كوهكن از شرط تغییر وضعيت محصوران گفت
در روزهاي گذشته برخي ناظران و تحليلگران، زمزمهها درمورد احتمال برگزاري ديداري ميان اعضاي مجمع روحانيون و جامعه روحانيت را به عنوان نشانهاي ديگر از تغيير فضاي سياسي كشور به نفع برقراري آرامش سياسي و دستيابي به نوعي مفاهمه و آشتيكنان در ميان سياسيون چپ و راست تعبير كردند.
تا به حال پيشنيامده كه مجمع روحانيون و جامعه روحانيت مبارزه در كنار هم بنشينند. اين روزها بحث مذاكره و گفتوگوي ميان اين دو تشكل با سابقه سياسي مطرح شده است. آيا آيندهاي را براي اين گفتوگو متصور هستيد؟
همانطور كه مستحضريد اين دو مجموعه در ابتدا يكي بودند و زمان حضرت امام، نهايتا به دو مجموعه جدا تبديل شدند. به هر جهت روحانيتي كه همواره ديگران را به هماهنگي و اتحاد توصيه ميكند، اگر خودش در اين راه پيشقدم شود، بسيار مثبت خواهد بود. دليل اين است كه به جد معتقديم كه روحانيت «السابقون السابقون» انقلاب بودهاند، سختيهاي قبل از انقلاب را كشيدهاند؛ به زندان رفتهاند؛ شكنجهها شدهاند و ميدانند كه انقلاب با چه هزينههاي سنگيني به دست آمده است. به هر حال دلسوزيهايي دارند ولو اينكه اختلافنظرها و اختلافسلايقي هم داشته باشند. سابقه نشان داده كه روحانيت در بزنگاههاي حساس درست رفتار ميكند. استثناهايي هم ممكن است وجود داشته باشد. در يك مجموعه ممكن است، يك نفر چنين نباشد و اين را نبايد به حساب جمع بگذاريم. قبلا شنيده بودم كه بحث شكلگيري چنين نشستهايي مطرح بوده است. ما هم به عنوان فرد مكلا استقبال ميكنيم كه چنين نشستهايي را برگزار كنند و آثار مثبتي خواهد داشت.
چرا در اين سالها اين دو تشكيلات روحاني نتوانستهاند كنار هم قرار بگيرند؟ الان چه اتفاق ويژهاي رخ داده كه چنين طرحي مطرح شده است؟
مسلم است كه افراد سياسي با گذشت زمان و اتفاقاتي كه ميافتد، تجربه كسب ميكنند. شناخت بيشتري پيدا ميكنند و با واقعيتها بهطور طبيعي روبهرو ميشوند. همچنين شرايط زمانه را تحليل ميكنند. همه سياسيون برايشان چنين اتفاقي ميافتد، منظورم فرد خاصي نيست. در زماني توطئههاي خارجي و مشخصا امريكاييها در دهه اول انقلاب داشتند. آن زمان فشار براي توطئه در داخل بود. امروز ميبينيم در منطقه بعضا تصميمات تند و راديكالي گرفته ميشود و هزينه زيادي دارد. زماني سران خود فروخته عرب در ظاهر به مخالفت با رژيم صهيونيستي ميپرداختند اما الان ابايي ندارند كه حمايت خود را نشان بدهند. درك واقعيتهاي موجود در منطقه و دنيا براي همه سياستمداران تجربه است. لذا چون معتقد هستم بطن روحانيت هميشه با مردم بوده و واقعيتها را درك كرده است، تحليل آنها از اوضاع و احوال و شرايط دنيا و منطقه بسيار اهميت دارد. امروز از هر زمان ديگري ضروريتر است كه براي حل مشكلات منسجم باشيم. بايد به يك نكته هم توجه شود. از اين اعلام اتحاد، وحدت و همگرايي كسي نبايد سوءاستفاده كند. قطعا ما نميتوانيم با عوامل انگليس و امريكا متحد شويم.
چنين افرادي در مجمع روحانيون حضور دارند؟
من ميگويم اين مساله معني ندارد. كسي كه عامل فتنه بوده و حاضر نيست بگويد فتنه وجود داشته و حتي يواشكي ميگويد كه در انتخابات تقلب نشده است، بحثش جدا است. در جريان فتنه ٨٨ من در مجلس بودم و بودند كساني كه در كنار ما اصلاحطلب بودند. دوستاني بودند كه عليه فتنه آن زمان در مجلس شوراي اسلامي شعار دادند. نميتوان گفت كه همه اصلاحطلبان فتنهگر هستند اما عموما به آنها ميگوييم كه خط و مرزبنديتان را با فتنهگران مشخص كنيد كه در مظان اتهام قرار نگيريد .
باتوجه به اينكه «فتنه» تا اين حد در معناي عام و گسترده بهكار ميرود، آيا ميتوان گفت كه احتمالا اصولگراياني هم فتنهگر هستند؟
اين بحث انتزاعي است. فرد را متهم نميكنيم اما ميگوييم دشمن كاري انجام داده است، شما موضع و مرزبنديات را در قبال آن مشخص كن. مقام معظم رهبري هم بارها گفتهاند. وقتي مرزبنديها مشخص شود، دشمن به بعضيها طمع نميكند. دوستان داخلي بيخود و بيجهت بدبين نميشوند. اين مساله از باب خيرخواهي گفته ميشود. اينكه مصاحبه كنيم كه فتنهاي نبوده است و نظام به برخي از افراد ظلم كرده است، نميدانم چطور ميتوان با آن كنار آمد.
اخيرا صحبتهايي از گشايشهايي در حصر شده است؛ آيا بحث از اين گشايشها نشانهاي از تحولي است كه حال، اين دو جريان سياسي-مذهبي قديمي را براي گفتوگو كنار هم آورده است؟!
ميخواهم اين را بگويم كه نظام و جايگاهي كه اين تصميم را گرفته اگر به اين سمت برود كه وضعيت را تغيير دهد، همه بايد همراهي كنند اما من معتقد هستم هيچكس نبايد جوسازي عليه نظام و تصميمگيران بكند. اگر كسي به تصميمگيران بگويد كه مساله را بررسي كنيد، داراي اشكال نيست و به اين جمله نميتوان ايراد گرفت. وقتي دستگاه قضايي متهمي را ميگيرد، ممكن است از دستگاه قضا بخواهيد كه دقيق و عميق بررسي كند. ولي زماني هست كه بدون اينكه اتهام را بدانيد يا اسناد و مدارك را ببينيد، مصاحبه ميكنيد و ميگوييد متهم بايد تبرئه شود. در اين موضعگيري اشكال است. وقتي ميگوييد آزادش كنيد، هم چنين است. ضمن اينكه نبايد هم بگوييد اعدامش كنيد. وقتي در جريان ريز فعل و افعال خلاف قانوني فرد متهم نيستيم اگر بگوييم اعدام يا آزادش كن، غلط است. كاري كه ميتوانم انجام دهم اين است كه از مجاري رسيدگيكننده بخواهم با دقت و عميق بررسي كند.
در سال ٨٨ اختلافنظري بين دو سياستمدار يعني محمود احمدينژاد و ميرحسين موسوي وجود داشت. اكنون شاهديم كه احمدينژاد تغيير مواضع داده است. آيا اين تغيير مواضع احمدينژاد ميتواند سببساز برخي بازنگريها باشد؟
اصلا با اين دو فرد بحثي نداريم. ما ميگوييم كسي كه خودش را در تراز نامزدي رياستجمهوري ميداند، افكار، افعال و گفتارش نبايد طوري باشد كه براي نظام هزينه درست كند. كسي هست كه هزينهاي درست ميكند كه به ريختن خون مسلم و از دست رفتن اموالشان منجر شود، مسووليت دارد. اگر كسي به نوع ديگري هزينه درست كند كه افكار را مشغول كند، باز هم مسووليت خاص خود را دارد. خدا رحمت كند آقاي عسگراولادي وقتي گفت اينها مفتون فتنه شدهاند، برخي اعتراض كردند. من از ايشان سوال كردم كه منظورتان چه بود؟ پاسخ بسيار متقني دادند. ايشان گفت اگر بگوييد سر فتنه اين دو نفر هستند، يعني سر را كه بزنيد فتنه تمام خواهد شد اما من معتقدم كه سر فتنه امريكا و صهونيستها هستند. همين است كه ميگويم حفظ تجربه فتنه و يادآوري كردنش ما را در مقابل فتنههايي كه امريكاييها و صهيونيستها در كشور ميخواهند ايجاد كنند، مقاوم ميكند. اين به معناي تبرئه آن آقايان نيست. آنچه مسلم است اين كه آنها در زمين دشمن بازي كردند. بحثي هم در آن نيست.
هيچ بحثي در آن نيست؟ آيا نبايد اين موضوع هم بررسي شود؟
اگر كسي حرفي بزند يا كاري كند كه طبق قانون خلاف باشد، بايد اجازه دهيم كه دستگاه قضايي او را احضار و بررسي كند و طبق قانون مجازات كند.
حتي در مورد احمدينژاد؟
من اسم فردي را نبردم. در اين مصاحبه از قول من اسم هيچ كسي را نياوريد.
شما به دو كانديداي انتخابات ٨٨ اشاره كرديد؟
از آقاي عسگراولادي نقلقول كردم و گفتم كه اين به معناي تبرئه آن دو نفر نيست.
آيا افعال احمدينژاد نميتواند مصداق فتنه به زعم عسگراولادي باشد؟!
اگر دستگاههاي مربوطه تشخيص دهند، دنبال ميكنند. من و شما كه نميتوانيم حكم صادر كنيم.
ارسال نظر