سید علی موسوی اردبیلی:
روحانیون از کارهای اجرایی فاصله بگیرند
«در حال حاضر شرایط با اوایل انقلاب تفاوت کرده، به هر حال نزدیک به ۴۰ سال از انقلاب گذشته و در این مدت نیروهایی تربیت شدند که مدیران لایقی هستند لذا حتی الامکان روحانیت باید خود را از کارهای اجرایی دور نگه دارد و سمت راهبری و هدایت را متصدی شود»
خبرگزاری شفقنا: حجت الاسلام و المسلمین سیدعلی موسوی اردبیلی حضور برخی از روحانیون در شغل های مختلف را نه تنها دارای اشکال نمی داند بلکه می گوید موجب درآمیختگی روحانیون با مردم می شود، اما نباید کار کردن و کسب درآمد به شکلی باشد که در ذهن مردم اینگونه جا بیفتد که فردی در حال زر اندوزی و دنیاطلبی است.
او اظهار می کند: زمانی که روحانیت وارد کار اجرایی و متصدی اموری شود که به نحو روزمره با زندگی دنیوی و معیشت مردم سر و کار دارد، طبیعی است که اگر ایرادی یا نقصی متوجه این معیشت شود، آن را از چشم مسئول و دست اندرکار خواهند دید، در زمان سابق چنین تصدی وجود نداشت یا اگر بود بسیار جزئی و موردی بود، اما بعد از انقلاب اتفاقی که افتاد این بود که بسیاری از مسئولین در کسوت روحانیت بودند البته اوایل انقلاب مرحوم امام خمینی(ره) به همین جهت مخالفت می کردند که سمت های اجرایی به روحانیون برسد.
او معتقد است که برخی از افراد رعایت شأن و شئوناتی که این کسوت داشته را نکردند، من خودم یا گروه خاصی را تنزیه نمی کنم، بهتر این است که بگویم "ما" رعایت شأن و شئونات روحانیت را نکردیم؛ ولو قشر خاصی هم که این شأن را زیر پا گذاشته باشند، تهمت و اشکال به دامن کل صنف نشسته و این قابل انکار نیست.
او می گوید: به دلیل کارکرد صنف روحانیت، نسبت به قشر روحانیت حساسیت ویژه وجود دارد، کارکرد این صنف تبلیغ دین و ترویج معارف است لذا اگر منتسبین به این صنف چنین سوء استفاده هایی انجام دهند، این امر به دیانت مردم ضربه می زند چون روحانیت در یک کسوت خاصی قرار دارد، این بدبینی تعمیم پیدا می کند و به آن کسوت و صنف سرایت پیدا می کند.
باید هر فردی که در این لباس و صنف است، دقت بیشتری داشته باشد تا کسانی که منتسب به او هستند، سوء استفاده ای از این وضعیت و موقعیت نداشته باشند یا اگر کسی ناخواسته و بدون اینکه او خبر داشته باشد، بخواهد سوء استفاده ای کند با آن فرد برخورد قانونی و شرعی یا شخصی انجام و مانع او شوند، اگر هم دید که این عمل سبب شده است که وجهه ای از دین تخریب شود، وظیفه اوست که رسماً به نحوی که مناسب باشد آن وجهه را تصحیح کند و مانع شود که وجهه دین بیش از این از بین برود.
متن گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین علی موسوی اردبیلی را می خوانید:
* حتی اگر نگاهی گذار به عرصه فکری و کار اجرایی روحانیون طی سال های اخیر داشته باشیم، می توان دید که بسیاری از روحانیت در برخی از شغل ها نفوذ پیدا کردند و در امور اجرایی و سیاسی و جناح بندی های مرسوم نیز وارد شدند، از دیدگاه شما کار ویژه های اصلی روحانیت در شرایط فعلی چیست؟
در اصل کارکرد، تفاوتی بین زمان فعلی و زمان های گذشته نیست، روحانیت در همه اعصار و زمانها وظیفه واحدی داشته که آن هم تبلیغ دین به نحو صحیح، شناساندن معارف، ترویج و بسط فرهنگ شیعی و فرهنگی که مطلوب حضرات معصومین و ائمه معصومین بوده است، اختلافی که وجود دارد در روش هاست، طبیعی است که با سیر تکاملی که در تمدن بشری اتفاق افتاده و اختلافات زیادی که پیش آمده و تفاوت های بسیاری که این دوره با دوره سابق پیدا کرده، روش ها و ابزاری که برای این هدف در حال حاضر قابل استفاده هست و روش هایی که سابقاً قابل استفاده بوده، تفاوت پیدا کرده، در زمان حال ما نمی توانیم از روش هایی استفاده کنیم که صد یا صد و پنجاه سال پیش جواب می داده است، در حال حاضر این روشها یا جواب نمی دهد یا ممکن است که نتیجه عکس داشته باشد؛ این کلیت مساله است.
* درمورد زمان فعلی صحبت کنیم، اگر بخواهیم راجع به مسایل جزئی وارد شویم، اقداماتی که روحانیت در شرایط فعلی انجام داده مفید واقع شده است؟
زمانی که روحانیت وارد کار اجرایی و متصدی اموری شود که به نحو روزمره با زندگی دنیوی و معیشت مردم سر و کار دارد، طبیعی است که اگر ایرادی یا نقصی متوجه این معیشت شود، آن را از چشم مسئول و دست اندرکار خواهند دید، در زمان سابق چنین تصدی وجود نداشت یا اگر بود بسیار جزئی و موردی بود، اما بعد از انقلاب اتفاقی که افتاد این بود که بسیاری از مسئولین در کسوت روحانیت بودند البته اوایل انقلاب مرحوم امام خمینی(ره) به همین جهت مخالفت می کردند که سمت های اجرایی به روحانیون برسد، شاید بسیاری به یاد داشته باشند که در دوره اول ریاست جمهوری مرحوم شهید بهشتی که می خواستند از جانب حزب جمهوری برای ریاست جمهوری کاندیدا شوند، مرحوم امام(ره) مخالفت کردند و گفتند رییس جمهور نباید روحانی باشد؛ شاید جهت آن همین مساله بود که ایشان احساس می کردند اگر روحانیت متصدی اینگونه کارهای اجرایی شود به تبع اشکالاتی که در کار پیش خواهد آمد و دامن روحانیت هم خواهد گرفت، اما به مرور شاید به جهت اینکه ضرورت اقتضا کرد و به جهت اینکه احساس کردند افرادی که در حال حاضر قابل اعتماد و کاردان باشند و توانایی اداره جامعه را داشته باشند، کم هستند یا چنان دست
پر نیستند که روحانیت وارد نشوند و افراد دیگر وارد شوند لذا به ناچار و ضرورت اجازه دادند که روحانیت وارد امور اجرایی و تصدی گری شوند؛ به هر حال مشکلات و دغدغه هایی که مردم داشتند و دارند اعم از اقتصادی یا امور دیگر را به طور طبیعی از تأثیر عملکرد کسی می دیدند که مسئولیت داشته، حال این مسئول هر کسی که باشد یعنی اگر به جای صنف روحانیت، صنف پزشکان در این مدت متصدی می شدند به طبع همین اشکالات به آنها هم وارد می شود و همین سبب شده که دیدها مقداری نسبت به روحانیت تغییر کند؛ این یک جنبه اشکال بود.
جنبه دیگری که از سوی روحانیت وجود داشته این بوده که متأسفانه برخی از افراد رعایت شأن و شئوناتی که این کسوت داشته را نکردند، من خودم یا گروه خاصی را تنزیه نمی کنم، بهتر این است که بگویم "ما" رعایت شأن و شئونات روحانیت را نکردیم؛ ولو قشر خاصی هم که این شأن را زیر پا گذاشته باشند، تهمت و اشکال به دامن کل صنف نشسته و این قابل انکار نیست.
* در چنین شرایطی که نهاد روحانیت حتی از سوی خود روحانیون هم مورد نقد است چه برسد به سایر افراد و به گفته شما تهمت و اشکال گریبان کل صنف را گرفته، چاره کار چیست؟
نظر شخصی من این است که در حال حاضر شرایط با اوایل انقلاب تفاوت کرده، به هر حال نزدیک به ۴۰ سال از انقلاب گذشته و در این مدت نیروهایی تربیت شدند که مدیران لایقی هستند لذا حتی الامکان روحانیت باید خود را از کارهای اجرایی دور نگه دارد و سمت راهبری و هدایت را متصدی شود و به این اقدامات بپردازد، من تا چند سال پیش در بعضی از برنامه ها می دیدم و متاسفم می شدم که در هر کار جزئی متاسفانه فردی از روحانیت دعوت شده و احساس من این بود که استفاده ابزاری می کردند یعنی به این جهت نبود که احترامی به روحانیت بگذارند بلکه از آن فرد به شکلی خاص، استفاده ای برای خود می کنند مثلاً مسابقه ای بین کودکان زیر ۵ سال برگزار کردند و یک معمم پیرمرد را دعوت کردند تا به آنها جایزه بدهد، من نمی گویم که روحانیت باید خود را از زندگی عادی مردم دور کند بلکه اتفاقاً باید در زندگی عادی مردم حضور و حشر و نشر داشته باشد، ولی این که شأن روحانیت را پایین بیاوریم و از او استفاده ابزاری شود، کار ناپسندی است؛ بعضاً در برخی از برنامه هایی که در تلویزیون پخش می شود برنامه های کاملاً تخصصی است و ارتباط چندانی هم به جنبه های دینی ندارد بلکه جنبه های فنی
است، می بینیم که یک روحانی دعوت کردند و اظهارنظر می کند، این اظهار نظرها قطعاً اثر عکس می گذارد چرا که وقتی کسی در مورد و محلی که اصلا تخصص او نیست اظهار نظری می کند در صورتی که نباید اظهار نظر کند و به طبع اظهارنظری هم که می کند وقتی مردم می بینند که چند متخصص فنی صحبت می کنند و این فرد مطالبی می گوید که ربطی به موضوع ندارد، به طور کلی دیدشان نسبت به مطالبی که روحانیت بیان می کنند، تغییر می کند. روحانیت باید به سراغ مطالبی رود که در حیطه کار و تخصص اوست؛ از میدان هایی که حیطه کارشان نیست و ضرورتی هم برای دخالت در آن نیست، خود را دور نگاه دارد.
* بارها و بارها بحث شده و اخیراً حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی هم تأکید کردند که "وظیفه اصلی روحانیت تصدی پست های اجرایی نیست"، این در حالی است که برخی روحانیون به پاساژ داری، صادرات و واردات روی آوردند و این نوع از اقدامات در شأن روحانیت نیست، چرا این انتقادات و تأکیدات که از سوی بسیاری مطرح شده به ثمر نمی نشیند و برخی از روحانیون برای کسب درآمد از لباس روحانیت سوء استفاده می کنند؟
من با برخی از جنبه های صحبت شما موافق و با برخی مخالف هستم، اینکه ما بگوییم روحانیت تنها باید بالای منبر برود و پس از آن به منزل خود برگردد و برای کسب درآمد و معیشت هیچ گونه فعالیتی انجام ندهد، سخن درستی نیست؛ سنت ائمه و اصحاب ائمه ما چنین نبوده؛ بسیاری از اصحاب ائمه کاسب، پارچه فروش و قصاب بودند و روایات را نیز نقل کردند، ائمه، کار و کشاورزی می کردند، درآمد داشتند و زندگی خود را اداره می کردند بنابراین این که بگوییم روحانیت اصلاً نباید به این سمت بیاید، صحیح نیست؛ اتفاقاً اگر روحانیت در این مشاغل شاغل شود، حالت درآمیختگی با جامعه بیشتر می شود و بسیاری از مشکلاتی که جامعه دارد را بهتر احساس و درک می کند و می تواند برای آن فکری کند؛ اما یک نکته را قبول دارم و آن اینکه نباید کار کردن و کسب درآمد به شکلی باشد که در ذهن مردم اینگونه جا بیفتد که فردی در حال زر اندوزی و دنیاطلبی است یا اینکه بخواهد به واسطه پوشیدن چنین لباسی از رانتی استفاده کند، اینها نادرست است و نباید اتفاق بیفتد؛ اینکه اشخاص روحانی بتوانند درآمدی برای خود از طریق معقول و از طریقی که منافاتی با زی طلبگی و شأن و شئونات روحانیت نداشته باشد، کسب
کنند کار مطلوبی است؛ اما اینکه به دنبال استفاده از رانت بروند یا اینکه زندگی تجملاتی داشته باشند به طوری که سطح زندگی آنان از سطح زندگی عامه مردم بالاتر رود، امری ضربه زننده است و نباید اینگونه باشد حتی اگر یک روحانی درآمدی از طریق مشروع هم داشته باشد یا اصلاً ارث پدری داشته باشد هم نباید تظاهر به حالتی کند که سبب شود بین او و مردم فاصله بیفتد؛ این مسایل اشکال دارد و مانع است و باید برطرف شود.
* منظورم شغل هایی دور از شأن روحانیت است در گذشته روحانیون بسیاری داشتیم که کتابداری و کتاب فروشی داشتند و این فعالیت ها منافاتی با شأن و شخصیت آنان نداشت، اما امروز برخی از روحانیون به شغل هایی ورود کردند که شئون روحانیت را زیر سوال برده است.
ممکن است که در مصادیق اختلاف وجود داشته باشد، شما کاری را دور از شأن بدانید و عده دیگری دور از شأن ندادند، اینها بحث مصداقی و عرفی است، اگر کاری به نحوی است که عرف بگوید در شأن این شخص و لباس و زی روحانیت نیست، نباید آن اقدامات را انجام دهیم وگرنه اصل کار کردن به نظر من امر مطلوبی است و مشکلی هم ندارد.
* برخی روحانیان با روی آوردن به دنیا طلبی و عدم صحیح تربیت فرزندان و گسترش پدیده آقازادگی مردم را از این قشر زده می کنند چرا که قول و عملشان با هم همسانی ندارد. از همه غم انگیزتر اینکه اشکالات مدیریتی اجرایی یا کلان نظام نیز به پای اسلام نوشته شده و در دوری مردم از دین تاثیر گذار است؛ چرا برای جلوگیری از تضعیف جایگاه روحانیت در میان مردم و مقدس نگاه داشتن نام اسلام، اقدامات جدی صورت نمی گیرد و با این نوع پدیده به طرق دیگر رفتار نمی شود؟
اولاً این مساله اختصاص به روحانیت ندارد یعنی اینطور نیست که تنها آقازاده ها کسانی هستند که پدران روحانی دارند، کسی که به هر ترتیبی پدرش از یک امکانات خاصی برخوردار است، حال امکانات دولتی، سیاسی و مذهبی یا امکانات مالی است، مثلا پدرش تاجر است، به او اطلاق آقازاده می شود، اینکه پدر کسی دارای چنین خصوصیتی باشد، در اختیار او نبوده که بگوییم چرا پدر تو روحانی، وکیل، وزیر یا تاجر بوده است، اصل این مطلب دارای اشکال نیست چرا که پدر هر کسی شغلی دارد، اشکال از اینجا شروع می شود که کسی بخواهد بدون اینکه لیاقت و شایستگی فردی داشته باشد به صرف اینکه چنین نسبتی دارد، از این نسبت استفاده کند و مدارجی را طی کند که کسانی که هم رتبه و هم شأن او هستند یا حتی از لحاظ استعداد و شأن از او بالاتر هستند، نمی توانند این مدارج را به طریق عادی طی کنند، این هم مساله ای نیست که مختص به زمان فعلی یا بعد از انقلاب باشد، مساله ای است که در طول تاریخ وجود داشته است، کسانی که پدرانشان یک امکاناتی داشتند در هر زمانی به حسب شرایط آن زمان از یکسری رانت هایی برخوردار بودند و می توانستند یکسری پیشرفت هایی داشته باشند که سایرین از آن پیشرفت ها
محروم بودند، اما مساله این است که به دلیل کارکرد صنف روحانیت، نسبت به قشر روحانیت حساسیت ویژه وجود دارد، کارکرد این صنف تبلیغ دین و ترویج معارف است لذا اگر منتسبین به این صنف چنین سوء استفاده هایی انجام دهند، این امر به دیانت مردم ضربه می زند حال اگر یک تاجرزاده ای این اقدام را انجام دهد، حداکثر این است که مردم به خود او یا پدرش بدبین شوند؛ در حقیقت بحث شخصی است، اما در مورد روحانیت، چون روحانیت در یک کسوت خاصی قرار دارد، این بدبینی تعمیم پیدا می کند و به آن کسوت و صنف سرایت پیدا می کند لذا از این جهت حساسیت بیشتر است، اما اینکه چه باید کرد، واضح است؛ باید هر فردی که در این لباس و صنف است، دقت بیشتری داشته باشد تا کسانی که منتسب به او هستند، سوء استفاده ای از این وضعیت و موقعیت نداشته باشند یا اگر کسی ناخواسته و بدون اینکه او خبر داشته باشد، بخواهد سوء استفاده ای کند با آن فرد برخورد قانونی و شرعی یا شخصی انجام و مانع او شوند، اگر هم دید که این عمل سبب شده است که وجهه ای از دین تخریب شود، وظیفه اوست که رسماً به نحوی که مناسب باشد آن وجهه را تصحیح کند و مانع شود که وجهه دین بیش از این از بین برود.
* برخی معتقدند بعضی طلاب به نوعی در فعالیت های سیاسی وارد شده اند که مطابق شأن روحانیت نیست و روحانی باید در حد ارشادات کلی وارد شود، روحانیون در این وظیفه خود یعنی ارشادات کلی، چقدر موفق بودند؟ چه اشکالات و کمبودهایی در این زمینه وجود دارد؟
هر چه کار جزئی تر، اشکالات بیشتر و توجه آن اشکال هم به متصدی آن کار شدیدتر خواهد بود، اگر روحانیت بخواهد در جزئیات امور سیاسی دخالت کند، هر کار سیاسی یکسری موافق و مخالف و یکسری موفقیت ها و ناکامی هایی دارد، به نظر من دخالت کردن در امور جزئی برای روحانیت صلاح نیست، کما اینکه در طی سالهای قبل، برخی از آثار و نتایج آن را دیدیم، اما اینکه بگوییم روحانیت به طور کلی نباید در سیاست دخالت کند هم سخن درستی نیست، ما نمی توانیم بگوییم که روحانیت تنها یک کارکرد فرهنگی و دینی دارد و اصلا نباید کاری به جنبه سیاسی داشته باشد و تنها ذکر بگوید و دعا کند و نماز و روضه بخواند و سپس به خانه برود، این جنبه ها و حیطه ها در حال حاضر در هیچ جای دنیا از هم قابل تفکیک نیست که ما بخواهیم خطی بین سیاست و دیانت بکشیم و بگوییم که چنین خطی وجود دارد و مبادا کسی پای خود را از این خط بیرون بگذارد، در حال حاضر این جنبه های مختلف زندگی بشری در هم تنیده است و جدا کردن آنها امکان پذیر نیست حتی در کشورهایی که دین را از سیاست جدا می دانند هم اینگونه نیست که به طور صد در صد این اتفاق افتاده باشد.
* بخشی از روحانیت به جای آموزش صحیح معارف و آیین دین داری و به جای دفاع از حق و عدالت به بازی های سیاسی از یک سو و از سوی دیگر به عوام زدگی نظیر ترویج احکام دینی در متروها و یا تبلیغ و آموزش روابط زناشویی با سخیفتریبن ادبیات و یا ورود غیر تخصصی به موضوعات تخصصی نظیر پزشکی با عنوان طب اسلامی روی آوردند و متاسفانه با دخالت برخی مداحان و منبریهای کم سواد در موضوعات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و نظامی و بین المللی موجبات وهن روحانیت پدید آمده است؛ این اقدامات در شأن روحانیت نبوده و نیست، چه گروه هایی از روحانیون به این سمت کشیده می شوند و چه هدفی دارند؟
نمی توانم غرض و هدف واحدی بیان کنم، عده ای ممکن است که واقعاً به این نتیجه رسیده باشند که راه درست تبلیغ دین همین است یا ممکن است که عده ای برای امرار معاش کاری را انجام دهند لذا اینکه همگی انگیزه واحد دارند، درست نیست و ممکن است که هر کسی یک انگیزه ای داشته باشد، مجال این هم نیست که موردی بخواهیم وارد بحث شویم و بگوییم که کدام یک مطابق با شأن هست یا نیست. من به صورت کلی می گویم که تبلیغ دین باید به نحوی باشد که توسط مردم پذیرفته شود، من اگر می خواهم تبلیغ کنم، هدفم از تبلیغ چیست؟ هدفم از تبلیغ این است که کسانی که آشنایی کمتری با دین دارند را با معارف دین آشنا کنم و کسانی که با دین فاصله دارند را به دین نزدیک کنم، اگر کاری را انجام دهم که آن شخص که در جامعه هدف من بود، این کار را نپسندد و مطلوب نداند، نقض غرض است به عبارت دیگر من می خواهم کاری را انجام دهم و عده ای را جذب کنم در حالی که آنها را دفع می کنم علاوه بر اینکه شئونات روحانیت هم از بین برده ام، یعنی سبب شدم که اگر عده دیگری هم می توانستند کاری کنند، کار آنها هم خراب کردم لذا نباید وارد این حیطه ها شد، اما ممکن است که برخی از حیطه ها اختلافی باشد
یعنی نظر شخصی من این است که ورود به آن حیطه ها غلط است و نباید وارد شد، نظر عده دیگر این است که اتفاقاً عین صواب است کما اینکه در بین عرف هم این اختلاف ها وجود دارد، ممکن است که یک کار و روشی را عده ای از مردم نپسندند و بگویند که بد است و عده ای دیگر بپسندند و بگویند خوب است چرا که اینها مسایلی نیستند که با خط کشی بتوان دقیقا برای آنها حیطه تعیین کرد، یکسری از امور هست که مسلم است و به هر کسی بگویید، تأیید می کند که ناپسند است، آنها را باید کنار گذاشت و وارد نشد، اما یکسری از موارد هم هست که شبهه ناک است، نظر شخص من این است که نباید به موارد شبهه ناک هم وارد شد یعنی اگر من احتمال دهم کاری که انجام می دهم اثر مطلوب ندارد بلکه اثر معکوس دارد ولو این احتمال ضعیف باشد، اما چون محتمل قوی است و ممکن است به آن هدف بسیار بزرگ و مقدس ضربه بخورد باید از اینگونه امور هم اجتناب کرد و به سراغ مطالب و مواردی رفت که شبهه ناک نباشد، ما کم نداریم روشها و کارکردهایی که شبهه ای در آنها نباشد و بتوان یک اجماع نظری در مورد آن حاصل کرد که این روش ها مطلوب و بسیاری از آنها هم در حال حاضر حالتی علمی پیدا کرده است، به نظر من یکی
از مشکلاتی که در حال حاضر روحانیت با آن مواجهه است، این است که ترویج و تبلیغ مساله ای است که به حالت علمی در آمده و روش های خاص علمی دارد و در دانشگاه های مختلف دنیا تدریس می شود، شما اگر می خواهید مطلبی را بیان، ترویج و تبلیغ کنید.
چه راههایی هست که بتوانید آن را به نحو مطلوب بیان کنید؟ اگر به نحو دیگری بیان کنید، چه ضررها و خطرهایی دارد؟
متأسفانه این مسایل در حوزه، تعلیم نمی شود با اینکه کار اصلی روحانیت همین است که تبلیغ و ترویج دین کند و این امر جزو وظایف اوست و باید کامل یاد گرفته باشد. هنوز هم در حوزه به روش های سنتی و سینه به سینه اقدام می شود و در حوزه، تشکیلاتی نیست که آنها را برای قشر روحانی بیان کند لذا می بینیم که بسیاری از افراد که کارهایی انجام می دهند به ضرر تمام می شود، قطعا بسیاری از آنها دلسوز هستند و فکر می کنند کاری که انجام می دهند خدمت به دین است در حالی که نتیجه عکس می دهد چون راه و روش آن را نمی دانند.
* به نظر شما برخی از روحانیون با عمل، رفتار و ادبیاتی که در سخن گفتن استفاده می کنند به جایگاه روحانیت ضربه نزدند و نمی زنند؟
اینکه قابل انکار نیست. به هر حال در هر قشری ممکن است یکسری افراد باشند که در آن لباس، صنف و قشر نفوذ کردند و در واقع هدف آنان تخریب است و من نمی توانم بگویم که هر کسی که در صنف روحانیت هست، حتما به جز خدا هیچ گونه هدف دیگری ندارد. در هر قشر و صنفی ممکن است عده ای از باب اینکه این صنف را تخریب کنند وارد شده باشند، اما اینکه تعمیم دهیم و بگوییم که اکثریت اینگونه هستند یا عمومیت دارد، صحیح نیست؛ اکثر روحانیون دلسوز و در پی این هستند که به وظیفه شرعی خود عمل کنند، اما به نظرم مشکل اصلی در ندانستن راهکار و روش است، در بسیاری از موارد اقداماتی با هدف صحیح، اما با روشهای نامناسب انجام دادند که نتیجه عکس داده است.
* شبهات دینی به شدت در حال گسترش است و کمتر تریبونی به پاسخگویی مستدل پرداخته و اساس دینداری جوانان با خطر روبرو شده است، از سوی دیگر برخی از روحانیون با حضور در رسانه ملی مباحثی را مطرح می کنند که مورد سخره عام و خاص می گردد، چه توصیه ای به این دست از روحانیون دارید؟ موافق هستید که این دست از روحانیون با سخنان خود در حال آسیب زدن به نهاد روحانیت در میان افکار عمومی هستند؟
قطعاً اگر انسان عاقل ببیند کاری که انجام می دهد اثر عکس می گذارد و آن را به هدف خود نمی رساند، آن کار را ادامه نمی دهد، اگر می بینیم که برخی از افراد کارهایی می کنند که نتیجه عکس می دهد به این دلیل است که احتمال می دهند این کار اثر مطلوب داشته باشد و نمی دانند که اثر عکس می گذارد، علاوه بر این اگر در خود اثر هم اختلاف داشته باشیم و من ادعا کنم که این کار اثر عکس و نامطلوب گذاشته و او بگوید که اثر مطلوب گذاشته، مساله پیچیده تر می شود. اگر واقعاً قبول داشته باشند که کارشان اثر نامطلوب داشته و خوب نبوده، فکر نمی کنم احتیاج به توصیه داشته باشد و خودشان هم متوجه می شوند که باید آن را ترک کنند و کاری عقلایی است، هر انسان عاقلی وقتی می بیند کاری که انجام می دهد اثر عکس می گذارد، آن کار را ترک می کند، اما ممکن است که اختلاف در اصل باشد که آیا اثر عکس گذاشته یا نگذاشته است، این مساله با توصیه قابل حل نیست و کار میدانی می خواهد، باید دست او را بگیرید و بین مردم ببرید تا نتیجه حرف های خود را ببینند.
بسیاری از مسایلی که در حال حاضر به صورت شبهه مطرح است در واقع شبهه نیست و یک مساله پیش پا افتاده ای است که بسیار راحت می توان پاسخ آن را داد، اگر مقبول واقع می شود و اثر می گذارد برای این است که زمینه را ایجاد کردیم تا اثر بگذارد نه اینکه خودش شبهه بسیار قوی و حل آن مشکل باشد، متاسفانه زمینه به گونه ای ایجاد شده که در اذهان برخی از افراد این آمادگی وجود دارد که هر حرف نا مربوط و ضعیفی که احساس کنند با ذهنیت آنها هم خوانی دارد را می پذیرند، در صورتی که اگر خودش هم کوچکترین تأملی در آن کند می فهمد که وارد نیست. من نمی خواهم بگویم که همه شبهه ها به این صورت است چرا که برخی از شبهه ها علمی است و گروهی باید روی آن کار کنند تا جواب های علمی و عقل پسند دهند، اما بحث من این است که بسیاری از شبهه هایی که مخصوصاً در فضای مجازی مطرح می شود از این تیپ نیست، شبهاتی است که نام آن شبهه هست و متأسفانه اثر خود را می گذارد چون کسی که آن را پذیرفته می خواهد که بپذیرد چون ذهنیت دارد، فلان فرد و روش و مطلب را دیده و از قبل نسبت به آن ذهنیت پیدا کرده و آثار منفی آن در ذهنش ایجاد شده و اکنون می بیند که این مطلب موافق و مطابق است
با همان آثار و نتایج منفی که در ذهن او بود لذا می پذیرد؛ به این مساله نمی توان جواب علمی داد و برای اینکه این دسته از شبهه ها را رفع کنید باید ذهنیت را برطرف کنید. ما باید کاری انجام دهیم که ذهنیت های ایجاد شده در اذهان عمومی تصحیح شوند؛ اولین کار این است که عملکرد خود را تصحیح کنیم. واقعاً روحانیت احتیاج به یک بازبینی در عملکرد خود دارد، لازم است ببیند که در این مدت چه اقداماتی انجام داده که سبب شده یکسری آثار و ذهنیت های منفی حتی با سخنان سخیف و بی مبنا در ذهن عده ای ایجاد شود؛ به عبارت دیگر تصحیح ذهنیت ها منوط به تصحیح عملکردهاست؛ باید عملکردها را تصحیح کنیم، اگر آثار و تبعات سوئی از آنها ایجاد شده باید جبران کنیم و این امر احتیاج به کار کارشناسی دارد.
* بسیاری از بزرگان که در حال حاضر هم در این دنیا حضور ندارند بر ساده زیستی طلبه و روحانیون تأکید داشتند، اما ظاهراً امروز توصیه های این بزرگان که زمانی سخن آنان حجت بود، مورد توجه قرار نمی گیرد و حتی برخی از فرزندان و منسوبان آن روحانیون سبک زندگی اشرافی دارند؛ به این مساله چطور می توان پاسخ داد؟
اینکه کسی از میان روحانیون مطلبی را بگوید یا توصیه ای کند و اولاد او و یا نسل بعد از او خلاف آن عمل کنند، اشکال بر آن روحانی نیست که سخنی گفته یا توصیه ای داشته است. در بین اولاد ائمه هم افرادی را داشتیم که انسان های بی اشکالی نبودند، اینکه اگر کسی مطلبی را گفت و خودش هم رعایت کرد پذیرش حرف او برای مردم منوط بر این باشد که فرزندان و نوادگان و ۱۰ نسل بعد او هم این مسأله را رعایت کنند، سخن معقولی نیست، نه در روحانیت و نه در هیچ قشر دیگری این اتفاق نمی افتد؛ مهم این است که کسی که این مطلب را می گوید به آن اعتقاد داشته باشد و خود به آن عمل کند و همچنین سعی و تلاش کند که افرادی که با او ارتباط دارند نیز در این مسیر و روش قرار گیرند، این که بگوییم تلاش شخص توصیه کننده حتماً باید در بین نزدیکان وی نتیجه دهد و در غیر این صورت سخن وی صحیح نیست و یا عملکرد او درست نیست، اصلاً مبنای صحیحی ندارد.
انسان بسیاری از اوقات به آنچه می گوید عمل می کند و بسیار تلاش می کند در میان کسانی که منصوب به او هستند هم این کار و روش پیاده شود، اما ممکن است فردی که به او منسوب است اصلاً نظر او را قبول نکند و مخالف باشد، هزار علت و عامل دیگر باشد که موجب گردد او به روش دیگری عمل کند، این مساله را نمی توانیم به حساب نقطه ضعف این شخص، ایده و روش او بگذاریم.
* روحانیت در ارتقاء سبک و عمق دینداری و همچنین ترمیم منزلت خود باید چه رویکردی به انتقاداتی که عده ای بر او وارد می کنند، داشته باشد و چه اقداماتی را به انجام رساند؟
ما احتیاجی به روش و فکر جدید نداریم. برای نوع صحیح برخورد با مردم منبع و الگو کم نداریم؛ ائمه الگوهای ما بودند، اگر می خواهیم کاری انجام دهیم بهترین کار این است که به همان سیره و روشی که ائمه داشتند، رجوع کنیم؛ این بازگشت نه تنها کفایت می کند بلکه حد اعلای مطلوب است یعنی اگر بتوانیم تا جایی که قدرت داریم از حضرات معصومین تبعیت و تأسی کنیم قطعاً تمام این اشکالات برطرف می شود و نفوذ کلام هم در میان مردم ایجاد و همه این مشکلات برطرف خواهد شد.
در مورد نوع واکنش در برابر انتقادات هم باید به ائمه تأسی کرد، باید دید که ائمه با کسانی که به آنها انتقاد و اعتراض می کردند چطور عمل می کردند، کسانی که منکر خدا بودند وقتی پیش ائمه می آمدند چگونه با آنها برخورد می کردند، دستوراتی که در آیات و روایات داریم روش هایی هستند که می توان در این امر الگو قرار گیرد؛ اگر کسی بگوید که از امام صادق(ع) در تبلیغ دین دلسوزتر است قطعاً سخن باطلی است، ما کسی را بالاتر، برتر و دلسوزتر از ائمه در این مسیر نمی دانیم، کسانی که جان خود را هم در این راه فدا کردند، امام حسین(ع) برای حفظ اسلام جان خود را دادند بنابراین بالاتر از ائمه نداریم علاوه بر اینکه این چون به وحی اتصال داشتند راهکار آن را نیز می دانستند و روش هایی که آنها استفاده کردند و بر طبق آنها تبلیغ انجام دادند، هنوز هم قابل استفاده است و باید به آنها تأسی کنیم که در این صورت مشکلاتمان برطرف می شود.
* در شرایط فعلی روحانیت چگونه می تواند آینده دینداری مردم را بهتر تضمین کند؟
دینداری مردم دست روحانیت نیست که تضمین کند؛ دینداری مردم دست خودشان و خداست؛ روحانیت حداکثری کاری که می تواند انجام دهد این است که زمینه را تسهیل کند.
نظر کاربران
آقای عزیز آب رفته به جوی برنگردد