از جایی نامعلوم، صدای شکستن شیشه آمد؛ سر که چرخاندیم، دیدیم ویترین یکی از مغازه های موبایل فروش رو به روی ساحلچه خرد شده و چهل، پنجاه نفر یقه همدیگر را توی پیاده رو گرفته اند.
هفته نامه کرگدن - علی غبیشاوی: از جایی نامعلوم، صدای شکستن شیشه آمد؛ سر که چرخاندیم، دیدیم ویترین یکی از مغازه های موبایل فروش رو به روی ساحلچه خرد شده و چهل، پنجاه نفر یقه همدیگر را توی پیاده رو گرفته اند.
حتی اگر داستان «لطفا اجازه بده هواپیماها پرواز کنند»، از مجموعه داستان «برو ول گرد» مهدی ربی را نخوانده باشید، حتما گاه گاهی در صفحه حوادث روزنامه ها، شبیه چنین خبری به چشمتان خورده که مثلا مرد یا زنی بر اثر تیراندازی های کور و بی هدفی که در عروسی ها یا ختم های خوزستان روی می دهد، کشته شده است. چرا تعداد قابل توجهی از مردم این استان در جشن ها و غم هایشان تیراندازی هوایی می کنند؟ جواب این پرسش را به صورت دقیق و درست نمی دانم و فقط می کوشم در حوصله این سیاهه، گمان هایم را در این باره روی دور تند مرور کنم، ولی مجبورم پیش از آن قصه کوتاهی را به جای مقدمه تعریف کنم.
پنج، شش سال پیش برای دید و بازدید عید فر رفته بودم خوزستان. روستای پدری ام جایی حدود صد کیلومتری اهواز است و نزدیک ترین شهر هم به آن، شادگان در بیست و دو کیلومتری. بعد از ظهر دم کرده یکی از روزهای آن تابستان همراه با دو، سه تا از پسرعموها و پسردایی ها برای خرید یکسری خرده ریز از روستا آمده بودیم مرکز شهر. توی خیابان خاکی بین ساحلچه رودخانه حراجی و بازار روز، داشتیم شرشر عرق می ریختیم که از جایی نامعلوم، صدای شکستن شیشه آمد. سر که چرخاندیم، دیدیم ویترین یکی از مغازه های موبایل فروش رو به روی ساحلچه خرد و خاکشیر شده و چهل، پنجاه نفر یقه همدیگر را توی پیاده رو و درگاهی مغازه گرفته اند.
کمتر از ده، پانزده دقیقه بعد از خیز برداشتن همراهان به طرف کانون دعوا، خودم را وسط درگیری پیدا کردم که دارم همراه چند نفر دیگر، یقه به دست ها را از هم جدا می کنم و چماق از دستشان می کشم و پیراهن های دکمه کنده و به خون نشسته شان را روی تنشان مرتب می کنم. با آمدن پلیس، نیم ساعت بعد دعوا تمام شد و دو طرف درگیری، کت بسته توی کلانتری نبش میدان امام شهر بودند. از شنیده ها دستگیرم شد که درگیری به خاطر اختلاف فروشنده و یکی از مشتریانش بر سر شرایط گارانتی یک گوشی موبایل بوده؛ مطمئن هم بودم که پروسه به سرانجام رسیدن چنین پرونده ای در راهروهای دادسرا و دادگاه و پزشک قانونی شهر، ماه ها و حتی شاید چند سال طول می کشد.
علاوه بر آن، ساختار طایفه ای شهر و امکان پیوند خوردن آتش به خاکستر نشسته نزاع های احتمالی پیشین دو طرف ماجرا به این دعوای جدید، آینده روشنی را برای آدم هایی که درگیرش بودند، ترسیم نمی کرد. سه روز بعد اما یکی از بچه های فامیل که همکار یکی از همان پیراهن دریده های سر و صورت خونی بود، خبر آورد که دو طرف دعوا رفته اند رضایت داده اند و دعوایی به این بزرگی، با ریش سفیدی شیوخ عشایر دو طرف، به خوبی و خوشی و دیده بوسی و سلام و صلوات تمام شده است. حل و فصل بسیاری از مشکلات و نزاع های اجتماعی مردم خوزستان در نشست های شیوخ و ریش سفیدان آن منطقه، اقدامی خودسرانه از سوی اطراف نزاع و متکی فقط به خواست درونی آن جامعه نیست.
بسیار پیش می آید که بسیاری از قضات در نزاع هایی که جنبه خصوصی جرم بر جنبه های عمومی اش می چربد، از طرفین یا اطراف پرونده می خواهند که برا رستن از گرفتاری ها و اسارت های اطاله دادرسی، حتی الامکان مسائلشان را در همان نشست ها حل و فصل کنند. بی شک چنین امکانی به خاطر قدرت و جایگاهی است که شیوخ عشایر میان مردم آن جا دارند. منشاء این قدرت نیز منابع انسانی هر طایفه است که در رابطه ای دوطرفه، هر کدامشان به اندازه وسع خود، جزئی از نیازهای مالی و معنوی طایفه را تامین می کنند و از آن سو نیز در بحران های احتمالی و در مواجهه با تهدیدات بیرونی طوایف دیگر، از قدرت شیخ و دیگر هم طایفه ای هایش برخوردار می شوند.
طبیعی است که شیخ هر عشیره ای برای حفظ منابع انسانی خود- که براساس پیوندهای خونی شکل می گیرد- نیاز به تاکید مکرر بر قابلیت های خود به عنوان زعیمی لایق و کارآمد و قدرتمند دارد و دقیقا همین جاست که پای تیراندازی های نمایشی به میان می آید. همیشه نیز باید جایی برای مانور قدرت با کمترین آسیب های ممکن وجود داشته باشد و چه جایی بهتر از مراسم ختم یا عروسی؟ مراسمی که بسیاری از اعضای دیگر طوایف رقیب- و نه لزوما دشمن- به عنوان میهمان در آن شرکت می کنند و علاوه بر برخورداری از میهمان نوازی بسیار گرم و صمیمانه میزبانان خود، به تماشای یزله های جوان ترهای طایفه میزبان و تیراندازی های هوایی ای که لا به لای آن صورت می گیرد نیز می نشینند. تیراندازی هایی که ظاهری به هدف دارند، اما احتمالا چنین زمینه های دقیق- و البته به نظر ما- غربی پشتشان است.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
چرا همچین مقاله ای رو درباره ی خوزستان نوشتین براتون متاسفم اینجوری که نوشتین نیست من خودم خوزستانی هستم بندرماهشهر اینخشونتی که تصویرکردین توخوزستان نیست واین دعواهای قبیله ای همه جا هست برنامه ی ماه عسل یه خانمی رو آورده بود که قاضی بود تو یکی از روستاهای اصفهان که سال ها درگیر یه دعوای قبیله ای بودن نفت و آبمون که میبرید تو خاک هم زندگی میکنیم هشت سال جنگ آوارگی برامون داشت وویرانی که کسی به دادنمیرسه بعد به توحش و خونریزی هم متهممون میکنید واقعا که
Hasan.F
چرا نمیتونید زندگی عشایری رو به عنوان یکی از فرهنگهای رایج ایرانِ بزرگ بپذیرید وانتظار دارید تمامی اقلیت های ملی ایران با فراموش کردن هویت سنتی خود "تهرانی" فکر کنند، لباس بپوشند و عمل کنند. من مدعی نیستم که این نوع از سبک زندگی قبایلی بینقص و کامله ولی محاسن ومزایای خاص به خودشو داره که غیر قابل انکاره. با آرزوی روزی که تفاوتهای میان خود را قبول کرده و به آنها احترام بگزاریم.
بدون نام
منم خوزستانیم ساکن ابادان اصلا در این حد نیست همه جا همیشه دعوای قومی و قبیله ای هست مثل شیراز یا بقیه شهرها
بدون نام
دوستان من خودم خوزستانی هستم و از حق نگذریم شب ها صدای تیزاندازی در برخی نقاط شهر به گوش میرسه و پلیس دخالت نمیکنه چون میگن اینا دعوای قبیله ایه
بدون نام
کاربر15:47دعوای قبیله ای همه جا هست ولی چاپ این مقاله درمورد خوزستان همیشه مصیبت زده محلی از اعراب نداره
بدون نام
احسنت به کاربر Hesan.F باهات کاملا موافقم
0000
واقعاکه همه ثروت ایران توخوزستانه ومارو بدبخت کردین ،بعدم ماخوزستانیا همیشه توصفحه حوادثیم خیلی بیشعوری
بدون نام
حق ندارید همچین چیزی درباره خوزستان بنویسید
سام
امان از دست عربا
بدون نام
ملاشیه با تا صبح صدا تیر میاد.از عربها متنفرم
مسعود مظلوم
برادر ما خوزستانیا بهر حال بزرگ و کوچیک در نهایت بحران از
نظر کاربران
چرا همچین مقاله ای رو درباره ی خوزستان نوشتین براتون متاسفم اینجوری که نوشتین نیست من خودم خوزستانی هستم بندرماهشهر اینخشونتی که تصویرکردین توخوزستان نیست واین دعواهای قبیله ای همه جا هست برنامه ی ماه عسل یه خانمی رو آورده بود که قاضی بود تو یکی از روستاهای اصفهان که سال ها درگیر یه دعوای قبیله ای بودن نفت و آبمون که میبرید تو خاک هم زندگی میکنیم هشت سال جنگ آوارگی برامون داشت وویرانی که کسی به دادنمیرسه بعد به توحش و خونریزی هم متهممون میکنید واقعا که
چرا نمیتونید زندگی عشایری رو به عنوان یکی از فرهنگهای رایج ایرانِ بزرگ بپذیرید وانتظار دارید تمامی اقلیت های ملی ایران با فراموش کردن هویت سنتی خود "تهرانی" فکر کنند، لباس بپوشند و عمل کنند. من مدعی نیستم که این نوع از سبک زندگی قبایلی بینقص و کامله ولی محاسن ومزایای خاص به خودشو داره که غیر قابل انکاره. با آرزوی روزی که تفاوتهای میان خود را قبول کرده و به آنها احترام بگزاریم.
منم خوزستانیم ساکن ابادان اصلا در این حد نیست همه جا همیشه دعوای قومی و قبیله ای هست مثل شیراز یا بقیه شهرها
دوستان من خودم خوزستانی هستم و از حق نگذریم شب ها صدای تیزاندازی در برخی نقاط شهر به گوش میرسه و پلیس دخالت نمیکنه چون میگن اینا دعوای قبیله ایه
کاربر15:47دعوای قبیله ای همه جا هست ولی چاپ این مقاله درمورد خوزستان همیشه مصیبت زده محلی از اعراب نداره
احسنت به کاربر Hesan.F باهات کاملا موافقم
واقعاکه همه ثروت ایران توخوزستانه ومارو بدبخت کردین ،بعدم ماخوزستانیا همیشه توصفحه حوادثیم خیلی بیشعوری
حق ندارید همچین چیزی درباره خوزستان بنویسید
امان از دست عربا
ملاشیه با تا صبح صدا تیر میاد.از عربها متنفرم
برادر ما خوزستانیا بهر حال بزرگ و کوچیک در نهایت بحران از