انتظارمان از انقلاب؛ این موجود ۴۰ ساله!
«جای یک مسأله خالی است؛ این که نیروهایی که در انقلاب بودهاند یک بار و برای همیشه دور هم جمع شوند و ببینند کجای کار مشکل دارد و چگونه میتوان از این مشکلات عبور کرد. از یک موجود ۴۰ ساله چنین درخواستی حداقل انتظاری است که میتوان داشت. چهل سالگی اوج عقلانیت است. آیا انقلاب ایران هم این اوج را به نمایش خواهد گذاشت؟»
اول این که هیچ مردمی نادان و بیکار نیستند که از روی سرخوشی دست به انقلاب بزنند. به طور کلی چنین چیزی غیر ممکن است. شاید بتوان تعداد اندکی را فریفت و به راهی کشاند ولی یک ملت با تمامی نخبگانش را نمیتوان قانع کرد که در مسیری بر خلاف مصالح خودش گام بردارد. ممکن است ملتی اشتباه کند و تاریخ نشان دهد که فلان اقدام مردم بهتر بود به گونه دیگری رخ میداد ولی مردم در زمان وقوع بر اساس فهم جاری عمل کردهاند. آن چه موجب انقلاب شد نارضایتی عمومی مردم از شاه و رژیم او بود. هر رژیمی که نتواند رضایت مردم خود را به دست آورد، دیر یا زود دچار بحران میشود. این واقعیت در مورد رژیم شاه به طور کامل صادق بود که در سال ١٣٥٦ و ١٣٥٧ نه تنها یک دشمن خارجی هم نداشت که علیه او توطئه کنند، بلکه همه از آن حمایت میکردند. آمریکا و غرب دربست در حمایت او بودند؛ چرا که به خوبی جیب آنان را پر میکرد.
دوم این که انقلاب پیروز شد ولی تضادهای درونی جامعه ایران که به وسیله رژیم شاه حل نشده بود و در یک مسیر طبیعی به تفاهم تبدیل نشده بود، به یکباره شعلهور شد و آتش اختلافات زبانه کشید. عراق نیز فرصت را مغتنم شمرد تا بلکه از این آب گِلآلود ماهی بگیرد و سیادت خود را در منطقه برقرار کند و آغازگر جنگ شد و بیش از یک دهه را کشور در درگیری با تجزیهطلبان و گروههای مسلح داخلی و جنگ خارجی گذراند تا گروههای داخلی شکست خوردند و جنگ نیز بدون از دست دادن ذرهای از خاک کشور به پایان رسید.
در این ٣٩ سال دستاوردهای مهم در حوزههای مشارکتجویی، سیاست خارجی، آموزش و بهداشت و... وجود داشته است ولی شکستها یا عدم موفقیتها نیز کم نبوده، در ریشهکنی فقر و نابرابری و فساد و بیکاری و مشکلات زیستمحیطی و آب نیز شاهد این عدم موفقیتها هستیم. مسأله اصلی این نیست که موفقیتها و شکستها را در کفه ترازو بگذاریم و با یکدیگر مقایسه کنیم. زیرا از یک سو این مقایسه چندان ساده نیست، زیرا دو طرف ماجرا از یک جنس نیستند، از سوی دیگر نتیجه هر چه باشد تأثیر چندانی در وضع فعلی ما ندارد، زیرا این مسألهای تاریخی است و آن چه امروز برای ما بیش از هر چیزی اهمیت دارد، رفع نقایص و کمبودها است. داوری درباره عملکرد یک جامعه و ملت را میتوان به تاریخ سپرد ولی اکنون بیش از پیش ضرورت دارد که مشکلات جامعه خود را حل کنیم.
اولین و مهمترین مشکلی که نزد مردم دیده میشود، نابسامانیهای اقتصادی از قبیل تورم و بیکاری و... است ولی ریشه این نابسامانی اقتصادی در شکاف و مشکل سیاسی رخ داده در جامعه است که مردم ما را از یک ملت واحد و متحد به شکل مردمی چند تکه و جدا از یکدیگر تصویر میکند. مردمی که گویی درک مشترکی از منافع ملی خود و چگونگی رسیدن به آن را ندارند. جامعهای که امید و رویای خود را از دست داده است. جامعهای که به ظاهر کسی نمیخواهد مسئولیتپذیری نشان دهد. همه به نحوی معترض هستند و معلوم نیست که چه کسی یا کسانی باید به اصلاح امور همت گمارند؟ و اگر چنین کسانی هستند، آیا ابزار و زمینههای کافی برای اصلاح امور را در اختیار دارند یا خیر؟ مشکلات مردم فقط به مسائل اقتصادی محدود نمیشود.
نظر کاربران
وارد چهل سالگی شده ولی هنوز چهل ساله نیست بلکه سی و نه ساله ست .چرا دوست دارید پیرتر نشونش بدهید؟!
پاسخ ها
فازت چیه این وسط حالا
بسیار بسیار متین و زیبا.ممنون
این که مردم ایران از شرایط زندگی در دوره قاجار به انقلاب 57 برسند 53 سال طول کشید.در طول اون 53 سال ما از کجا به کجا رسیدیم و در طول این 40 سال چی شد؟
به خدا که ما هیچ انتظاری نداریم چون تاریخ برای ما روشن شد
وقتی امثال سعید طوسی بدون هیچ اغماضی محاکمه بشن و مجازات
وقتی دست تمام اقا زاده ها از بیت المال کوتاه بشه
وقتی تمام اختلاص گران و محاکمه کنن
و ....
تازه میشه راجع به انتظارات سطحی شروع به صحبت کردن کرد .