مرز بین اخلاق و قانون کجاست؟
عباس عبدي در روزنامه اعتماد نوشت: اگرچه مفهوم عام اخلاق به معناي ملاك تمييز دادن ميان خوب و بد، بر همه رفتارها و قانون و هنجارها بايد حاكم باشد، ولي مفهوم خاصي از اخلاق وجود دارد كه در كنار قانون تعريف ميشود. اگر قانون را مجموعه قواعد و رفتارها و مقرراتي تعريف كنيم كه ضمانت اجرا براي آن وجود دارد، اخلاق فاقد اين نوع از ضمانت اجراست.
به همين علت است كه اعمال و رفتاري جرم تلقي ميشوند كه نافي نظم و عفت عمومي باشند. اين اعمال نيز امري ثابت نيستند. براي نمونه طبق شرع و نيز مطابق سنت گذشته، هرگونه قرارداد كار ميان كارگر و كارفرما مجاز بود. ولي اكنون حكومتها به اين عقيده رسيدهاند كه بيمه را بايد در قرارداد كار، اجباري كرد، زيرا فقدان بيمه كار، نافي نظم و امنيت جامعه است. الزام به بيمه شخص ثالث نيز از همين منطق تبعيت ميكند. ممكن است فردا موارد ديگري نيز به اين سياهه اضافه يا از آن كم شود. مثلا واكسيناسيون يا آموزش ابتدايي و حتي آموزش متوسطه، اجباري و الزامي ميشود. زيرا نظم اجتماعي اين را ميطلبد. در حالي كه اينها هيچكدام شرعي هم نيستند.
در مقابل الزام به خواندن نماز و گرفتن روزه اگرچه به لحاظ ديني جزو مهمترين رفتارهاي مذهبي است، ولي هيچگاه در قالب قانون در نيامده، زيرا انجام يا عدم انجام آنها ربطي به نظم اجتماعي ندارد، اگرچه از نظر شرعي مهم هستند. تبليغ و توصيه به اين رفتارها بايد بيرون از قدرت حكومتي انجام شود و بطور معمول متوليان مذهبي و اخلاقي عهدهدار آن ميشوند. احترام به پدر و مادر و غيبت نكردن نيز از اين نوع است.
تفاوت ديگر، در اجرايي بودن يك قانون است. خواندن نماز را چگونه ميتوان الزامي كرد، در حالي كه ركن مهم انجام آن وجود نيت خالص براي خداست؟ مگر ميتوان نيت افراد را نيز در ذيل الزام قانوني درآورد؟ احترام به پدر و مادر يا پرهيز از غيبت كه هر دو از واجبات ديني محسوب ميشوند و كسي كه عاق والدين شود چنان سرنوشتي برايش در آن دنيا رقم زدهاند كه كمتر كسي با آن مواجه ميشود يا غيبت كردن كسي، مصداق اين است كه گوشت برادر مومن خود را ميخورد، ولي اينها هيچكدام در قالب قانون نيامدهاند، زيرا رسيدگي به اين موارد نيز عملا غيرممكن است و چه بسا فاجعهبار شود.
همه اينها گفته شد تا ببينيم آيا ميتوان حجاب و پوشش، اعم از پوشش مردان يا زنان را در قالب قانون درآورد و رعايت آن را الزامي كرد؟ پاسخ اين است كه حجاب به مفهوم شرعي آن را، مشكل است كه در چنين قالبي قرار داد، حتي در قانون موجود نيز اين حجاب چون فراتر از مسلمانان را شامل ميشود، پايه شرعي ندارد. ولي نوع پوشش را ميتوان در چارچوب قانون در آورد مشروط بر اينكه مبتني بر نظم و عفت عمومي باشد و نه چيز ديگر. اين امر نيز نه تنها عرفي است، بلكه برحسب شرايط و اماكن متفاوت كاملا متغير است.
نظر کاربران
مدیریت دانا تمام مرزهارا مشخص میکند و راهنمایی میکند
اقای عبدی اخلاق وقانون جای خودش حالاکدام قانون میگی قانون که شب بلند میشن روز خواب میبینن کدام یک مامردم خودمان همهچیز رامیدانیمتنها سالمندان نیستن کم میارن بلکه جوانان تشکیل زندگی داده هم کم میارن
اگر کمی جامعه تعقل بیشتر داشته باشد و به افراد علمی مانند جامعه شناسها و اقتصاد دانها و فلاسفه اهمیت بیشتری بدهد. مطمئنا فرهنگ جامعه بازسازی خواهد شد ولی متاسفانه دیدگاه بسیار سنتی و بسته اکثر افراد با سننین بالا که اگثرا حتی یک کتاب هم مطالعه نکرده اند و نا امیدی جوانان تحصیلکرده و سالم و غرور و خوردخواهی قشری که بنا به هر دلیلی فرصت جمع آوری پول زیاد و بدون کسب معرفت را داشته و اقدام به تمسخر گروه قبل را مینماید باعث عقب افتادگی می شود. همه اینها میشود فرهنگ. فرهنگ شعار نیست فرهنگ فقط نازیدن به تاریخ باستانی درخشان نیست.