جهانگیری، برای ریاست مجلس شانسی ندارد
عباس سلیمینمین میگوید اسحاق جهانگیری شانسی برای کسب کرسی ریاست مجلس ندارد، بنابراین چارهای جز ماندن در جایگاه معاونت اول رئیسجمهور نخواهد داشت. حتی امکان دارد اگر بعضی مسائل روشن شود دیگر برای ورود به انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ تایید صلاحیت نشود.
آقای اسحاق جهانگیری بهعنوان نامزد پوششی برای آقای حسن روحانی وارد دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری شد و در نهایت نیز از این عرصه کنار رفت اما یک خط تمایز سیاسی نسبت به گذشت برای خود به جا گذاشت چراکه خود را نامزد جریان اصلاحات معرفی کرد، به نظر شما او امروز در جریان اصلاحات چه جایگاهی دارد؟ آیا این جایگاه نسبت به قبل از انتخابات ریاستجمهوری تفاوتی کرده است یا خیر؟
قطعا این اتفاق افتاده است، کمااینکه بعد از دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری بحثهایی مطرح شد. آقای اسحاق جهانگیری در رقابتهای انتخاباتی هویت مستقلی از آقای روحانی پیدا کرد و بسیاری از کارشناسان سیاسی معتقد بودند این امر امکان تداوم نخواهد داشت. براساس همین پیشبینی شاهد بودیم، زمزمههای خروج آقای اسحاق جهانگیری از دولت مطرح شد اما رخدادهای اخیر خیلی مسائل را تغییر داد چون جریان اصلاحات داشت حساب مستقلی برای خود نسبت به آقای روحانی باز میکرد اما بعد از رخدادهای اخیر پیگیری این سیاست از جانب جریان اصلاحات کاملا متوقف شد چراکه با وقوع اعتراضات اجتماعی ضربهپذیری دولت بهشدت افزایش یافت و اگر این نغمهها تداوم پیدا میکرد، تبعات پرهزینهای را برای جریان اصلاحات و دولت روحانی رقم میزد، بنابراین جریان اصلاحات تصمیم گرفت که بحث جدایی از دولت خاتمه پیدا کند، طبیعتا مساله خروج آقای اسحاق جهانگیری از دولت و پیدا کردن یک هویت مستقل از دولت متوقف شد. حالا اینکه چه شرایطی در آینده پیش آید، باید منتظر ماند و دید. باتوجه به اینکه دولت در حل مشکلات اقتصادی جامعه خیلی راحت نخواهد بود و به نظر میرسد خیلی توفیقاتش
نمیتواند چشمگیر باشد، خروج آقای جهانگیری طبیعتا ضربهپذیری دولت روحانی را بیشتر میکند بنابراین این مساله اصلا به نفع جریان اصلاحات تمام نخواهد شد، به همین دلیل این مباحث مسکوت گذاشته شد و به نظر نمیرسد در آینده نیز پیگیری شود.
برخی صاحبنظران سیاسی میگویند آقای محمدرضا عارف بعد از انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ وقت خود را صرف ساماندهی نیروهای جریان اصلاحات برای ورود قوی به انتخابات مجلس شورای اسلامی دهم کرد اما او نتوانست انتظار اصلاحطلبان در مدیریت فراکسیون امید را برآورده کند، به نظر شما آیا آقای اسحاق جهانگیری میتواند جایگزین او در ساماندهی نیروهای اصلاحطلب برای یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال ۹۸ شود؟ به عبارت دیگر اصلاحطلبان با این روش میتوانند نارضایتی پایگاه اجتماعی خود را از عملکرد فراکسیون امید رفع کنند و در ذیل نام آقای اسحاق جهانگیری هواداران خود را به پای صندوقهای رای بیاورند؟
در موضوع جدایی آقای اسحاق جهانگیری از دولت گفتم این جدایی سخت و پرهزینه است، بنابراین تا حدی این احتمال تضعیف میشود که او برای آمدن به مجلس شورای اسلامی از دولت فاصله بگیرد اما اگر این کار هم صورت بگیرد، سوالی که وجود دارد این است که آیا او میتواند برای کسب ریاست توفیق پیدا کند یا خیر؟ از نگاه من قطعا پاسخ منفی است. او نمیتواند در رقابت با آقای لاریجانی برای کسب کرسی ریاست مجلس توفیقی حاصل کند چون برای آقای لاریجانی نیز اهمیت دارد که از موضع ریاست قوه مقننه پا در قوه مجریه بگذارد، بنابراین رقابت تنگاتنگی ایجاد خواهد شد و مطمئنم علی لاریجانی برای ریاست مجلس شورای اسلامی شانسی به مراتب بیشتری نسبت به آقای اسحاق جهانگیری دارد. باتوجه به این مساله که اسحاق جهانگیری از جایگاه قوی در مجلس شورای اسلامی برخوردار نخواهد بود یا اگر خواسته باشیم هدف نهایی او را از ورود به مجلس شورای اسلامی رفتن به سمت ریاستجمهوری قلمداد کنیم، پیمودن این مسیر خیلی شرایط خوبی را برای آقای جهانگیری رقم نخواهد زد، بنابراین برای آقای اسحاق جهانگیری معاون اولی رئیسجمهور سمت پرجاذبهتری برای جلب آرا خواهد بود تا آنکه رئیس فراکسیون اقلیت
مجلس آینده شود. به عبارت دیگر اگر آقای جهانگیری بتواند ریاست مجلس شورای اسلامی را به دست بگیرد، توفیق برای او محسوب میشود اما اگر نتواند رئیس مجلس شورای اسلامی شود رئیس فراکسیون اقلیت شدن توفیق برای آقای جهانگیری محسوب نمیشود، بنابراین او باید ترجیح دهد در پست معاون اولی رئیسجمهور بماند چراکه در جایگاه معاون اول رئیسجمهور بیشتر دیده میشود و بیشتر در کانون توجهات است ولو اینکه معاون اولی برخی اختیاراتش گرفته شده باشد اما جایگاه پرجاذبهتری برای جذب آرا خواهد بود.
همانطور که اشاره کردید آقای اسحاق جهانگیری در دولت یازدهم اختیارات بیشتری داشت، چند ماه پیش هم صحبت از بیرغبتی او برای ادامه همکاری با دولت مطرح بود، به همین علت گفته میشد جدایی او از دولت، خواست آقای روحانی و اطرافیانش هم است. آیا ارادهای در دولت وجود دارد تا آقای جهانگیری را به در خروج از قوه مجریه هدایت کند؟
اشاره کردم قطعا برخی اختیارات آقای اسحاق جهانگیری گرفته و بین سایر اعضای کابینه توزیع شده است. از قبل اتفاقات اخیر این امر داشت منتهی به جدایی او از دولت آقای روحانی میشد اما رخدادهای اخیر شرایط خودش را دیکته کرد و امروز دیگر آن طور نیست که آقایان اصلاحطلب در موقعیتی باشند که حساب خود را از آقای روحانی جدا کنند چون این کار برایشان خیلی پرهزینه خواهد بود، بنابراین چنین کاری را انجام نمیدهند. اصلاحطلبان میدانند جدایی آنها از روحانی امیدواری جامعه به دولت دوازدهم را خیلی کاهش میدهد، بنابراین هم آقای روحانی و هم آقای اسحاق جهانگیری و هم حواشی این دو نخواهند گذاشت که چنین اتفاقی بیفتد. معتقدم در این صورت تلقی اجتماعی آن شود که آقایان خودشان هم خیلی به آینده دولت امیدوار نیستند و تصورشان آن نیست که با کارنامه دولت دوازدهم میتوانند موفقتر در بازیهای آینده سیاسی یا در رقابتهای انتخاباتی نقش آفرینی کنند. وقتی خود آنها این کارنامه را مثبت ندانند به همین میزان جامعه از دولت آقای روحانی ناامید میشود، پس این اتفاق کاملا برای آنها پرهزینه خواهد بود، بنابراین دیگر روند جدایی را ادامه ندادند. مگر آنکه یک وضعیت و
اوضاع دیگری رقم بخورد.
باوجود ائتلاف اصلاحات و اعتدال، آقای جهانگیری میخواست قبل از وقایع اخیر و اعتراضات خشونتآمیز از دولت بیرون بیاید اما برخی خروج آقای جهانگیری از دولت را به منزله پایان یافتن ائتلاف اصلاحات و اعتدال توصیف میکردند، حالا نگاه شما چیست؟ آیا آقای جهانگیری در دولت میماند یا در مجلس شورای اسلامی اتفاقی میافتد که آنجا ما شاهد پایانیافتن ائتلاف اصلاحات و اعتدال باشیم؟
خیر، آنجا هم اتفاقی نمیافتد.
چرا؟
چون مشخص است که چنین اتفاقی به نفع آنها تمام نمیشود. نه آقای روحانی و نه جریان اصلاحات از این جدایی نفع نخواهند برد. اولا چنین کاری خیلی فرصتطلبانه نزد جامعه تلقی خواهد شد، در ثانی امید جامعه و امید رایدهندگان را هم از آقای روحانی و هم از جریان اصلاحات زائل خواهد ساخت.
خروج آقای جهانگیری از دولت شاید چنین پیامی را به جامعه بدهد اما جدایی اصلاحات و اعتدال در یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی میتواند یک جدایی بدون هزینه باشد، نظر شما چیست؟
خیر، این طور نیست که هزینه نداشته باشد، وقتی اصلاحات راه خود را جدا کند در جامعه این کار به معنای مسئولیت نپذیرفتن نسبت به عملکرد دولت تلقی میشود، بنابراین این اتفاق به نفعشان نیست؛ ضمن آنکه با برخی تندروهای اصلاحطلب در این زمینه برخورد شد، یعنی یکسری نیروهای عمیقترشان این بحث را به سرعت پایان دادند یا فشار آوردند که دیگر طرح مباحث عبور از روحانی متوقف شود. این مساله درباره یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی هم صدق میکند. ضمن آنکه عرض کردم رفتن آقای جهانگیری به مجلس شورای اسلامی حتما باید با اطمینان از این باشد که او میتواند ریاست مجلس شورای اسلامی را بهدست گیرد.
اگر آقای جهانگیری در دولت بماند، باز هم میتواند نیروهای اصلاحطلب را برای یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی سازماندهی کند؟
مرجعیتهای قویتر از آقای جهانگیری برای ساماندهی نیروها در جریان اصلاحات وجود دارد. به عبارت دیگر آقای جهانگیری یک نیروی اجرایی تعیینکننده است اما اینکه نقش هدایتگر داشته باشد به نظر نمیرسد این اتفاق بیفتد چون قطعا افراد دیگری در جریان اصلاحات موقعیت برجستهتری نسبت به او دارند، بنابراین کار ساماندهی نیروهای اصلاحطلب خیلی به او متکی نخواهد بود.
خیلیها معتقدند «جنس سیاسی آقای جهانگیری و آقای لاریجانی شبیه هم است چون به لحاظ سیاسی در موقعیتی نزدیک به هم قرار دارند. آقای جهانگیری راستترین نقطه در جریان اصلاحات و مماس به جناح اصولگرا و آقای علی لاریجانی در چپترین نقطه جریان اصولگرا و مماس با جریان اصلاحات تعریف میشود»، آیا این تحلیل را درست میدانید؟ اگر دوقطبی در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ شکل بگیرد، آیا آقایان جهانگیری و لاریجانی میتوانند دوقطب این رقابت باشند؟
قطعا این دو شخصیت از یک سنخ نیستند. آقای علی لاریجانی کارنامهای را در رأس یک قوه برای مدت طولانی دارد، هرچند برخی اصولگرایان رادیکال نسبت به او مواضعی را متأثر از جریان آقای احمدینژاد داشتند اما در مجموع آقای لاریجانی بهعنوان یک شخصیت درون جریان اصولگرا دارای پایگاه قوی به لحاظ شأن و منزلت است که این مساله او را از آقای جهانگیری متمایز میسازد، بنابراین درباره این دو شخصیت اختلاف چشمگیری را شاهد هستیم. حتی آقای جهانگیری در رقابتهای انتخاباتی اخیر گرچه خوب درخشید اما برخی مباحثی که بعدها مطرح شد، موقعیت او را زیر سوال برد.
منظورتان اتفاقی است که برای برادر او افتاد؟
حالا نمیخواستم این را بگویم. یعنی آن موقعیت رقابت انتخاباتی را هم خیلی در اختیار ندارد، بنابراین فکر میکنم اگر رقابتی بین آقای اسحاق جهانگیری و آقای لاریجانی صورت بگیرد شانس آقای علی لاریجانی خیلی بیشتر است اما فکر میکنم رقابت بهگونه دیگری در آینده شکل بگیرد. در آینده معلوم نیست چه تغییراتی در فضای سیاسی رقم بخورد و ما با چه وضعیتی مواجه باشیم. آنچه مسلم است امروز برای اصولگرایان روشن شد که انتقاد از آقای لاریجانی توسط جریان آقای احمدینژاد برای خیرخواهی نیست یا به خاطر خیرخواهی نبود، بنابراین تجدیدنظر درباره این مساله بسیار مهم است و تعیینکننده خواهد بود، یعنی این فهم که امروز چرا جریان اطرافیان آقای احمدینژاد تمام تلاش خودش را برای تخریب آقای لاریجانی در قوه مقننه و آقای آملیلاریجانی در قوهقضائیه به کار میبرد، تا حدی واقعیتهای پشت پرده را روشن کرد. قطعا باید این دو شخصیت یک موقعیتی را به وجود بیاورند یا لااقل میتوانند موقعیتی را رقم بزنند که آقای احمدینژاد نتواند خود را بر کشور تحمیل کند. قطعا این دو بزرگوار استوانههایی هستند که آقای احمدینژاد وجود آنها را ضد شرایط خودش میبیند و در واقع برهم
زننده بازیهای او هستند، بنابراین من فکر میکنم این مطلب موقعیت آقای علی لاریجانی را روز به روز تقویت کند، یعنی تامل بیشتر روی این مساله که از ابتدای امر تخریب علی لاریجانی توسط جریان آقای احمدینژاد در دولت و جاهای دیگر براساس یک برنامهای بود و طبیعتا مصالح جامعه را در بر ندارد. من فکر میکنم موقعیت آقای علی لاریجانی را این مسائل تقویت کرده است.
برخی سیاسیون معتقدند اگر آقای جهانگیری در انتخابات ریاستجمهوری وارد شود، تایید صلاحیت نخواهد شد، نظر شما چیست؟
بستگی به بعضی موضوعاتی دارد که مطرح است، اگر آنها ثابت شود که او دخالت داشته طبیعتا این مساله شرایطش را سخت میکند.
میگویند فضاسازی برای شکلگیری دوقطبی بین آقای اسحاق جهانگیری و آقای علی لاریجانی پشت پرده مشترکی دارد، یعنی اتاق فکری است که با ایجاد دوقطبی ظاهری بین آقای علی لاریجانی و آقای اسحاق جهانگیری میخواهد سایر نامزدها را در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ در حاشیه قرار دهد، نظر شما چیست؟
من این بحث را در شرایط کنونی خیلی پایدار نمیدانم. یعنی این آرایش پایدار نخواهد بود و تا زمان انتخابات ریاستجمهوری تغییر میکند.
آیا آقای لاریجانی و آقای جهانگیری با هم وارد یک حرکت مشترک سیاسی در انتخابات ریاستجمهوری میشوند؟
من تصور نمیکنم که چنین اتفاقی رقم بخورد و شرایط اینگونه باقی نخواهد ماند که محدود به این دو گزینه باشیم. گزینههای دیگری قطعا مطرح خواهند شد، ضمن آنکه عرض کردم آقای اسحاق جهانگیری اگر با آقای علی لاریجانی در پست ریاست مجلس شورای اسلامی خواسته باشد رقابت کند، شانس توفیقش خیلی کم خواهد بود، بنابراین من فکر میکنم گزینههای دیگری را در آینده خواهیم داشت که آنها شاید شرایط را تغییر دهند.
دوقطبی لاریجانی-جهانگیری میتواند بر حضور سایر نامزدها سایه بیفکند و آنها را در حاشیه رقابت اصلی برای انتخابات ریاستجمهوری قرار دهد؟ یعنی این ذهنیت را در جامعه تقویت کند که دوقطبی اصلی در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ بین علی لاریجانی و اسحاق جهانگیری است تا هر نامزد دیگری وارد شود در حاشیه قرار بگیرد؟
خیر، چون آقای علی لاریجانی آدم متینی است. او کسی نیست که بیاید رقابتهای تندی را دامن بزند. در این مدت در مقام ریاست مجلس شورای اسلامی یک وزانتی برای خود رقم زده است و همان وزانت را ادامه خواهد داد، بنابراین او عامل ایجاد فضای دوقطبی نخواهد شد با چنین وجههای اگر آقای جهانگیری بخواهد چنین دوقطبی ایجاد کند، به زیان خودش تمام میشود، یعنی خیلی باتوجه به اینکه آقای علی لاریجانی امروز به لحاظ اشراف بر امور کشور میتواند مولد فکر یا ارائهدهنده فکر برای ریاستجمهوری باشد، میتواند دارای برنامه جاذب باشد که این برنامه جاذب برای او رایآوری داشته باشد. این خیلی فرق میکند که او خواسته باشد فضا را حاد کند یا حرفهای حادی بزند یا اینکه بیاید برنامهای را ارائه دهد. او به نظر من برای کسب این جایگاه درصدد است که برنامه ارائه دهد و بتواند آرا را از طریق ارائه راهحلها برای بهبود شرایط کشور جذب کند. بنابراین موقعیت آقای علی لاریجانی قابل مقایسه با آقای اسحاق جهانگیری نخواهد بود ضمن آنکه تاکید میکنم این فضا باقی نخواهد ماند.
در جریان اصولگرا شخصیتهای زیادی نامشان برای انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ مطرح میشود اما آیا در جریان اصلاحات نیز چنین تکثری وجود دارد یا آنکه اصلاحطلبان باید بین آقای محمدرضا عارف و آقای اسحاق جهانگیری یکی را به میدان رقابت بفرستند؟
من فکر میکنم اصلاحطلبان هم کاندیدای متعدد در انتخابات ۱۴۰۰ میتوانند داشته باشند. متنها الان بسیار زود است که درباره این قضیه بخواهیم صحبت کنیم.
خیلیها میگویند اصلاحطلبان ناگزیر هستند که بین محمدرضا عارف و اسحاق جهانگیری یک نفر را انتخاب کنند که قریب به یقین آقای اسحاق جهانگیری را انتخاب میکنند نه آقای محمدرضا عارف را، نظر شما چیست؟
اصلاحطلبان به چنین انتخابی بین دو گزینه محمدرضا عارف و اسحاق جهانگیری مجبور نخواهند بود. در ۳ سال آینده افراد دیگری از درون جریان اصلاحطلب میتوانند خودشان را بالا بکشند و در سطح ریاستجمهوری مطرح شوند و برعکس میتواند باشد که بحثهایی پیش آید که آقای جهانگیری موقعیتش را از دست بدهد یا عملکرد دولت نیز میتواند موقعیت آقای جهانگیری را سخت کند، به عبارت دیگر اگر آقای جهانگیری همچنان در دولت باقی بماند که مجبور است بماند، بستگی به عملکرد دولت دارد که چه نوع کارنامهای را از خود در سال پایانی ارائه کند.
پس از الان نمیتوان برای انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ نظر داد چون احتمال دارد هیچ یک از آقایان علی لاریجانی و اسحاق جهانگیری وارد این عرصه نشوند؟
بله، این بحث زودهنگام است. قطعا عوامل مختلف میتواند در تغییر شرایط موثر باشد.
نظر کاربران
افراد دانا وکار بلد بگزارید سر کار
هیچ کدام رای ما احمدی نژاد دیگه اطلاعات مردم خیلی زیاد شده انشالله این آقایان سر کارن و نتیجه کارهاشون امروز بگذر اقتصاد کشور به خوبی نمایان است بهتره دنبال شغل دیگه بگردن من مطمئنم نتیجه انتخاباتی به کلی تغیر خواهد کرد ومسولین برای رای باید به مردم التماس کنن دیگه تبلیغ جواب نمیدهد