جریان اصلاحات همیشه از گفتگو استقبال میکند
محمدرضا باهنر هم به جمع اصولگرایانی پیوست که از گفتوگو با اصلاحطلبان بر سر مسائل کشور استقبال کردهاند. همین استقبال هم باعث خوشحالی خیلی از اصلاحطلبان شده. اما محمدعلی ابطحی، عضو بلندپایه مجمع روحانیون مبارز نظری کاملاً متفاوت دارد.
متأسفانه جریان اصولگرا محوریت فراگیری در درون خود ندارد و به همین دلیل تشتت آرا در میان آنها زیاد است و دیدگاههایی که مطرح میشوند دیدگاههایی است که مورد وثوق کامل بخش اجرایی جریان اصولگرا نیست و ما میبینیم تا چه اندازه قسمتی از این جریان علیه تصمیمات قسمت دیگری از اصولگرایان موضعمیگیرند. بنابراین من فکر میکنم که برای رسیدن به موقعیتی که قابلیت گفتوگو بین دو جریان سیاسی کشور ایجاد شود، نیاز داریم که در هر دو این جریانها پالایشی انجام دهیم.
این پالایش چه سودی میتواند داشته باشد؟
با این پالایش چهرههای اصیل دو جریان سیاسی کشور مشخص میشوند و این برای اجماع دو جریان لازم است. چون به هر حال اجماع معمولاً حول شخصیتهای مورد وثوق انجام میشود.
آیا از حیث همین مساله یکپارچگی، وضعیت اصلاحطلبان هم شبیه اصولگرایان نیست؟
در جریان اصلاحات وجود شخص آقای خاتمی و اقبال عمومی به اصلاحات، امکان ایجاد وفاق راحتتر است اما این گونه نیست که در میان اصلاحطلبان هم چهرههای بدون اصالت وجود نداشته باشند. به هرحال در میان اصلاحطلبان هم جریانهای بدلی شکل گرفتهاند و بلکه آنها را آفریدهاند تا عامل ایجاد تشتت شوند. با این حال در کل در جریان اصلاحات تصمیمگیریهای استراتژیک راحتتر است. اما در جریان اصولگرایی حرفهایی که گوشه و کنار زده میشود بعضاً بی پشتوانه است که نه تنها اجماعی را ایجاد نمیکند بلکه باعث میشود تشتت هم زیاد شود. در بسیاری از موارد دیدهایم اصولگرایانی که حرف از گفتوگو میزنند و از آن استقبال میکنند، بلافاصله مورد حمله قسمت دیگری از اصولگرایان قرار میگیریند و نفی میشوند. به صورت تاریخی نمونههایش آقایان ناطق نوری یا حتی علی لاریجانی هستند و اخیراً هم همین اتفاق به صورت مصداقی برای آقای مصباحی مقدم رخ داد.
با این تفاسیر پیشبینی شما چیست؟
من فکر نمیکنم حرفهایی که درباره گفتوگو زده میشود در این شرایط چندان عملیاتی شود. چون اگر این فضا مورد اقبال تصمیمگیران اصلی که قدرت را در اختیار دارند، نباشد به نتیجه عملیاتی نمیرسد. بعد از ضربهای که آقای احمدینژاد به جریان اصولگرایی زد، این جریان هنوز نتوانسته خودش را پیدا کند و به همین دلیل محوریتی ندارد و چون محوریت ندارد مشخص نیست که در آنجا چه کسانی میتوانند طرف گفتوگو باشند. بنابراین من فکر میکنم این موانع باید رفع شوند تا ما در عمل شاهد انجام گفتوگوی جدی باشیم. به هر حال جریان اصلاحات با شعار جامعه مدنی جلو آمده و معمار گفتوگوی تمدنها در سطح جهانی هم آقای خاتمی است. جریان اصلاحات همیشه از گفتوگو استقبال میکند اما در شرایطی که پیشنیازهای گفتوگو وجود ندارد، جای امیدواری هم نیست. مهمترین پیش نیاز این است که ما با چه کسی یا کسانی گفتوگو کنیم؟ خب هیچ شخص یا مجموعهای در میان اصولگرایان نیست که اجماعی روی آن باشد و این یک مشکل بسیار جدی است.
پس با این ترتیب تکلیف اصلاحطلبان چیست و باید در این شرایط چه کنند؟ قطعاً گزینههای زیادی جلوی روی آنها وجود دارد؛ از صبر کردن برای تعیین تکلیف اختلافات اصولگرایان گرفته تا تلاش برای آغاز گفتوگو با طیفی از این جریان که معتدلتر است. شما چه گزینهای پیشنهاد میکنید؟
مثلاً در جریان اصولگرا کسانی که حرف از ضرورت گفتوگو زدند یا آن را به نوعی تأیید کردند، مورد طرد بلندگوداران و تریبونداران همین جریان قرار گرفتند و حتی توان مقاومت خود را هم در مواردی از دست دادند. در موارد زیادی بوده که منادیان درخواست برای گفتوگو زیر بار همین نوع فشارها تبدیل به مخالفان این گفتوگو شدند. اینکه ما بدانیم شعار گفتوگو فعلاً با این شرایط عملیاتی نیست اما برای جامعه جذابیت دارد و به همین دلیل آن را مرتب طرح کنیم، کار سازنده و اثرگذاری نیست. من فکر میکنم نه اعلام گفتوگو از سوی اصلاحطلبان و نه از سوی اصولگرایان تا زمانی که این موانع اصلی برطرف نشود، به جایی نمیرسد و راه حل هم به نظر من تنها پالایش عناصر بدلی دو جریان است.
به نظرم فاصلههایی در میان اصلاحطلبان هست اما بشدت اصولگرایان نیست و همین طور اینکه روی مسائل اساسی و محوری هم نیست. این فاصلهها تا وقتی وجود داشته باشند حرف از گفتوگوی متقابل بیشتر شبیه شعار است.
پس راهکار عملی شما برای شکل گرفتن این گفتوگو میان دو جریان اصلی کشور چیست؟
به نظرم باید در بالادست قدرت سیاسی و تصمیمگیران اصلی که اصولگرایان را متأثر از خود میکنند، تفاهم شود و برخی مسائل در آن سطح حل و فصل شوند. چون به هر حال ابزارهای تحت اختیار آن قسمت ابزارهایی قدرتمند هستند. من بعد از انتخابات یک نامهای نوشتم برای آقای رئیسی که رأی ۱۶ میلیونی که ایشان آوردهاند میتواند سندی باشد برای اینکه ثابت کند یک کسی هست که اصولگرایان آمدهاند و پشت سر او قرار گرفتهاند. بنابراین بهتر است ایشان محور جریان اصولگرایی شوند. اما این موضوع با مخالفت جدی قسمت قابل توجه و تأثیرگذاری از اصولگرایان روبهرو شد و یک نفر از همین چهرههای اصولگرا مستقیماً به من گفت که یک رهبر سیاسی جدید برای ما درست نکنید. این آشفتگی تا وقتی که وجود داشته باشد، حرف زدن از گفتوگو قدری رویاپردازی میشود. من نمیگویم حرف از گفتوگو نزنیم بلکه وقتی داریم در این رابطه بحث میکنیم به این موانع هم توجه داشته باشیم و متوجه باشیم که بدون رفع این موانع گفتوگو امکانپذیر نیست.
نظر کاربران
بلایی که امریکا به خاطر تحریمها بر سر ایرانیان می آورد کافی است،احزاب ایرانی با انداختن جریان اختلاف ،آلام ایرانی ها را چند برابر نکنند.
والا شما بیشتر باید به فکر مردم و معیشت اون ها باشین. البته تفکر لیبرال که بیشتر از این از دستش بر نمیاد ... از ماست که بر ماست ...
اتفاقا تنها چیزی که اصلاحات نمی فهمد گفتگوست.