سيد مسعود رضويفقيه در اعتماد نوشت: براي درك مرتبه و مقام كلمه و جمله و سخن، همين يك عبارت معروف از كتاب مقدس كافي است كه فرمود: «در آغاز كلمه بود و كلمه نزد خدا بود و كلمه خدا بود...» و نيز اينكه معلم اول در شرح الاسم و تعيين حدود منطقي انسان، جنس و فصل او را به «حيوان ناطق» تعيين كرده و تمييز داده است. در ادب و فرهنگ ما نيز مقام سخن بسيار ستايش شده و در تراز عقل و خرد به «سخن» مقامي بزرگ اعطا شده كه تالي و خليفه نمييابد.
سيد مسعود رضويفقيه در اعتماد نوشت: براي درك مرتبه و مقام كلمه و جمله و سخن، همين يك عبارت معروف از كتاب مقدس كافي است كه فرمود: «در آغاز كلمه بود و كلمه نزد خدا بود و كلمه خدا بود...» و نيز اينكه معلم اول در شرح الاسم و تعيين حدود منطقي انسان، جنس و فصل او را به «حيوان ناطق» تعيين كرده و تمييز داده است. در ادب و فرهنگ ما نيز مقام سخن بسيار ستايش شده و در تراز عقل و خرد به «سخن» مقامي بزرگ اعطا شده كه تالي و خليفه نمييابد.
حكيم فردوسي در مقدمه داستان سياوش چنين سروده است:
«سخن چون برابر شود با خرد
روان سراينده رامش برد
كسي را كه انديشه ناخوش بود
بدان ناخوشي راي او گش بود
همي خويشتن را چليپا كند
به پيش خردمند رسوا كند
وليكن نبيند كس آهوي خويش
تو را روشن آيد همه خوي خويش...»
باري، ما بر اساس قاعده «تعرف الاشياء باضدادها» براي فهم گزافهها، زياده گوييها، پرحرفيها و بيهودهگوييهاي مرسوم و رايج، از اين قاعده و از اين قلههاي فرهنگ بشري آغاز كرديم و بخشي از آنچه در اين مورد ميخواهم بيان كنم، مستقيما مربوط به فقد و ضعف فرهنگ و تعليم و تربيت در اطراف و اطرافيان ما است. سخن در تمام شكلهاي ذهني، گفتاري، نوشتاري، مجازي و حقيقي و...، اكتسابي و منبعث از تعليم و تربيت و تاثير محيط و جامعهاي است كه افراد در آن زاده شده و بزرگ ميشوند و زندگي ميكنند. خوانندگان عالي مقام همه اين مسائل را ميدانند و شك ندارم كه بهتر و عميقتر هم ميتوانند در اين عرصه اظهارنظر كنند اما نكتهاي كه ما و ديگران را ميآزارد، كثرت و تورم سخنان مفت و زمخت است كه به دليل پيدا شدن امكاني به نام شبكههاي اجتماعي و وسايل ارتباطي در فضاهاي مجازي، محدوده عقل و تفكر را دچار ركود كرده و در مقابل، گفتوگو و بيان را به شكل متفاوت و عجيبي دچار تورم كرده است.
در حقيقت در تمام زمينهها كثرت و تنوعي به اظهارنظر و ابراز وجود بخشيده كه بيسابقه است. كار از گفتن و شنفتن و پاسخ دادن گذشته و به يك نياز كاذب رواني براي اشباع و ارضاي بسياري از افراد داراي تلفن همراه و لپتاپ رسيده است. بيماريها و عارضههايي هم براي اين پديده و اين نوع زيست در مخاطبه گريزناپذير شبانهروزي براي به دام افتادگان بيان شده و رواندرمانگران توصيههايي در اين باب كردهاند و افق تيرهاي براي بيماران مذكور ترسيم ميكنند! و خلاصه ببينيد به كجاها خواهيم رسيد در اين جاده لغزنده و مه گرفته و نمناك...!؟اما چرا اين وضع قابل كنترل نيست و عوارضش ما را به كجا ميبرد؟
اين پرسش را جدي بگيريم. شيخ مصلحالدين سعدي در جامعهاي با ارتباطات محدود و مشخص براي تربيت انسان پند ميداد كه: «دو چيز طيره عقل است، دم فروبستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشي...» و در كتاب مستطاب يگانه نثر و نظم و ادب پارسي، يعني «گلستان» بسيار در آداب سخن و جدل و در فوايد خاموشي مطالب وزين و حكمتهاي گزين عرضه كرده است. به نظرم دليلش دقيقا وجود رقيقتري از همين مرض و گرفتاري حرف مفت و عوارضي است كه گريبان نياكان ما را نيز به ناچار گرفته بوده است. ما البته همهچيزمان به همهچيزمان ميآيد.
همين امروز رفيقي گلايه ميكرد كه هربار سوار تاكسي يا آژانس ميشود راننده داستانها از زندگي خود و خاطراتش و نظرات مختلف و علايق و سلايقش ابراز و تحميل ميكند و اين البته افزون است بر موسيقي و نوايي كه در ضبط صوتش پخش ميشود. رانندگان مذكور به هيچ حقي براي سكوت و آرامش مسافر - كه هركس باشد فرقي ندارد - توجه نميكنند و اين تجربهاي عام براي همه ما است. تذكر هم فايده ندارد زيرا مبناي اين تعرضات كلامي و گفتاري، در ذهن حراف وراجان يك حق يك طرفه است كه در تمام عمرشان تكرار شده و معارض و منتقد هم نداشته مگر معاندان ابلهي كه عمق سخن و عواطف و دانش و زيبايي بيان و خاطرات ابلهانه آنان را درك نكردهاند!!! و بيهوده ميكوشند جلويش را بگيرند!!! چه كنيم؟ به كه و كجا پناه ببريم؟
حقيقت آن است كه خموشي و سكوت نياز به اعتلا و عمق فكري دارد و آموزهاي مهم و مغفول در ميان ما است. هيچ كس اين كار و تكنيكهاي آن و ارزشها و فوايدش را به فرزند و شاگرد و كارآموزش نميآموزد و اهميتش را هم درك نميكند. آرامش رواني ما مردم، در سقوط آزاد به دره شلوغ اصواتِ بيهوده، تمام وجودمان را زخمي و بيمار كرده است. مردمان حراف، مريض هستند؛ شكيبايي و اعتماد به نفس و طمأنينه و بخشش ندارند؛ زود برميآشوبند و زود خود را ابراز و تحميل ميكنند. مردمان سطحي و گفتوگوهايي بيمبنا و بيمعنا به عمرمان لطمهزده و جدلها را به جدال، و كاوش و پژوهشمان را به كشمكشهاي بيربط و بينتيجه متصل خواهد كرد. جهان ما فاقد سكوت نيست؛ نيازمند سكوت است. سكوت موهبتي است كه مثل پناهگاه ما را حفظ ميكند و عمرمان را از تلف شدن نجات ميبخشد. سكوت دواي درد و شفاي بسياري از مرضهاي ما است....
سخن تمامي ندارد درين وادي...
وقتش رسيده اين همه حرف و صوت و گفت را بر هم زنيم و براي نجات روح و شفاي فرهنگ و جلوگيري از زوال عقلمان مراقبه كنيم و به اصطلاح مديتيشن سكوت را بياموزيم و اينگونه بر سر اين حرفهاي مفت و هياهوي بيدليل و بينتيجه فرياد بزنيم. پيشنهاد من اين است: از حرف مفت فاصله بگيريم و گفت و شنيدهاي بيهوده را وانهيم و رها كنيم تا رها شويم. آنقدر سكوت كنيم تا خلاص شويم و خموشي و آرامش را دوباره به محيط زندگي و مراوداتمان بازگردانيم...
ملكوت خداوند بيترديد از موسيقي سكوت آكنده است...
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
با داشتن سازمان خدمات مدیریتی کشور .... به سوی اختشاش پیش رفته ودر حالت مردگی وبی خاصیتی مطلق قراردارد و گر فتار انواع بلایا میگردد کشور را بدست نا اهلان نسپارید امام خمینی
نظر کاربران
با داشتن سازمان خدمات مدیریتی کشور .... به سوی اختشاش پیش رفته ودر حالت مردگی وبی خاصیتی مطلق قراردارد و گر فتار انواع بلایا میگردد کشور را بدست نا اهلان نسپارید امام خمینی