اعتراض قابل پیش بینی بود، به نشانه آن توجه نشد
اصغر مهاجری، جامعهشناس میگوید: در مصاحبههای مختلف، بارها نسبت به فرسایش سرمایه اجتماعی هشدار دادیم اما کسی توجه نکرد.
اصغر مهاجری، جامعهشناس میگوید: در مصاحبههای مختلف، بارها نسبت به فرسایش سرمایه اجتماعی هشدار دادیم اما کسی توجه نکرد.
«سرمایه اجتماعی تحلیل رفته»، این را اصغر مهاجری میگوید، جامعهشناسی که تحلیلش از اعتراضات اخیر، این است که ممکن است باز هم تکرار شوند، اگر گوش شنوایی وجود نداشته باشد، اگر جامعهشناسها همچنان در حاشیه قرار داشته باشند و قشر متوسط جامعه روزبهروز ضعیفتر شود. او همچنین میگوید چنین اعتراضهایی ریشه در گذشته دارد و میشد آنها را پیشبینی کرد.
از این جامعهشناس، نظرش را درباره اعتراضهای اخیر پرسیدیم، گفتوگویی که در ادامه میخوانید:
چه تحلیلی از اعتراضهایی که اخیرا اتفاق افتاده دارید؟ منشاء آنها را چه میدانید؟
در سالیان گذشته و مخصوصا در ۱۰ سال اخیر، دو اتفاق مهم در جامعه رخ كه همواره به عنوان جامعهشناس نسبت به این موضوع هشدار دادهایم ولی لازم بود مسئولان گوش شنوا داشته باشند. موضوعی كه نسبت به آن اظهار نگرانی کرده و هنوز میکنیم این است كه سرمایه اجتماعی دچار فرسایش شده و اضلاع طلایی آن در هم ریخته است. این ضلعها كه تضمینكننده توسعه جامعه هستند عبارتند از شفافیت، اعتماد و مشاركت. متاسفانه میزان شفافیت كم شده و به تبع آن اعتماد كاهش پیدا كرده و مشاركت مردم در عرصههای عمومی بسیار كم شده است. منظورم از مشاركت، با هم اندیشیدن و با هم فعالیت كردن است نه این كه فقط بخواهیم بیایند در مناسبتهایی مثل انتخابات رای بدهند یا در مقاطع مختلف شرکت داشته باشند و بعد به فراموشی سپرده شوند. من معتقدم باید خیلی سریع فكری به حال سرمایه اجتماعی افقی كرد.
سرمایه اجتماعی افقی؟
بله. منظورم از سرمایه اجتماعی افقی، اعتماد به نهادهای عمومی است به این صورت كه بین بخشهای دولت، بین نهادها و احزاب و ... اعتماد وجود داشته باشد و مردم به همه این نهادها بتوانند نگاه مثبتی داشته باشند، برخلاف سرمایه اجتماعی عمودی كه افراد فقط به یك شخص یا نهاد اعتماد میكنند.
فرسایش سرمایه اجتماعی، چطور به چنین اعتراضهایی منجر میشود؟
این اعتراضها چه ماهیتی دارند؟ چه نامی میشود به آنها داد؟
نه تلاش برای انقلاب است و نه جنبش اجتماعی. تلاشی است كه ایدئولوژی منسجم و رهبری واحد ندارد و به همین دلیل به نتیجهای نخواهد رسید. اما یک حسن دارد و آن هم این كه اگر مسئولان جامعه این صداهای معترض را بشنوند، میتوانند فرصتی داشته باشند كه زمینههای این اعتراضها از بین برود. این حركتها چون فاقد رهبری است راه به جایی نمیبرد اما به هر حال باید این صداهای معترض را جدی گرفت، برخی كارها را سریعا و به شكل تسکینبخش میتوان انجام داد و بعضی كارهای دیگر را بلندمدت. باید هشیار باشیم که اگر این اتفاق نیفتد، این حركتهای پراكنده، تكرار خواهد شد و زیانی برای جامعه محسوب میشود.
بنابراین فکر میکنید این اعتراضها قابل پیشبینی بود و نشانههایی از آن وجود داشت؟
بله فرسایش سرمایه اجتماعی سالهاست مورد هشدار آیندهپژوهان قرار گرفته و جزو سه مساله اصلی جامعه ماست. در حال حاضر مردم به نهادهای پزشكی و حتی نیروهای امدادرسانی هم اعتماد زیادی ندارند. در جریان زلزله اخیر، دیدیم كه مردم به جای این كه به نهادهای رسمی كمك كنند، ترجیح میدادند خودشان وارد عمل شوند و کمکها را مستقیما خودشان به دست نیازمندان برسانند. اینها زنگ خطری بود كه اعتماد عمومی وجود ندارد. سنجش سرمایه اجتماعی کار سختی نیست، شاخصهای راحتی دارد، اگر مسئولان هر شش ماه، پژوهشهای سالم و غیرفرمایشی انجام بدهند و میزان رضایت مردم را بسنجند، دیگر از این اعتراضها متعجب نمیشوند.
نامهایی مثل خیزش گرسنگان به این اعتراضها داده شد اما با این گفتههای شما، این اعتراضها بیشتر جنبههای اجتماعی دارد تا سیاسی و اقتصادی.
همینطور است، من معتقدم اگرچه این اعتراضها با جرقه مشکلات اقتصادی رقم خورد اما درواقع نابرابریهای قومیتی، جنسیتی و اجتماعی بود كه آتش این اعتراضها را تشدید كرد. همانطور که در شعارهایی هم که توسط مردم داده میشد، فقط مشکلات اقتصادی نبود که بیان میشد.
میتوان شعارهایی که داده میشد را از منظر جامعهشناسی بررسی کرد؟
اتفاقا ما شعارها را در یك نمودار مورد بررسی قرار دادیم. این شعارها از كرانه وسیعی برخوردار است كه نشاندهنده گیجی و برزخگونگی وضعیت معترضان است. از یك حالت نوستالژیك غمبار گرفته تا شعارهایی ضد منافع ملی یا حتی اقداماتی مثل آتش زدن پرچم كشور. كسی كه پرچم كشورش را آتش میزند یعنی به نهایت استیصال رسیده و اصلا خودش هم نمیداند خواستهای كه برای كشورش دارد چیست و اگر آرزو و مطالبه دارد، برای چه جغرافیایی این خواستهها را دارد. اگر ایران نباشد که این اعتراضها برای چیست؟ ما در این بررسی میخواستیم به دو سوال جواب دهیم كه آیا این شعارها نویدگر یك جنبش اجتماعی است؟ درواقع میخواستیم پیامهای ایدئولوژیك این شعارها را دربیاوریم و این كه ببینیم این شعارها رهبری میشوند یا نه، كه دیدیم این خیزش و اعتراض دچار فقدان ایدئولوژی و همچنین فقدان رهبری است. در چنین شرایطی خطر اینجاست که قهر روشنفكران و ضعیف شدن طبقه متوسط باعث میشود این اعتراضها را مردم رهبری نكنند بلکه افرادی بیایند و از این آب گل آلود ماهی بگیرند. درست است كه دست عوامل مختلف در كار است اما باید بدانیم دشمن در جایی وارد میشود كه ما بستر نارضایتی را فراهم
كرده باشیم و این نارضایتی، همان اعتمادی است که از مردم سلب شده. به هر حال باید دقت کرد که با چنین مواردی چه برخوردهایی انجام میشود چون خاموش شدن موقتی این جنبشها میتواند نشانه سرخوردگی باشد و تبعاتی به همراه داشته باشد. نباید فقط به فکر تمام شدن ماجرا بود بلکه این مهم است که چطور تمام میشود.
چه برخوردی باید با چنین اعتراضهایی داشت؟
نظر کاربران
احسنت
فساد اقتصادی و رانت خواری بیداد میکنه
رو به احتضاره این سرمایه اجتماعی
درود بر آقای مهاجری جامعه شناس ارزشمند و آگاه،دقیقا همین طور است سرمایه اجتماعی مردم بطور کلی از بین رفته،این مسئله در دو مورد محرز بود
ایکاش ارباب رسانه این مطالب راچاپ کنند وبه هرقیمتی شده به دست مدیران کشوری واستانی برسانند.آنها اراده وغیرت وباور ندارند که خودشان این مطالب راپیداکنند
آفرین بسیارعالی بودولی کوگوش شنوا،فعلا"که همه چیزشده پول ومقام و...به نظرمن تقریبا"هیچکدوم ازمسوولینمون وظیفه وکاری راکه بایدانجام بدهند رانمیدهند،اصلا"چیزی که بهش فکرنمیکنندمردم ومشکلات مردمه
مگه زلزله س که قابل پیشبینی باشه