گفتوگو با ناصر مهدوی اسلامشناس و استاد دانشگاه:
بگذاریم صدای علما از حسینیه ارشاد بلند شود
یکی از مشکلاتی که در دانشگاه با آن مواجه هستیم، اجباریشدن دروس معارف اسلامی است و این اجبار تاثیر خود را کم کرده است». جملهای که معاون روحانی دانشگاه آزاد در دیدار با اساتید معارف این دانشگاه به زبان رانده و روابط عمومی این معاونت گزارش کرده است. اجباری بودن درس معارف مسالهای است که حالا روحانیون معتقدند از اثرگذاری درسهایشان کم کرده و مشکلسازی شده است.
وقایعاتفاقیه: هفته گذشته ابراهیم کلانتری، معاون فرهنگی و دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی با تاسی به رهنمونهای مقام معظم رهبری مبنیبراینکه باید نقصی که در تاثیرگذاری به دلیل اجباریشدن وجود دارد را برطرف کنیم، گفت: «یکی از مشکلاتی که در دانشگاه با آن مواجه هستیم، اجباریشدن دروس معارف اسلامی است و این اجبار تاثیر خود را کم کرده است». جملهای که معاون روحانی دانشگاه آزاد در دیدار با اساتید معارف این دانشگاه به زبان رانده و روابط عمومی این معاونت گزارش کرده است. اجباری بودن درس معارف مسالهای است که حالا روحانیون معتقدند از اثرگذاری درسهایشان کم کرده و مشکلسازی شده است.
ناصر مهدوی، استاد دانشگاه دراینباره به «وقایعاتفاقیه» میگوید: «باید برای جذب جوانان، هدایت آنها به راه درست و امیدوارکننده با روی خوش و با دلبری کلامی با آنها صحبت کنیم که متاسفانه در طول چند دهه اخیر نوع تدریس درس معارف اسلامی در دانشگاهها انتقادات فراوانی داشت». درهمینباره و اینکه اجباریشدن درس معارف اسلامی از کجا شروع شده و در این روند چه تغییراتی نیاز است با او که، اسلامشناس و مدرس دانشگاه است گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
بهتازگی معاون فرهنگی و دانشجویی دانشگاه آزاد این موضوع را مطرح کرد که درس معارف اسلامی نباید در دانشگاهها بهصورت اجباری تدریس شود. آیا این موضوع نشان میدهد که در آینده شاهد تغییراتی در نحوه تدریسها خواهیم بود؟
مطرحکردن موضوع اجبارینبودن درسهایی مانند معارف اسلامی در دانشگاهها میتواند برای جذب و فهم بهتر موضوعات دینی در کشور، خبر خوشحالکننده و امیدوارکنندهای باشد. موضوع اجباریشدن درس معارف اسلامی در دانشگاهها به سالهای اول انقلاب بازمیگردد و برای تدریس این واحد درسی از روحانیونی استفاده کردند که تنها دانششان موضوعات فقهی بود که در حوزه فراگرفته بودند ولی غافل از اینکه تدریس چنین دروسی برای دانشجویانی که تشنه دانستن و سوالپرسیدن هستند نیاز به دانستن فلسفه و فن بیان بود. در ابتدای کار تصور میشد این درس میتواند ایمان و باورهای دینی را بهویژه در نسل جوان تقویت کند.
هدف اجباریشدن تدریس معارف اسلامی برای چه بود؟
با پیشفرض مشغولبودن فکر دانشجویان و گرایش آنها به مسائل حاشیهای باعث میشود آنها وقت فکرکردن به خدا و دین را نداشته باشند چون متاسفانه نگاه بدبینانهای وجود داشت که اگر جوانان به حاشیه بروند نگاهها و برداشتهای اجتماعی نیز تغییر خواهد کرد اما متاسفانه باید به این موضوع اشاره کنیم که درحالحاضر بسیاری از مسئولانی که پیشازاین در این کلاسها حضور داشتند، میگویند به دلیل شوخیها و بیتفاوتیهایی که از سوی دانشجویان در این ساعتها صورت میگرفت، شرم داشتند در کلاسها بنشینند و کلاس درس را ترک میکردند.
تدریس در چنین کلاسهایی چه مشخصاتی باید داشته باشد؟
برای تدریس به دانشجویان و جوانان درمورد درس معارف اسلامی ابتدا باید لطافت داشت و با دلبریکردن کلامی، جوانان را به سمت دین جذب کنیم. مانند نوع بیانی که در کلام مولوی و حافظ میبینیم. دین اسلام از ابتدا برای جذب افرادی که مسلمان نبودند با روی گشاده و زبان خوش، پیشوازی میکرد و همین شیوه به نوعی باید الگوی ما برای نگاه به موضوعات اسلامی و اعتقادی باشد. گویندگان درباره کلام اسلامی و تاریخ اسلام و بحث الهیات و شناخت خدا، امامت و... از کلام ارسطویی الگوبرداری میکردند و افرادی مانند ابنسینا، سهروردی و... هم از این کلام استفاده میکردند. در ابتدای قرن ۲۱ به این موضوع انتقاد شد و نشان میداد که این رویه باید تغییر کند و باید به این موضوع پایه الهیات بدهیم و در آن برهان امکان و وجود صدیقین را توضیح دهیم.
مدرسان درس معارف اسلامی از ابتدا چه خصوصیاتی داشتند؟
زمانی که روحانیون برای تدریس درس معارف اسلامی وارد دانشگاهها شدند بهویژه در دانشکدههای فنی و پزشکی، ابتدا با ترس قدم در کلاسها گذاشتند زیرا میدانستند دانشجویانی که به نوعی در زمان انقلاب کودک و نوجوان بودند سوالات بسیاری برای پرسیدن دارند. متاسفانه این مدرسانی که باید خودشان را غنیتر میکردند به جدال با دانشجویان پرداختند و برخی مواقع خبرهایی از این کلاسها میآمد که باعث ناامیدی دوستان میشد. برخی مدرسان، درِ کلاسها را قفل میکردند تا دانشجویان کلاس را ترک نکنند و برخی دانشجویان هم عمدتا این درس را برای ترمهای پایینی خود میگذاشتند یا تنها برای بالابردن نمره معدل خود به درسی که باید راهگشا باشد نگاه میکردند. این نوع مسائل باعث شده اکنون برخی مسئولان ما حداقل عدم اجباریبودن این دروس را مطرح کنند.
حالا که چنین موضوعی مطرح میشود چه نگرشی باید داشته باشیم؟
بعد از گذشت ۴۰ سال و باتوجه به رفتار در صدر اسلام با مردمی که میخواستند به این دین وارد شوند میبینیم که تاکنون آثار ناصوابی مشاهده میشود که باید برای کمک به جامعه آنها را تصحیح کنیم. روحانیون ما برای تدریس چنین درس حساسی به علم کلام و فلسفه آشنایی نداشتند و اکنون هم ندارند و فکر میکردند تنها با دانستن مسائل شرعی و قوانین اسلامی میتوانند ذهن پرسشگر جوانان را سیراب کنند. اکنون که میبینیم مقامات دانشگاه آزاد ماهیت و هدف تدریس چنین درسهایی را مورد انتقاد قرار میدهند بیشک تغییرات تاثیرگذار خواهد ب۰ود و ثواب خواهد داشت و میتوان گفت باعث خوشحالی هم شده است. در دین اگر شوق نباشد، اگر منطق گفتار و راهنماییهای امیدوارکنندهای نباشد، پیشبینی آینده قطعا سخت خواهد بود. شیرینی در کلام و به نوعی دلبریکردن با ادبیات قرآنی و استفاده از روایات صحیح و به دور از شایعه میتواند آغوشی باشد که جوانان را دربر بگیرد در غیراینصورت بازدارنده خواهد بود.
نوع نگرش اسلام به اجبار چگونه است؟
در قرآن بسیار به این موضوع اشاره شده و پروردگار حتی به پیامبران خود هم تاکید میکند که کار شما تنها بشارتدادن و دعوتکردن است و انتخاب اینکه انسانها بخواهند ایمان بیاورند برعهده خودشان است. قرآن میگوید باید از جباریت دوری کنیم و راه دوستی و مهربانی را پیش بگیریم. فرض را بر این بگیریم متونی که در اختیار دانشجویان است و مدرسانی که این درسها را تدریس میکنند هم از علم بالایی برخوردار باشند دراینصورت هم اگر اجبار باشد و در را تا پایان کلاس قفل کنند باز هم تاثیری نخواهد داشت.
میتوان تغییر در نوع تدریس معارف اسلامی را به دلیل واکنش دانشجویان دانست. آیا مواردی داریم که واکنش مردم مثبت باشد؟
وقتی واکنشهای منفی زیاد میشود و ما بازخوردی از تدریس اجباری معارف اسلامی نمیگیریم باید تغییر را بپذیریم و آن را با خواستههای نوجوانان و جوانان منطبق کنیم. این موضوع از ابتدا نباید اجباری میشد و از همان ابتدا باید فکر چنین روزهایی که دانشجویان حاضر به شرکت در کلاس نیستند را میکردیم. اکنون در برخی نقاط کشور کلاسهای مولویشناسی و مولویخوانی بهصورت رایگان برگزار میشود. در هر جلسه بسیاری با ذوق و شوق شرکت میکنند زیرا میخواهند بیشتر بدانند و بیشتر بخوانند و با روی خوش با آنها برخورد شود.
پیش از این هم مواردی داشتهایم؟
دراینباره باید به سخنرانیهای استاد مطهری و دکتر شریعتی اشاره کنیم. نقل میشود که سر کلاس استاد مطهری در دانشگاهها تعداد دانشجویان بیش از حد مجاز بود و همچنین سخنرانیهای دکتر شریعتی در حسینه ارشاد و در فضایی که عقاید ماتریالیستی در بین جوانان رواج داشت، بسیاری را به مسجد میکشاند و همه آنها با ذوق و شوق به کلامی که میتوانست آنها را متقاعد کند، گوش میکردند. ما اکنون در کشور با بحرانهایی مانند طلاق، اعتیاد، عدم اعتماد، ناامیدی و... داریم که میتواند با حرفهای اندیشمندان جلوی بسیاری از آنها را گرفت.
چه راهحلی برای جلب اعتماد مردم انجام گیرد؟
اکنون تصمیمات اشتباهی مانند اجباریکردن دروس اسلامی باعث شده مردم از علما دوری کنند و آنها نیز از درد مردم عقب بمانند. متاسفانه باید بگوییم که ما درحالحاضر عالمی که بخواهد با زبان شوق و دلبری با مردم صحبت کند بسیار کم داریم و روحانیان ما تنها در مراسم وفات و ولادت و نمازخواندن در مساجد و مدارس برای مردم صحبت میکنند که این نشان میدهد باید تغییراتی در این روند صورت بگیرد. باید اجازه دهیم صحبتهای مربوط به دین از حالت اجباریبودن خارج شود تا صدای علمایی که به فن بیان و فلسفه و علوم قرآنی آشنایی دارند از گلدستههای حسینیه ارشاد به گوش مردم برسد و خود مردم انتخاب کنند که میخواهند به داخل حسینیه بروند یا خیر.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
بدلیل اینکه جامعه الگوی اسلامی خوب وپاک کم داره باور مردم کمرنگ شده
اسلام هیچ چیزنبایداجبارباشدخوددین گفته