«کارگر جنوبی» را هم بکنید «حسن روحانی»
حرف تازهاي نيست اينكه سعي كنيم در قبال شبههپراكني عناصر اجرايي، حتيالمقدور سكوت مصلحتانديشانه كنيم و...
روزنامه جوان - حسین قدیانی: حرف تازهاي نيست اينكه سعي كنيم در قبال شبههپراكني عناصر اجرايي، حتيالمقدور سكوت مصلحتانديشانه كنيم و هر چه گفتند، بگوييم؛ «سلمنا! لطفا بگوييد چه كردهايد در حوزه كاري خود!» ليكن اگر «هر چه گفتند» به «هر چه كردند» تبديل شد، چه؟! آيا اينجا هم ميتوان همين نسخه را پيچيد؟! معالاسف در شرايطي قرار داريم و با كساني طرفيم كه حتي در مواجهه با شماري افعال هم، همان به كه بگذاريم و بگذريم؛ اقلا با اين نيت كه مسائل فرعي، اصلي نشود اما گاه هست كه عملي ذاتاً غير مهم «نمادسازي» ميكند و فرهنگي به دنبال خود ميآورد و مقدمه كارهايي ديگر ميشود!
القصه! در روزگاري كه بسياري از مردم، درگير تنگناي معيشت هستند و دغدغههايي از جنس اقتصاد دارند و واقعا ماندهاند با ركود و بيكاري و تورم چه كنند، تغيير نام خيابان «كارگر شمالي» حتي به «دختردايي دونالد ترامپ» يا «صبيه شاه سلطان حسين» يا «بانوي تركمنچاي» يا «اسب تركمن» يا «پلنگ صورتي» يا «پيپ پدر پسر شجاع» خيلي هم نبايد اتفاق مهمي جلوه كند ولي مسئله اينجاست؛ امروز «كارگر شمالي» ميشود «مصدق» و اگر «تست حضرات» جواب داد، فردا و لابد به نشانه اعلام دوستي با بشكههاي آل سعود، ميروند سراغ اسم اتوبان «امام علي» و تبديل آن، اگر نه به «ديگري» كه حداقل به «ملك عبدالله» با اين توجيه كه «درخت دوستي بنشان!» و پسفردا هم مدعي ميشوند كه «ارزش امام راحل، بسي بزرگتر از نام يك خيابان است؛ لذا چه اشكالي دارد تغييرش دهيم به مهندس بازرگان كه قطعاً خدماتي هم داشت؟!» والله به جماعت غربزده اگر رو بدهي، قاسم سليماني را نه «تحريم» كه «تهديد» هم خواهند كرد! همچنان كه در اوج وقاحت، از ضرورت توبيخ سردار نيروي قدس سپاه ما، اباطيل دور و دراز نوشتند! و همچنان كه تيتر زدند؛ «سرتيپ حسين همداني در سوريه كشته شد!» و همچنان كه رنگ لوگوي روزنامه خود را با پرچم لعين تكفيري، ست كردند! و همچنان كه باري پيش از اين، خواهان تجديدنظر در ادبيات زيارت عاشورا شدند و رسماً و علناً «فرهنگ شهادت» را «مروج خشونتطلبي» نام نهادند!
پس حساسيت ما، تنها روي اين نيست كه نامي برود و نامي بيايد! ما از قضا، قائل به نوشتن بيغرض و مرض تاريخ هستيم و همچون حضرت آقا و شهيد بهشتي، به هيچ وجه راضي به نفي تمام آنچه مصدق انجام داد، نيستيم و حتي فكر نميكنيم منظور امام خميني از آن جمله مشهور، مسلمان نخواندن مصدق بود به حيث اعتقادي و ديني! با اين همه، خوب ميدانيم كه هنوز هم سر «شيخ فضلالله»ها، هدف دار و درفش رجالگان غربزده است! و اگر بتوانند، امروز نام «نواب صفوي» را با «احمد كسروي» عوض ميكنند و فردا «جلال آل احمد» را با «حسن تقيزاده» و پسفردا «علي شريعتي» را با «صادق هدايت» و هفته بعدش، واحيرتا! به اين نتيجه ميرسند كه «مصدق» هم چندان نام مالي نيست!
همان به كه مجدد عوضش كنيم، ولي اين بار با نام «محمدرضا پهلوي»! و اصلا بگو «رضاخان»! به خدا همين قدر بغض و كينه دارند اين جماعت، ولو به آن مليگرا يا روشنفكر كه ذرهاي عاقبت، عرق واقعي ملي در ضميرش مستتر داشته باشد! و مگر «دكتر شريعتي» هم سپاه قدسي يا مدافع حرم است كه او را نه «روشنفكر مصلح» كه «روشنفكر مسلح» ميخوانند؟! همين كه چند خط براي «رسول امين برادر» نوشت، كافي است تا بكوبند مؤلف «آري! اينچنين است برادر» را! با يك فرض، حل ميكنم معماي ذهن شما مخاطبان آشنا را! فرض كنيد سه سال پيش، اعضاي وقت شوراي شهر، تصويب ميكردند كه خيابان «كارگر جنوبي» بايد تغيير نام بدهد به مثلاً «شهيد محمد بلباسي»! واضح است كه چه المشنگهاي راه ميانداختند مدعيان دروغين اصلاحات و مليگرايي! و حتي «خانه كارگر» اين روزها ساكت، هيچ بعيد نبود بيانيه بدهد در دفاع از حقوق كارگر!
ديروز و در موسم انتخابات، از عرق جبين و كد يمين مقدس كارگر، سوءاستفادهها كردند براي تبليغ نامزدي كه حتي در كارخانه محل كار كارگر هم، صرف نكرد برايش كه همهاش براي چند دقيقه، از ماشين شاسيبلند خود پياده شود! و امروز هم گويا نوبت قرباني كردن كارگر و نام نيك كارگر، پيش پاي مليگراهاست! مليگراها كه نه؛ «ملينماها»! آري! ما هم «روحانينما» داريم و هم «ملينما» كه اگر چه در لباسي متفاوت، ليكن هر دو يك نقش بازي ميكنند؛ «غربزدگي»! غربزدهها را من اما خوب ميشناسم! اينها حتي در تعاريفشان از دكتر مصدق هم صادق نيستند و هرگز مصدقي را كه با دنيايي غم و رنج، ناشي از ندانمكاريهاي خود و ايضاً متأثر از قلب مريض اطرافيانش، رفت سر مزار شهداي قيام ۳۰ تير، دوست نميدارند! فاش ميگويم كه غربزدهها حتي از مصدق مؤثر در ملي شدن صنعت نفت هم، خيلي خوششان نميآيد! جماعت، عاشق آن مصدقي هستند كه توهم زده بود انگليس و امريكا خيرش را ميخواهند، نه آن سيد والاتبار كاشاني!
و مگر نه آنكه امروز هم در ماجراي برجام، قول كري را تضمين ميخوانند و اما نصيحت منتقد را، حواله به جهنم ميدهند؟! آري! شكم سيريناپذير غربزدهها هرگز با تغيير نام يك خيابان، پر نميشود! و تو مجبوري فردايي ديگر، تن به اين خفت بدهي كه اصلاً و اساساً چرا تهران بايد بزرگراهي به نام «نواب» يا «آيتالله كاشاني» يا «شيخ فضلالله» داشته باشد؟! و مگر همين الان، مدح نميكنند آن ميرپنج بيسواد با كودتا سر كار آمده را؟! ما صدالبته درباره مصدق، اهل انصاف در داوري هستيم، ولي چگونه فراموش كنيم كه اول انقلاب، زير بيرق او و تحت لواي بيلواي «جبهه ملي» به مسلمات قرآن و احكام دين، اهانت كردند و آنگونه به خشم آوردند پير جماران را؟!
آيا به نام مطهر همه شهدا - كه مظهر حقيقي مليگرايي بودند!- خياباني مهم زدهايد و اينك در وراي كمبود اسم، آويزان به ريسمان مصدق شدهايد؟! طرفه حكايت اينجاست؛ كاسبي با اسم مصدق دستكوتاه از دنيا را بلديد ليكن بلد نيستيد از تجارب مصدق، درس عبرت بگيريد، بلكه دچار نشويد به سرنوشت غمبار او! و اگر در مقام كاسبي با اسم مصدق، خيلي اصرار داريد كه او را «مظهر مليگرايي» بخوانيد، به شما ميگوييم؛ «باشد! پس طوري شهر را مديريت كنيد كه از وراي برف و باران و آن همه سوءتدبير شما، اين همه نلرزد تن مصدق در گور! كه روح يك مليگراي واقعي، بيش از آنكه با تعويض اسمش در خياباني، شاد شود، با كار و خدمت به ملت، شاد ميشود!» شهرداري كه با تنبلي در مديريت، حتي صداي همفالودههاي خود را هم درآورده، قطعاً با اين قبيل مصوبات شوراي شهر، رستگار نميشود!
نام مصدق اگر مريض، شفا ميداد، ابتدا به كار خودش ميآمد! نه! خط قرمز فعلي ما، امروزهروز، بيش از آنكه با سياستمداران خوابيده در گور باشد، با كجكاريها و كمكاريهاي دستاندركاراني است كه ميخواهند با علم كردن امثال مصدق، اذهان مردم را از كارنامه ضعيفشان منحرف كنند! و اين كاسبي، بدترين دشمنيها با آن انشاءالله مرحومي است كه هر چه بود، هرگز راضي به بد و بيراه گفتن به شهداي ملت نبود! بلاشك جماعتي كه حتي از كنايه زدن به شهداي مدافع حريم امنيت كشور هم ابا ندارند، لايق بردن اسم مصدق هم نيستند كه غم روزگار را نزد شهداي قيام ۳۰ تير ميبرد! سخن آخر؛ ما انقلاب نكردهايم كه كارگر، تنها در جنوب ميدان انقلاب، نقش داشته باشد! شمال اين ميدان هم، از آن كارگر و به نام كارگر است! شهرداري و شوراي شهر هم به جاي اين قبيل كاسبيها با مرحومان، همان به كه برف را از شاخه درختان بتكاند و خوشنشيني را از دامن خود!
مصدق «دوسيب» نيست كه به كار دود قليان و سفر به هپروت بيايد! گذاشتن نام «حسن روحاني» بر «كارگر جنوبي» كه نشد كار! والله از شما، اين هم برميآيد! و هر كار سخيف ديگري، جز خود «كار».
نظر کاربران
روزنامه جوان خخخخ مصدق نه؟ خیابان اسد خوبه؟ یا خیابان روسیه؟ خخخ
شما و دارو دسته و افکارتون خوبید..
پاسخ ها
خیابون مموتی خوبه که شما هم راصی بشین؟
نویسنده حرف دل مردمو زدی دمت گرم
ناراحت نشد روزنامه وزین جوان آسیاب به نوبته شما هشت سال هر..... خواستید کردید و هرچه را نه به صلاح ملک و ملت که به صلاح و مصلحت خود و جناح تان بود را انجام دادید، حال اجازه( که مجبورید ) بدهید افرادی که نماینده و وکیل اکثریت قاطع مردم بدون تقلب و مهندسی انتخابات هستند کارها را طبق خواسته و صلاح آنها پیش ببرند.
شب عید هستو جیب جماعت خالی، بهتر نیست بجای این حرفای پوچ و بی معنی به فکر شب عید خلق الله باشین بهتر نیست وقت نه چندان با ارزشتونو صرف مشکلات مردم کنید.مصدق برای ملی شدن نفت خیلی تلاش کرد و نتیجه ی کارشم دید،ما برای پاتریک لومومبا خیابون داریم،ما برای خالد اسلامبولی خیابون داریم.حالا یه خیابون هم به اسم مصدق میخوان بزنن مگه چه مشکلی داره؟من کارگر جیبم خالیه پیش زن و بچه شرمنده ام حالا خیابون که هیچ کل دنیا بناممه به چه دردم میخوره،از چند میلیارد هکتار زمین که خدا مجانی آفرید به اندازه ی یک وجبش به نام من نیست حالا شما سر اسم خیابون کارگر داد هوار راه انداختی که مثلا چی بشه!؟
نویسنده این متن باید خودش رو به دکتر نشون بده!!
من که متوجه نشدم اینهمه آسمان ریسمان متناقض نویسنده بافته که چی را خواسته روشن نماید.؟!!
واقعا خیلی مزخرف بود همین
مصدق لایق ترین مرد قرن حاضر بود و باید خیابان بزرگی بنامش شود ، تمام خیابانهی ایران و که شما بنام خودتون کردید .
اصلا عین روز روشنه که روزنامه جوان غرض و مرض نداره و کاملا بی طرفانه نوشته
نمردیم معنا بی طرفی رو فهمیدیم
همه بد هستند فقط ما و اندیشه های ما خوب و گل هستند
این حجم از خود را به دیوانگی و جهالت زدن واقعا کم نظیره! چه کسانی این مقاله رو میخونن و تاییدش میکنن آخه؟ اصلا ارزش وقت گذاشتن نداره. باور کنید به نظر من رسید نویسنده یک فرد بیسوادی هست که فقط پای منبر یک قشر خاص نشسته و خبر نداره جای دیگه ای هم هست.
به به. چه نوشتار پر محتوایی. خداوند خیرتان دهد که به فکر کارگران و منافع کشورید و نه منافع خود
ملی گرای واقعی شمایید نه مصدق. که به تعبیر جنابتان ملی نما می نمود. مصدقی که انگونه جانانه از میراث همگانی نفت در دادگاه لاهه دفاع کرد. مصدقی که بابت تصدی پست نخست وزیری هیچ گاه پولی از بیت المال برنداشت بیت المالی . که اکنون بیت الحال شده که فلان نامسیول نا مربوط یک روزنامه نان دولت خور مخالف دولت فیش حقوقی چند صد میلیونی با کسورات چند ده میلیونی دارد. و البته که شما مدافع کارگرید و البته اگر حتی قرار به تغییر نام خیابان بابی ساندز بود مدافع اعتصاب غذا و استقامت و اگر تغییر نام ارزانتین مدافع مارادونا و جزایر فالکلند که به اشغال انگلس غاصب درامده. جای بسی تاسف است مصدقی که زعیم عبدالناصر ها و رهبران ضد استعماری منطقه است و از جمله کسانی است که پشنهاد تاسیس سازمان عدم تعهد را می دهد و بانی ده ها خدمت دیگر به جای قدردانی مورد بی مهری هموطن خویش قرار میگیرد. ولی این را بدانید خاطره این پیرمرد هیچگاه از خاطره تاریخی این مرز و بوم پاک نخواهد شد تا وقتی که ایران هست و ایرانی .
امید هست که ازاده باشید و این متن را اجازه انتشار دهید
نه عزیزم بزارید حسین شریعتمداری .
بریدخداوکیلی فکرسفره خالی مردم تویواین شب عیدباشیدبخدا حدود شصت سالمه امسال بدترین عیدیه که درپیش رودارم
خدا وکیلی خودت چند بار مطلبت خوانده ای من تا حالا سفسطه در لفاف طنز سیاه ندیده ام باید باسم شما ثبت شود خوب هر چه خواستید بزارید مصدق صدها سال دیگه در قلب این ملته شما چی کجای این جمعیت هشتاد میلیونی جا دادید حیف ان وقتی که هدر دادید
احسنت.مقاله خوبی بود.مرگ بر آمریکا