام کرد احساس تنهایی به شیوههای غیرمنتظرهای سلامت را مختل می کند. پزشکانی که مورد پرسش قرار گرفته بودند اذعان کردند که مراقبت پزشکی بهتر یا کاملتر را برای بیمارانی توانستهاند فراهم آورند که خانواده هایی پشتیبان داشتند و از لحاظ اجتماعی منزوی نبودند.
این استاد دانشگاه نتیجهگیری میکند که احساس تنهایی باعث ایجاد فرایندهای آسیب زننده متعددی میشود که به آهستگی اثر خود را به جای میگذارند. درمجموع، تجربه تنهایی و تنهازیستی موجب فرسودگی بدنی و روانی میشود. به بیان دیگر، ما برای تماس اجتماعی ساخته شدهایم و هنگامی که به اندازه کافی از آن برخوردار نباشیم، گرفتار عواقب وخیمی میشویم که حیات ما را در معرض تهدید قرار می دهد.
با وجود آثار منفی تنهازیستی، نمیتوان این شیوه زندگی را غیرطبیعی شمرد. همه این هشدارها و پیامدها درحالی است که افزایش زندگی تجردی برابر با کاهش ازدواج و در نتیجه کاهش میزان زاد و ولد و جعیت کشور است. بماند که احساس تنهایی میتواند تاثیرات منفی بر سلامت جسمی و روانی افراد داشته باشد و به دنبال آن هزینههای خدمات درمانی هم افزایش مییابد بنابراین دولتها در سه دهه گذشته اگرچه تمایلی برای برنامهریزی برای این چالش اجتماعی نداشتهاند اما بهطور حتم تبعات این کمتوجهی در سالهای آینده هزینههای بیشتری را به کشور تحمیل خواهد کرد.
نظر کاربران
متاسفانه دختر و پسر بعد از ازدواج به استقلال و علايق فردي هم اهميت نميدهند و هر كدام ميخواهند ديگري را تحت كنترل خود بگيرند اين قضيه بعد از ازدواج خيلي ازار دهنده است و براي همين زوج احساس ميكنند وارد زنداني شده اند كه از ديگر اختياري ندارند
پاسخ ها
اینا همش حرفه، من که اگر یه نفر را پیدا کنم که با شرایطم جور باشه تردید نمیکنم
در مکانهای شلوغ تهران، حتی یک نگاه یا لبخند شهروند به شهروند دیده نمیشود. افراد همچون رباتی از کنار یکدیگر عبور میکنند
دقیقا من اینو تابستون که اومدیم تهران دیدم دقیقا ،چه شهر پر استرس و ناخوبی !!!
همه چیز که پول نیست ،مهربونی و لبخند و با آدما خوب حرف زدن که پول نمیخواد !!!
می ترسیم به هم رو بدیم !
یاد یه چیزی افتادم :
سالها پیش یکی از دوستام می خواستن برن تهران ،خلاصه چقدر لباس خریدن و ....
وقتی برگشتن گفتم چطور بود ؟
گفت بابا تو تهران هیچکس نگاه هیچکس نمی کنه !!!
بعد همین آدمهای عصبانی و اخمو بیشترین تاثیر رو تو تصمیمات کشوری دارند .
پولدار و بی پول اعصاب ندارند !
هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید
در رهگذار باد نگهبان لاله بود
لبخند زدن به هنگام رویایی با مردم برای فرد خوشرو صدقه حساب میشود .حضرت فاطمه (س)
قرآن نمی خونیم دیگه !
پاسخ ها
من به شخصه عاشق تهرانم؛ سالها اونجا زندگی کردم و بهترین خاطرات زندگیم اونجا بودن؛ برام شهریه پر از انرژی خوب و جاهای قشنگ؛
برخلاف شما به نظرم در مقایسه با شهرای دیگه کشور مردم تهران خیلی سرزنده ترن و اهل تفریح و پول خرج کردن و مدارا؛ در نتیجه شادترن( در مقایسه با شهرای دیگه میگم وگرنه هممون میدونیم ایران یکی از افسرده ترین کشورای دنیاست)
من که ازدواج کردم الان دارم میبینم با اینکه همسرم ادم خوبیه و تو زندگی مشکل خاصی نداریم چقدر دلم میخواد تنها باشم ... اصلا دلم نمیخواد یکی کنارم باشه ولی متاسفانه به اسرار خانواده ازدواج کردم و الان به این نتیجه رسیدم که چه اشتباهی کردم و باید جلوی تقاضای اسرار امیز اونا می ایستادم و این کار رو نمیکردم ... الان هم دچار افسردگی شدم ... علتش هم اینه که کسایی که در دوران بلوغ و جوانی و نوجوانی تحت کنترل شدید خانواده ها هستن حتی با اینکه سنشون هم بالاست و چون نمیتونن تجربه زندگی مستقل (سالم ) رو داشته باشن وقتی که برای خلاص شدن از حصار خانواده ازدواج میکنن این خلا اینقدر پررنگ میشه که کار به افسردگی میرسه... برای من سخته نوشتن این چیزا ولی از همه دوستانی که این مطلب رو میخونن خواهش میکنم قبل از گرفتن این تصمیم به بعد اون هم فکر کنید ... چون بر خلاف تصور اشتباه و شرمنده احمقانه بعضی از دوستان فقط یه شب زفاف و این چرت و پرت ها نیست و اگر فکر میکنید بعد از مدتی ممکنه پشمون بشید این کار رو نکنید نه بخاطر اینکه برای برگشت به عقب باید مهریه و کی جنگ و دعوا دشته باشین فقط به خاطر اینکه با احساسات یه نفر که به شما تکیه کرده بازی کردین و این مصداق واقعی یه جنایت هستش و تا اخر عمرتون باید اینو به9 دوش بکشین چه جدا بشین و تنها به زندگیتون ادامه بدین با این دلخوری و ناراحتی که برای یه نفر دیگه ایجاد کردین چه اینکه تا اخر عمرتون زندگی زیر یه سقف رو ادامه بدین و تو دلتون به زمین و زمان ناسزا بدین و هر شب ارزو کنید که اخرین روز زندگتون رو پشت سر بزارید و فردا رو نبینید ..... دقت کنید ... این حرف که ازدواج سنت و از تنهایی در میایین و چقدر ادم خوبی شدین که درخواست خانوادتون رو اجابت کردین و بعدش درست میشه و اولش اینطوریه و بهتر میشه و حالا یه راحی پیدا میکنم و پیدا میشه و انتظار بارش کنم از بالا و دیگران و از بالا و پایین و شرق و غرب یه فرض احمقانست و تو بد مصیبتی گیر می افتید تازه اگه طرفتون ادم خوبی باشه و خیلی به پر و پاتون نپیچه که اگه غیر این باشه فاتحتون خودست... من خودم متاسفام از نوشتن این مطالب ولی خودم چون توش گرفتار شدم براتون نوشتم که با چشم باز و عقلانی به این مورد توجه کنید نه از روی احساس که اونوقته که بیچاره شدین و راه برگشت ندارین.... موفق باشد.