از اصلاح طلبی تا اصلاحات؛ تاکید بر کارکرد نه گفتار
علی دادپی در خبرآنلاین نوشت: وقتی نگاهی به تاریخ تکامل اجتماعی و تحولات سیاسی در کشورهای مختلف می اندازیم٬ می بینیم مصلحان اجتماعی همیشه توانسته اند زبانی برای تبلیغ ایده های خود و ابزاری برای اجرایی کردن اصلاحات مورد نظرشان بیابند. چرا اصلاح طلبان صاحب مقام علیرغم اقبال مردم به ایشان چنین توانی نداشته اند؟
علی دادپی در خبرآنلاین نوشت: وقتی نگاهی به تاریخ تکامل اجتماعی و تحولات سیاسی در کشورهای مختلف می اندازیم٬ می بینیم مصلحان اجتماعی همیشه توانسته اند زبانی برای تبلیغ ایده های خود و ابزاری برای اجرایی کردن اصلاحات مورد نظرشان بیابند. چرا اصلاح طلبان صاحب مقام علیرغم اقبال مردم به ایشان چنین توانی نداشته اند؟
رویدادهای هفته اخیر بیش از هر چیز شکست سیاستمدارانی بود که با معرفی خود بعنوان اصلاح طلب و با استفاده از سرمایه اجتماعی چهره های نامدار دهه های اخیر به مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهر راه یافته اند. ایشان یادآور شدند که برای بسیاری اصلاح طلبی تنها بهانه رسیدن به قدرت بوده است و اشغال مقامی. وگرنه ایشان برای اصلاحات نه برنامه ای داشته اند و نیتی٬ گرچه همیشه بهانه های بسیاری برای انفعال آماده دارند.
برای هر تغییری و برای هر اصلاحی در حکمرانی به سه ضلع نیاز هست: اجرا٬ قانون و قضا. همراهی این سه بعد فرآیند حکمرانیست که تغییر را ممکن و اصلاح را پایدار می کند. اولی تغییر را اجرایی می کند٬ دومی تغییر را نهادینه می کند و سومی آنرا پاس می دارد. این پرسش را باید پرسید که چرا اصلاح طلبان در حالیکه در دولتهای شهری هم اجرا و هم قانونگذاری را در دست دارند این چنین بی عمل ظاهر شده اند؟
شهروندان شهرهای مختلف کشور می بینند در حالیکه اصلاح طلبان در دولتهای محلی حداقل ابزارهای اجرایی و قانونگذاری را در اختیار دارند٬ خبری از اصلاحات نیست. این درست است که سیاستمداران چندی می کوشند با برگزاری جلسات منظم به مشکلات مردم گوش سپارند ولی باید اذعان کرد که علیرغم لیست مدارک متنوع دانشگاهی و سوابق مختلف هیچ کدام از شوراهایی که اصلاح طلبان در آن اکثریت داشته اند٬ نه ابتکاری در مدیریت شهری معرفی کرده است و نه برنامه ای برای اصلاحات ساختاری داشته است. لیست سازی پشت درهای بسته باعث شد تا برخی از رای دهندگان باور کنند که زمان رفتار فردی گذشته است و اکنون افرادی نامزد شده اند که تعهد به برنامه ای حزبی دارند. واقعیت اینجاست که تعهد داشتن به برنامه ای که وجود ندارد کار بسیار آسانیست. بی عملی این گروه از سیاستمداران در ایجاد احساس سرخوردگی در کشور سهم عمده ای داشته است.
وقتی نگاهی به تاریخ تکامل اجتماعی و تحولات سیاسی در کشورهای مختلف می اندازیم٬ می بینیم مصلحان اجتماعی همیشه توانسته اند زبانی برای تبلیغ ایده های خود و ابزاری برای اجرایی کردن اصلاحات مورد نظرشان بیابند. بسیاری از آنها عمری را صرف تحقق تحول مورد نظر خود کرده اند و منتظر آن روز خجسته ای نبوده اند که حاکم و قاضی و قانونگذار همه و همه با آنها موافق و همراستا باشند. آنچه که در میان سیاستمداران اصلاح طلب نایاب است این اراده به اصلاح است و انچه که فراوان یافت می شود بهانه های مختلف برای بی عملیست. شاید نمی توان از کسانی که از پشت میز نشینی به اصلاح طلبی رسیده اند٬ انتظار دیگری داشت.
آیا مدیریت ترافیک تهران٬ یا رسیدگی به مشکلات کارآفرینی در کلانشهرهای تهران آنقدر کارهای سخت و دشواریست که باید ماه و خورشید و فلک همه گرد هم بیایند؟ آیا مدیریت پدیده دستفروشان در مترو و خیابانهای شهر تهران و جلوگیری از ضرب و شتم کسانیکه می کوشند نانی به دست بیاورند آنقدر کار دشواریست که شورایی مانند شورای شهر تهران از مطالعه و راه حل یابی برای آن عاجز است؟ به نظر می رسد اصلاح طلبان در برابر هر مشکلی دستهای خود را به نشانه تسلیم بالا برده اند و اقرار شفاهی به اصلاح طلبی را کافی دانسته اند. در هر رویداد اجتماعی خرد و در سطح بسیاری از شهرهای کشور خبر از آن پویایی که لازمه امیدوار بودن است نیست. پس چطور می توان انتظار داشت که مردمی که به ایشان رای داده اند اکنون سرخورده نباشند و ندانند به که شکایت کنند.
رویدادهای هفته اخیر باید هشداری به همه صاحب منصبان و طالبان جاه و مقام باشد که در جامعه ایشان را با نام مسوول می شناسیم. حرف بسیار و عمل اندک شده است و وقت آن است که مسوولین خود را بیشتر عامل و فاعل و مجری بدانند تا کسی که قرار است پاسخی برای داشتن پاسخ داشته باشد بی آنکه در کارنامه اش دستاوردی بغیر از حرفهای زیبا دیده شود. تیغ تیز انتقاد بیشتر از همیشه متوجه اصلاح طلبان صاحب قدرت است. اصلاح طلبی نه انحصار ایشان است و نه عذر ایشان. اصلاح طلبی تعهد ایشان و برنامه ایشان بوده است. جای تاسف دارد که بسیاری از آن فقط برای جذب آرای مردم و رسیدن به مقام بهره برده اند. و البته جای خوشبختی دارد که مردم تعهد ایشان را فراموش نکرده اند.
نظر کاربران
یاد ضرب المثل عالم بی عمل به چه ماند به زنبور بی عسل افتادم تنها چیزی که تبلیغ میشه بدبختی های دنیاست و خوشبختی نداشته مردم ایران انگار مردم را کبک فرض کردن که سرشو تو برف کرده تلویزیون روشن می کنی دریغ از یک مشکل مملکت در آن گفته بشه اما تا دلت بخواهد اخباری از گرفتاری و تظاهرات مردم کشورهای دیگر دیده میشه نمی دانم با این فیلتر و کتمان حقیقت از رسانه ملی چرا هیچ مفلوکی از فرانسه انگلیس آمریکا از حاشیه خلیج فارس به ما پناه نمی اوره
شایدم اجازه کار کردن بهشون ندادید
همش بازی دادنه مردمه
این آقای دادپی کی هست چی میگه سکته نزنه