حسين كياني به دليل يك نامه خارج از اداره كل هنرهاي نمايشي كه نمايش «روز عقيم» را براي حضور در بخش مرور و مسابقه بينالمللی با مميزي تازهاي همراه كرده، انصراف داد. او در كنار نامهايي مانند حميد امجد، محمد رحمانيان، محمد يعقوبي، نغمه ثميني، كورش نريماني، نادر برهانيمرند، كيومرث مرادي، اميررضا كوهستاني، ابراهيم پشتكوهي و... در جشنواره تئاتر فجر مطرح شده و بعدها به جشنواره اعتبار بخشيده است.
روزنامه شرق: حسين كياني به دليل يك نامه خارج از اداره كل هنرهاي نمايشي كه نمايش «روز عقيم» را براي حضور در بخش مرور و مسابقه بينالمللی با مميزي تازهاي همراه كرده، انصراف داد. او در كنار نامهايي مانند حميد امجد، محمد رحمانيان، محمد يعقوبي، نغمه ثميني، كورش نريماني، نادر برهانيمرند، كيومرث مرادي، اميررضا كوهستاني، ابراهيم پشتكوهي و... در جشنواره تئاتر فجر مطرح شده و بعدها به جشنواره اعتبار بخشيده است. حالا با او درباره اين انصراف و حضورهاي قبلياش گفتوگو كردهايم.
نخستينبار چگونه به جشنواره تئاتر فجر راه يافتيد؟
فكر كنم از سال ٧٦ و ٧٧ به این شكل كه درخواست متن و اجرا را ارائه كردم. در جشنواره ميخواستم حاضر شوم، اما در اين دو دوره رد شدم و از سال ٧٨ براي نخستينبار با نمايش «پنهانخانه پنجدر»، در جشنواره تئاتر فجر حضور يافتم و متن و اجرا خيلي مورد توجه قرار گرفت و بهشدت درخشيد و آن متن، بهترين متن جشنواره شد كه بعدها هم براي اجرا در هفته هنر ايتاليا در پارما دعوت شد. كماكان سال بعدش نمايش «رژيسورها نميميرند» را به جشنواره ارائه كردم كه مورد توجه قرار گرفت و برخي از بازيگران كه امروز براي خود در سينما و تلويزيون صاحبنام شدهاند در آن كار حضور داشتند مانند امير جعفري، احمد مهرانفر، رؤيا ميرعلمي و... اينها هركدام الان چهرههاي شناختهشدهاي هستند.
يعني اين روال همچنان ادامه يافت؟
من سال ٨٠ نمايشي را ارائه كردم كه در مرحله بازبيني رد شد و نميدانم چه اتفاقي افتاد كه خيلي از كارهاي شناختهشده و جوان را در مرحله بازبيني رد كردند. سال ٨١ با نمايش «مضحكه شبيه قتل» شركت كردم و از سال ٨٢، ٨٣ و ٨٤ كارهايي را ارائه كردم كه در بازبيني رد شدند. اين كارها تياتر اجباري، تكيه ملت و وغوغ ساهاب نام داشتند كه دوتای اولشان را هرطوري بود اجراي عمومي كردم و بعد از آن هم تصميم گرفتم كه ديگر در جشنواره فجر حضور نداشته باشم.
يعني تا هميشه؟
نه، سال ٩٢ اجراي شورهزار را دعوت كردند كه شب آخر اجرايمان همزمان بشود با شب اول اجراي تئاتر فجر و البته در اين سال متن آن بهترين متن بخش بينالملل شد. من بعد از آن تا سال ٩٦ كاري نداشتم، اما امسال ترجيح دادم براي اينكه دوباره زحمت دوستان و همكاران ديده شود، ما نيز كار را به جشنواره ارائه كنيم و طبق فراخوان مراحل مختلف اداري را طي كرديم. حتي كارمان در ميان اسامي بخش مرور و مسابقه بينالملل هم آمده است، اما يك روز قبل از اعلام اسامي از شوراي نظارت از من خواستند كه به دفترشان بروم و در حقيقت در آنجا رئيس شورا و يكي از اعضاي دائمي شوراي نظارت بودند و پس از کمی احوالپرسي و انجام تعارفات گفته شد كه نامهاي به اداره كل آمده است و از مدير اداره كل خواسته شده كه اين نكات را به من متذكر شوند.
از نوع مطلب ميفهميدي كه يك فرد غيرمتخصص در زمینه تئاتر اين نامه را نوشته و نويسندهاش غيركارشناس و ناآشنا با مسائل هنري است. از منظر نويسنده، آن نامه مشكلات فراواني براي اجرا بود، بهگونهاي كه اگر قرار باشد همه آن موارد مميزي در درون نامه اعمال شوند، چيزي از خود نمايش باقي نميماند، البته خود رئيس شورا و عضو دائمي آنجا هم متفقالقول بودند كه چيزي از اجرا باقي نميماند. همچنين علاوه بر آن قسمت كه درباره روز عقيم بود، درباره خود من هم چيزهايي نوشته بود كه براي من نخواندند و من هم اصراري نكردم كه بخوانند و البته به من هم نگفتند كه نامه از كجاست و باز هم من اصراري نكردم كه بدانم، اما ميدانم كه خارج از اداره كل هنرهاي نمايشي است.
در نهايت چه تصميمي گرفتيد؟
من به آنها گفتم كه در اين شرايط پيشنهادم انصراف از حضور است كه با استقبال نظارت و ارزشيابي مواجه شد و من هم همان شب در يك نامه سرگشاده دليل انصرافم را نوشتم و فردايش آن را منتشر كردم.
اما آقاي مهدي شفيعي، مديركل هنرهای نمایشی، چيزي ديگري را ميگويند و آن را در حد اصلاح چند مورد بنابر خواست شوراي نظارت دانستهاند؟
من دقيقا نميگويم اين نامه از مجرايي غير از اداره كل وارد شده، بلكه ميدانم از جاي ديگري غير از اين نهاد است و البته آنطور كه به من ابلاغ شد، ديگر چيزي براي اجرا باقي نخواهد ماند و خوشبختانه دستيارم هم همراهم بود و شنيده كه رئيس شورا و عضو دائمياش چه به من گفتهاند. من پيش از حضور در آنجا فكر ميكردم به من خواهند گفت كه ما در زمان اجرا به تو مواردي را گفتهايم و تو رعايت نكردهاي و نكاتي از اين دست، اما ديدم قضيه چيز ديگري است و مميزيها از جاي ديگري است و به نظر آمد كه نميتوان زير بار اين مميزيها رفت، چون اين كار يك كار فرسايشي است و اعمال اين مميزيها يكي از فرسايشیترين كارهايي است كه يك كارگردان بايد برای دو اجراي عمومي در يك جشنواره انجام دهد و مطمئنترين و معقولترين تصميم اين بود كه گرفته شد.
چه انتظاري از مدير مركز هنرهاي نمايشي داريد؟
الان واكنش مديركل مشخص ميكند كه از اين انصراف راضي يا ناراضي هستند. اگر آنها راضي نباشند، روي حرفشان ميايستند و تحتتأثير هيچ نامهاي قرار نخواهند گرفت و در اجراي جشنواره نيز از ما ميخواهند كه بنابر همانچیزی كه در اجراي عمومي تأييد شدهايم، حضور داشته باشيم. اگر هم از اين تصميم و انصراف خشنود باشند كه ديگر هيچ واكنشي نخواهند داشت.
فكر كنم شما هم از آن دسته كارگردانان و نمايشنامهنويساني باشيد كه از طريق تئاتر فجر مطرح شدهايد؟
درواقع ما نسلي از جواناني بوديم كه در دوره اصلاحات در جشنوارههاي تئاتر فجر حضور يافتيم و مطرح شديم و جشنواره فجر نيز براي همه ما يك سكوي پرتاب بود كه از سال ٧٦ تا ٨٣ چنين روالي شكل گرفت و همه ما در فضايي نيمهباز متنهايمان را اجرا كرديم؛ اما اين روي خوب آن بود و رفتهرفته چند روي ديگر هم نشان داد كه گويا براي همه پديدهها يك روي خوب هست و رویهاي ديگر كه تئاتر هم از آن مستثنا نيست.
بههميندليل سالهاي بعد تئاتر فجر اُفت كرد. بههرحال جشنواره هم مثل همان جنبشی است كه فرزنداني را متولد ميكند و بعد فرزندانش را ميخورد و از بين ميبرد و اعتنايي هم نميشود كه اينها از خودش هستند. الان هم جشنواره دارد حفظ ظاهر و پوسته ميكند تا اينكه بخواهد جريانسازي كند و با آنكه اين جشنواره از جوانسالياش عبور كرده و پا به ميانسالي گذاشته است؛ اما هنوز نميتواند جريانساز و تعيينكننده تئاتر ما باشد و نميتواند هويت تئاتري ما را مشخص كند و شناسنامه فرهنگيمان به شمار آيد. بههميندليل نميتواند نماينده تام و تمام افكار و ايدهها و آرمانهاي ما باشد و در حقيقت ديگر آناني كه به جشنواره تئاتر فجر اعتبار ميبخشيدند، از آن دور شده يا كنار گذاشته شدهاند.
آيا براي حضور در جشنواره سال جاری حمايت مالي درخوري هم در نظر گرفته شده است؟
طبق فراخوان به لحاظ مالي از شش تا ١٢ ميليون بنا بر نيازها و وسعت كارها پرداخت خواهد شد؛ اما اگر قرار باشد ما حضور داشته باشيم، با توجه به اينكه دكورمان را دپو نكردهايم؛ چون جايي براي اين منظور نداشتهايم، بخش عمدهاي از اين هزينه صرف ساخت دوباره دكور خواهد شد؛ بنابراين چيزي نميماند كه بخواهيم دستمزد همكاران را بپردازيم.
نگراني اين روزهايت در تئاتر ايران چیست؟
من نگرانيام همانا بياعتنايي و بيتوجهي و حذف تئاتر اجتماعي، مستقل و منتقد است؛ چون اين روزها به شكلي ديوانهوار همه گرايش پيدا كردهاند به سمت تجارت و نگاهی يكسويه به گيشه دارند و اين قضيه به تئاتر منتقد ضربه ميزند و الان نميشود به هر قيمت تئاتر كار كرد و بايد همهچيز تحت همان شرايط انساني و اجتماعي براي تئاتر وجود داشته باشد و اين تاجران تئاتر به همه چيز لطمه ميزنند و از طرف ديگر بياعتنايي و بيتوجهي مسئولان كه نميدانم آگاهانه يا ناآگاهانه است، به بدنه تئاتر اجتماعي بيشتر لطمه خواهد زد؛ درحاليكه تنها تئاتر اجتماعي ميتواند شناسنامه ما باشد و هر چقدر هم از متون ترجمه و اقتباسي استفاده كنيم، در نهايت اينها شناسنامه فرهنگي ما نميشوند و اين اجتماعيات و اخلاق و رفتار و انسان روزگار ماست كه بعدها در نمايشنامهنويسي شناسنامههاي ما را خواهند ساخت. نگرانيام بسيار عميق است؛ ديگر دوستان نمايشنامهنويس يا نمينويسند يا خسته شدهاند يا اساسا ريل را عوض كردهاند و مسير ديگري را دارند ميروند كه اسفناك و نگرانكننده است.
اگر فكري براي تئاتر اجتماعي نشود، اين شناسنامه گموگور خواهد شد و ما دچار فضاي هولناكي خواهيم شد كه ما را با خلأ مواجه خواهد كرد و اين جبرانناپذير خواهد بود. بههرحال نمايشنامهنويسان و كارگردانان تئاتر اجتماعي نيازهاي اقتصادي دارند و اينها براي تدريس در دانشگاهها سفارش نميشوند كه حقوقهاي آنچناني هم بگيرند؛ درحاليكه آن سفارششوندگان متأسفانه اتيكت هنرمند هم دارند و اينها خود زمينهساز همان فضاي تجارت در تئاتر خواهند شد و در مقابل بويي از تئاتر اجتماعي به مشام نخواهد رسيد.
حرف آخر؟
اين اتفاق اگر امروز براي من هست، فردا و پسفردا براي همكارانم تكرار خواهد شد؛ از همه ميخواهم نسبت به آن كنشمند باشند و اينكه اگر قرار باشد نهادي بيرون از اداره كل در نمايشنامهها و اجراها مداخله كند، اين ديگر بسيار دردناك است و اين مسئله جمعي و حرفهاي است كه گريبان همه را خواهد گرفت.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
افرادوموجودات عقيم خود عقب افتاده هستند كه مردم را عقيم فرض كردند.