گزارش میدانی روزنامه «شهروند» از حال و روز خانه نائل اصفهان که از زمان صفوی مانده بود اما به تازگی با خاک یکسان شده است.
هنوز شاهصفی در اصفهان روی کار بود که «حاج جواد نائل» من را ساخت. تا وقتی محمود افغان به ما حمله نکرده بود، هنوز در کوچه «مسجدمصری» سر پا بودم، تا سقوط اصفهان. بعدها که اسمم را گذاشتند خانه نائل، کل محله «طوقچی» بود و من. طاق ضربیهایم را که حاج جوادِ نقاش داده بود به دقت نقش زده بودند و ستونها و درهای چوبی نفیس و دیوارهای رنگارنگم را باید میدیدید. سقفم بلند بود و آنها که به دیدنم میآمدند، باید سرشان را خیلی بلند میکردند تا تماشایم کنند. آن وقتها حیاطم برو و بیایی داشت؛ هنرمندها میآمدند زیر سایه درختها گعده میگرفتند و میگفتند و میخواندند و اعیانی بودنم، چشم خیلیها را پر میکرد.
حالا اما چه هستم؟ تلی از خاک و چوب و آجر که روی هم ریخته و ویران شده است؛ مثل اسب عربی زیبایی که آنقدر دویده و آنقدر طلا برده و آنقدر همه برایش دست زدهاند و پا شکستهاند که دیگر تمامشدنش و سر خم کردنش آنقدر کار سختی نیست. من هم تازه سر خم کردهام؛ تا همین ١٠روز پیش، قبل از آنکه «آنها» لودرها را بیاورند و به جانم بیندازند، هنوز دیوارهای خشت و گلیام سر پا بودند، هنوز دیوارهایم سفید بودند، حالا گیرم رنگورو رفته و طاق ضربیهایم هنوز آنقدر شکوه داشتند که چشمهای عابران سر در گریبان را نوازش کنند. اما چه شد؟ آمدند و شبانه من را خراب کردند؛ ساعت ١١:٤٥پنجشنبهشبی و مردم، همسایههای قدیمی چندین و چندساله وقتی دیدند و شنیدند که ویران شدهام، چه گفتند؟ «خداراشکر».
وصف حال خانه اعیاننشین
وصف من را خیلیها شنیده بودند و خیلیها نه؛ آنها که شنیده بودند، میگفتند خانه ٤٠٠ساله صفوی است که سال ٥٤ در فهرست آثار ملی ایران ثبتش کردهاند؛ به شماره ١١٠٢. اما سالها بود که من را به حال خودم رها کرده بودند؛ حیاطم مأمن بیخانمانها بود و ایوانم، سایبان سگهای ولگرد، وقتی که گهگاه باران میزد. دوستدارانم کم بودند، یکیشان «رسول ابراهیمی» که میگویند فعال میراث فرهنگی است و زودبهزود به من سر میزد. آن روز که باد یکی از دیوارهایم را تکانده و خراب کرده بود، او آمده بود و یک «هیهات» برایش ماند. بهترین روایت را هم از روز بعدش که کامل خرابم کردند و روزهایی را که همه این سالها از سر گذراندم، او دارد: «این خانه یکی از خانههای شاخص زمان صفویه در ایران است. این خانه دو سه شاخص دارد؛ اول اینکه این خانه متعلق به یکی از نقاشان معروف اصفهان بوده که از نظر شأن اجتماعی جایگاه خاصی داشته است و اسنادش هم موجود است.
از طرف دیگر، تعداد خانههایی که از زمان صفوی در اصفهان باقی مانده و هنوز سر پا باشند، چندان زیاد نیستند و صرفا هم قدمت دارند و ارزش دیگری ندارند اما وضع این خانه فرق میکرد؛ تزیینات به کار رفته در آن از نظر معماری ویژگیهای خاصی داشته است.» و اطلاعات کاملتر: «محلهای که این خانه در آن قرار دارد، یک محله بسیار قدیمی است. این خانه برای زمان صفویه و ثبت سال ٥٤ است. تا ١٥سال پیش یک خانواده در آن زندگی میکردهاند. موضوع این است که این خانه به حال خودش رها بوده و وضع بسیار اسفناکی داشته است. چندینبار تا به حال دیوارهای این خانه در باد و باران خراب شده بوده و داستانهای زیادی داشته است.
بار آخری که باران میآید، یعنی حدود ١٠روز پیش، یکی از دیوارهای این خانه که مردم پای آن ماشین پارک میکردند، کلا میریزد؛ البته آن موقع ماشین جلوی آن پارک نبوده است. بعد از این اتفاق مردم محله به اداره میراث فرهنگی و شهرداری اصفهان مراجعه کردند و البته جوابی نگرفتند. بعد از آن چند نفر از اداره میراث به اطراف خانه میآیند و به مردم میگویند كه خانه ایمن است و لازم نیست نگران باشند. چند شب بعد این ماجرا، عدهای ٧٠درصد این بنا را پایین میآورند و خراب میکنند. من قبل از خرابشدن این خانه، آن را از نزدیک و با جزییات دیده بودم.»
خانهخراب
همه میگویند نمیدانند چه کسی آمد و آن شب صدای نالههای من را نادیده گرفت، وقتی زیر چنکگهای لودر جان میباختم و خرد میشدم. میگویند عدهای بودند؛ منظور از «عدهای»، چه کسانی است؟ هیچ معلوم نیست. روزبه فرزان، فعال میراث فرهنگی یکی دیگر از کسانی است که من را دوست داشت و مرتب به دیدنم میآمد. حرفهای او حالا دلم را آتش میزند: «موضوع این است که من فردای روزی که سقف خانه را پایین آورده بودند، آنجا بودم. یک نفر از میراث فرهنگی و یک کارگر آنجا بودند و یکسری آجر هم آنجا خالی کردند و رفتند. همان شب ما در گروههای تلگرامی فعال در حوزه میراث فرهنگی دیدیم که نوشته بودند امشب قرار است بقیه بنای باقیمانده بهطور کامل تخریب شود؛ یعنی یکی دو نفر به ما پیام دادند که گویا امشب قرار است به طور کامل خراب شود و اگر آشنایی داریم، اقدام کنیم. ما این پیام را شروع کردیم به منتشرکردن و نوشتیم که به داد بقیه بنا برسید. آن روز از خود اداره میراث به ما پیام دادند و گفتند که ما مامور گذاشتهایم و پیمانکار مشخص کردهایم و نگران نباشید ولی فردایش دیدیم که همان اتفاق افتاده و کلا ساختمان تخریب شده است و فهمیدیم که اصلا ماموری
آنجا حضور نداشته است.» او میگوید احوالات من در کتابخانههای صفوی اصفهان آمده است و آقای تناولی هم در آثارشان از این خانه بهره بردهاند.
خوشحالان ویرانی
از روزی که لودرها شبانه آمدند و دست و پایم را شکستند، همسایههایم میگویند، خوشحالند. میگویند خانه برایشان جز دردسر نداشت؛ جز گرد و خاک و ناامنی. میگویند من راه کوچه را تنگ کرده بودم و ماشینهایشان برای رفتوآمد مشکل داشتند. در و دیوار من را آنها بیارزش میدانند؛ به من میگویند «اثر باستانی» اما به قول خودشان وقتی از سال ٥٤ که ثبت ملیام کردند و هیچکس نیامد از اداره میراث که حالم را بپرسد و درم را باز کند برای دیدار با همسایهها، دیگر بود و نبودم چه توفیری دارد؟ هیچ. حالا به آنها هم حق میدهم، هم نه؛ ٤٠٠سال تاریخ وجودی من یک شبه ویران شده و کسی هم چندان از آن ناراحت نیست؛ مثل «عباس نفری» همسایه طلبه و کشاورزم که با لهجه اصفهانی آشنایی، همانطور که ایستاده روی ویرانههایم، زیر نور آفتاب پاییزی و باد سردی که صورت را میگزد، میگوید من خطرناک بودم و خوب شد که شرم از سر محل کم شد: «این خانه خطرناک بود؛ لبههای دیوارهایش ترک خورده و هر لحظه ممکن بود كه بریزد. جاهای قدیمی هم وقتی برگردد، یک آجر و دو آجر پایین نمیآید، همهاش میریزد. اگر واقعا مالک داشت باید به آن رسیدگی میکرد و اگر هم نداشته، من خوشحالم
که بالاخره خراب شد و شرش از محله ما کم شد. خبر ندارم که چه کسی تخریبش کرده ولی هرکس بوده دستش درد نکند.» او از ارزش من خبر ندارد و میگوید كه وقتی باد پاییزی آن را به هم ریخت، پس ارزش چندانی نداشتهام، چون به هر حال وظیفه میراث بوده که خانه را حفظ کند وگرنه مردم گناهی ندارند، آنها در ابتدايیات خانه خودشان ماندهاند.
چند روز بعد از ویرانی کامل در و دیوار و سقفم، اهالی محل آمدهاند به تماشا. در کوچهای که میگفتند من تنگش کردهام و حالا ویرانی من، لابد پهنش میکند. حالا دو موتورسوار از کوچههای پشتی آمدهاند تماشا؛ آمدهاند ببینند خانهای را که ٦ سال پیش رفتوآمد ماشینهای مصالحبر ساختمان در حال ساختشان را سخت کرده بود، دیگر نیست. نام یکیشان «سعید» است و میگوید که سال ٩٠ یک ساختمان در روبهروی خانه ساخته است و چون خانه نائل تا وسط کوچه آمده بوده و رفتوآمد ماشینهای مصالحبر را مشکل میکرده است. او داخل خانه را دیده بوده و از نظرش ارزش «باستانی» زیادی نداشته است. از نظر او من جایی متروکه بودهام برای تزریق معتادان و فقط طاق ضربیام نظرش را جلب کرده است. «اگر خودتان هم در محلهای زندگی کنید که یک خانه قدیمی در آن باشد که جز گرد و خاک و تنگکردن کوچه، هیچی نداشته باشد، از آن ذله میشوید. اگر میخواستند درستش کنند، در همه این ٤٠٠سال درستش میکردند.»
خانم سادات که از ٥٠، ٦٠ سال پیش در محله ما زندگی میکند هم میگوید مادرش داخل خانه را دیده بوده است. او نمیداند چه کسی خانه نائل را خراب کرده اما فکر میکند دیگر قصد داشتهاند که این خانه را خراب کنند. «من هم از خرابیاش خوشحال شدم و خدا را شکر کردم که دیوارهایش روی کسی نیامد.»
خانم همسایه پشتیام هم که تا همین ١٥سال پیش با ساکنانم رفتوآمد داشت، ایستاده لای در نیمه باز خانهاش و با نیمنگاهی بر ویرانههای باقیمانده، میگوید از خانه جز گرد و خاک و ضرر چیزی به او نمیرسیده است: «ما در این محل خیلی قدیمی هستیم. پدر و مادرم در این خانه عروسی کردند در همین کوچه هم من به دنیا آمدم. من میدانم که همیشه میگفتند این خانه قدیمی است و باید باشد چون خاطره است. به هر حال ولی از خرابشدنش ناراحت نشدم، از آن چی به ما میرسید؟ غیر از خاکهایش. جوان که بودم رفته بودم داخل خانه، تا ١٥سال پیش آدم در خانه بود و ما هم همسایه بودیم و میرفتیم داخل.»
طلیعه، دانشجوی کارشناسی ارشد مرمت دانشگاه تهران اما همسایه و البته از خرابیام خوشحال نیست؛ او شنیده که تاریخ ٤٠٠ساله من را خراب کردهاند و حالا آمده ببیند اوضاع از چه قرار است. «آمدم از نزدیک خانه را ببینم. دکتر رضازاده یکی از اساتید صاحبنام ما در دانشگاه تهران گفت که ١٢٠٠خانه صفوی در اصفهان وجود دارد. تخریب یک خانه دوره صفوی، موضوع کمی نیست و جای تأسف است که آنقدر راحت آن را از بین بردهاند.» واکنش او به خوشحالی همسایه از تخریب خانه نائل اینچنین است: «من فکر میکنم که تعداد زیادی از مردم دغدغه میراث فرهنگی را ندارند؛ در مورد این خانه به این نتیجه رسیدیم و میبینیم که خیلیها از تخریب آن خوشحالند. ما این ماجرا را در منطقه بینالحرمین شیراز هم داشتیم که تعداد زیادی از خانه تاریخی در آن مسیر نابود شد.
کار مرمت در کل گران است و خیلیوقتها سازمان میراث چنین هزینههایی را نمیکند و میبینیم که خیلی از خانههایی که در تملک این سازمان است و بقیه افراد نمیتوانند به آن دست بزنند یا مرمت کنند، از بین میروند.»
«محمد حمزهای» بقال ٥٩ ساله محل است و همینطور که پشت دخل پول پیازها و آدامسها و پفکها را با بچههای محل حساب میکند، از شبی میگوید که داستان خرابی را دید و شنید. ساعت ١١ونیم شب جمعه بود که بقال محل از تخریب خانه باخبر شد. دامادش رفته بود بیمارستان و بعد که آمد خانه گفت وخی دکانت را کاری بکن، بقال گفت چه شده؟ گفت خیلی گردوخاک راه افتاده. بعد او آمد و دید که فقط چراغهای یک لودر پیداست و آنقدر گردوخاک به پا شده که قلب عمل کردهاش، یارای ایستادن نیست. «به هرحال همه ناراحت میشوند ببینند یک خانه که خیلی قدیمی بوده و ارزش داشته خراب شده ولی خب کسی هم نیامده بود که رسیدگی کند. این خانه بهحال خودش رها شده بود. دیوارهایش شکاف بزرگی خورده بود و کسی به آن رسیدگی نمیکرد. خوب بود که درش را باز میکردند و مردم میرفتند و میآمدند تا دوستش داشته باشند. همه ما دوست داشتیم که برویم داخل خانه را ببینیم ولی هیچوقت نشد، حالا هم که خراب شده.»
«روزبه فرزان»، فعال میراث فرهنگی اصفهان اما مردم را مقصر نمیداند. «قشر نگران تاریخ، آنهایی نیستند که در این محلهها زندگی میکنند؛ چون آنها از این خانههای تاریخی هیچ نفعی نمیبرند. مشکل اینجاست که در میراث ایران نگاه موزهای به میراث فرهنگی وجود دارد و به همین دلیل ارتباط این خانههای تاریخی را با هممحلهایهایش قطع میکنند و این خانهها تبدیل میشوند به عنصرهای مزاحم دردسرساز و متروک، بعد انتظار هم دارند که مردم به آنها علاقه داشته باشند. از طرف دیگر چون مردم این محلهها کسانی نیستند که از نظر مالی شرایط خوبی داشته باشند، به فکر زندگیشان هستند و میگویند که میخواهم صد سال سیاه این خانه در محلهمان نباشد. بحث ما این است که کارکردهایی برای این خانهها تعریف شود که شفاف باشد و در دسترس همه و سودی هم از آنها به مردم برسد. آقای اللهیاری گفتهاند که این خانه را عینبهعین میسازند، سوال اینجاست که کجای قانون چنین موضوعی مطرح شده است؟ و اصلا دیگر چه فایده دارد؟»
یکی از چند بازمانده
من را بعدها «منور نقشه میرچی» به ارث برد؛ یکی از نوادگان حاج جواد نائل و تا همین ١٥سال پیش، خانوادهای که با فامیل او ارتباط داشتند، ساکنم بودند و من را تر و خشک میکردند. بعدها اما دیگر گفتند غیر قابل سکونتم، گفتند یک باد کوچک که بیاید، سقفم میریزد و خانهخرابشان میکنم. «محمد صرامی» یکی از بازماندگان «منور نقشه میرچی» مادربزرگش است. او هم با بقیه مردم شنید که شبانه من را با خاک یکسان کردهاند و حالا که با شک و تردید میخواهد از حال و روز من بگوید، سعی میکند منصف باشد. او میگوید خانه نائل، خانه آبا و اجدادی مادریاش بوده است. منور خانم، مادربزرگش سالها در این خانه زندگی کرده، مادر منور خانم هم همینطور تا ٧٠سال پیش. او سال ٨٣ بود که به دیدنم آمد و از دیدار کوتاهش، قسمت شاهنشین خانه را هنوز یادش است و گچبریهایی که داشت؛ آن حیاط درندشت قدیمی را که آفتاب اریب، حال و هوایش را همیشه عوض میکرد هم همینطور. «کوچه محل این خانه به یک کوچه باریکی تبدیل شده بود. آنچه حالا خراب شده همان است که من دیدم.
بعد از آنکه خانه در میراث ثبت شد ما دیگر از آن خبر نداشتیم. به هر حال هیچکس از خرابشدن و از بین رفتن آنچه به ریشههایش برمیگردد، خوشحال نمیشود. ما اصفهانی هستیم و نسبت به میراثمان حساسیت داریم.» او پیش از این شنیده بود که جبهه شرقی خانه سالیان سال بود که متروک بود و به نظرش در یک محله مسکونی که بافتهای اجتماعیاش را دارد، مخروبهشدن یک خانه خوشایند نیست. «ما حقی به آن خانه نداشتیم. سالیان سال پیش توسط میراث تملک شده بود مثل خیلی از خانههای قدیمی دیگر، ما میدانستیم تاریخی است و بخشی از اجداد ما نسبت به این خانه مالکیت داشتهاند. به هر حال هیچوقت نمیشود در ماجرایی این چنین کسی را مقصر کامل دانست. اصفهان با همه مشکلاتش هزینههای خودش را هم دارد و زیرساختهای خودش را دارد. مردم هم چندان اشتباه نمیگویند. باید واقعبینانه به موضوع نگاه کرد.»
عینبهعین ساختن
حالا میگویند قرار است دوباره من را مثل اولش کنند؛ میگویند من را عینبهعین میسازند، ولی مگر میشود؟ باور کردنش سخت است. از آن طرف، آنها که من را دوست داشتهاند از مجازاتهای احتمالی برای خرابکنندههایم میگویند. «براساس قانون هر کس به تمام یا قسمتی از ابنیه، اماکن، محوطهها و مجموعههای فرهنگی، تاریخی یا مذهبی که در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است، یا تزيینات، ملحقات تأسیسات، اشیا و لوازم و خطوط و نقوش منصوب یا موجود در اماکن مذکور که مستقلاً نیز واجد حیثیت فرهنگی، تاریخی یا مذهبی باشد، خرابی وارد آورد، علاوه بر جبران خسارات وارده به حبس از یک تا ١٠سال محکوم میشود.»
حالا ١٠روز پس از ویرانکردن عمدی خانه نائل، فریدون الهیاری، مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان اصفهان به «شهروند» میگوید که عامل اصلی تخریب هنوز شناسایی نشده است. او که چهارم آذر بهطور روشن به «ایسنا» گفته بود «تخریب خانه نائل به علت تعریض مسیر و به درخواست همسایگان این محل و از سوی مردم انجام شده است» حالا که موضوع تخریب خانه بر بادرفته «سید جواد نائل» وارد ابعاد تازهای شده، میگوید مقصر اصلی این تخلف هنوز شناسایی نشده و از طریق مراجع قضائی در حال پیگیری است تا بهسرعت به عوامل اصلی دست پیدا کند. «وقتی اهالی محله طوقچی در سالهای ٨٨-٨٩ گله کردند که این خانه پاتوق معتادان شده، ما دیوار دور آن را محصور کردیم و دری فلزی برایش گذاشتیم. این جدا از این است که داخل بنا هم در طول ٢٠سال تخریب شده بود و سالهای بعد هم هر سال روی حدود خانه و کنترل ورود و خروج آن انجام میشد. شاید یکی از مسائلی که باعث شد به دنبال تخریب این بنا باشند، این بود که اهتمام سازمان میراث فرهنگی به این بنا را دیدند. کارشناسان ما تأیید کردند که دیوار خطرساز نیست و استحکام پی را تأیید کردند. داربست را قبل از تخریب روی دیوار
زده بودیم تا مرمت کنیم اما اتفاقات بعدی رخ داد. پیمانکار که گذاشتیم یعنی حضور مستمر و افزایش پایش.»
مسئولان میراث فرهنگی از تخریب بنای زیبای کوچه مسجد مصری چطور غافل شدند؟
کارشناسان سازهای اداره ما پیش از این ترک عمیقی که سالها روی دیوار این خانه بود را بررسی کرده بودند و طبق عرض و استحکام دیوار گفته بودند که مشکلی ندارد. با این حال چون مرمت این خانه سالها در برنامه مرمتی پیشبینی شده بود، پیمانکار گرفته بودیم که بر اساس اعتبارات سال ٩٥ قرار بود مرمت شود. حتی داربست هم زده بودند و میخواستند کار را شروع کنند که بعد تخریب اتفاق افتاد.
اعتبارش چقدر بوده؟
اعتبارش حکایتی طولانی دارد. اصولا دست ما برای صرف منابع مالی آنقدر باز نیست که هر بنایی را خواستیم مرمت و بازسازی کنیم. اعتبار این خانه هم در اعتبارات سال قبلپیشبینی شده بود؛ رقم البته رقم بالایی نبود.
چند خانه عینبهعین بازسازی شده که این یکی بشود؟
چندین مورد داشتهایم مثل حمام خسروآقا در اصفهان . الان هم کارگاه مرمت آغاز به کار کرده. ٢٢هزار بنای تاریخی در اصفهان داریم و طبیعی است که برای مرمت اولویتبندی کنیم. در تأمین منابع مالی اهمیت بنا و اضطرار آن در نظر گرفته میشود.
بنای عینبهعین ساختهشده، اگر به سرانجام برسد هم ارزش تاریخی ندارد و همان خانه نائل تاریخی نخواهد بود.
این خانه را دوباره میسازیم چون نمیخواهیم فرهنگ ستیز با بناهای تاریخی به علت منفعتطلبی جا بیفتد و باز هم تکرار شود.
هزینهاش چقدر خواهد شد؟
اولویت کنونی ما برای بازسازی این است که مصالح موجود را جداسازی کنیم، بخش تزیینات را مستندسازی کنیم و عینا برگردانیم. در مرحله دوم طرح جامع مرمت را با همکاری صاحبنظران پیاده میکنیم و سوم اینکه بهسرعت کار شناسایی پیهای پیرامون بنا را آغاز میکنیم. در حال حاضر کار را در سه جبهه آغاز کردهایم و درنهایت هم منابع بازسازی را برآورد خواهیم کرد.
او از دیگر خانههای تاریخی اصفهان هم حرف برای گفتن دارد. به گفته او آخرین بازنگریها در اصفهان نشان میدهد در حدود هزار خانه واجد ارزش در این استان وجود دارد که البته این بدون در نظر گرفتن تمامی خانههای تاریخی شهرها و روستاهاست. از اینهزار مورد، ٥٠٠ خانه در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده است. «سیاست ما در سالهای گذشته، استفاده از تمامی ظرفیتها در مرمت و بازسازی بوده است. چنان که در دو سال گذشته تقریبا ٥٠٠ پروژه مرمتی را کلید زدهایم. سالانه بین ١٥٠ تا ٢٠٠خانه تاریخی و امسال ٢٥٠ خانه تاریخی بهصورت مشارکتی با بخش خصوصی برای احیا و مرمت به کار گرفته شدهاند تا به تأسیسات گردشگری تبدیل شوند. شهرداریها و دهیاریها در انجام این پروژهها کمک زیادی کردهاند. بعضی از این بناهایی که پیگیر مرمتشان شدهایم، از چهار، پنج دهه رها شده بودند؛ بناهایی شاخص مثل کاخ فرهنگآباد در اردستان.»
آنطور که اللهیاری میگوید، توان محدود بودجهای سازمان میراث فرهنگی باعث شده است که سیاستش را بر این بگذارد بناهایی که جزو نفایس ملی به حساب میآیند، از طریق فرآیند قانونی در اختیار بخش خصوصی قرار بگیرند اما با کاربری مناسب با هویت بنا. در کنار این میراث برای خانههایی که مالک خصوصی دارند، سامانه و دفتری ایجاد کرده است تا خانه مالکانی که نمیتوانند به هر دلیلی خانههایشان را حفظ کنند، بهعنوان فرصت سرمایهگذاری معرفی شود. گروه دیگر خانههایی هستند که در تملک سازمان میراث فرهنگیاند؛ که در این مورد هم به گفته او، اداره میراث از نظر منابع مالی محدودیت دارد و این درحالی است که اصفهان حجم عظیمی از خانههای تاریخی دارد و اولویتهای مختلفی برای مدیریتشان مطرح است.
آنطور که رئیس اداره میراث اصفهان میگوید، در اصفهان بیش از ٦٠ خانه تاریخی در مالکیت مستقیم سازمان میراث فرهنگی است که از این تعداد برای ٣٠ خانه کاربریهایی برای سرمایهگذاری تعریف شده، در اختیار دانشگاهها و نهادهای فرهنگی قرار گرفته و با کاربری اداری، موزهای و صنایع دستی مدیریت میشود. «خانه نائل یکی از آن ٣٠ خانه شناختهشده اصفهان است که برای آن کاربری تعریف نشده بود. این خانهها یا توجیه سرمایهگذاری، موقعیت مکانی یا ظرفیت فضایی نداشتند. از این گروه، سازمان میراث فرهنگی در گذشته خانههایی را که سرپا بودند، برای اسکان در اختیار پرسنل گذاشته بود. فلسفه حضور در خانههای تاریخی، کمک به حفاظت آنهاست اما درنهایت این خانهها را همین تابستانی که گذشت، تخلیه کردیم. از این میان خانههایی حتی قابل استفاده پرسنل سازمان هم نبود و درعین حال موقعیت مکانی مناسبی هم برای سرمایهگذاری نداشتند و به مرمت جدی هم نیاز داشتند. خانه نائل از این موارد است.»
او حرفهای دیگری هم برای گفتن دارد: «اینکه احساس کنیم سازمان گنجی بیحدوحصر برای مرمت بناها دارد، درست نیست. باید ریشهای مسأله را حل کرد. با داشتن ٢٢هزار اثر تاریخی در کل استان، در تأمین منابع مرمت دچار محدودیت میشویم و راهحل استفاده از ظرفیت بخش خصوصی در کنار منابع دولتی برای بناهای شاخص، فاخر و دارای شرایط اضطرار است. امسال در مورد نائل، با پیمانکار قرارداد مرمت بستیم اما منابع مالی مسائل و مشکلاتی داشت.»
به دنبال چوبهای باقیمانده
آن روز که دلواپسان من آمده بودند تا ببینند چه به روزم آمده، موقع برگشتن، مردی را دیدند که پا روی رگ و پی خرابشده من میگذاشت و میخواست چوبهای تکهتکه قدیمیام را بردارد و ببرد در آتش بیندازد. او مثل همه همسایهها گفت، من نه یک خانه قدیمی که یک خانه خرابه بودهام. «اینجا خانه خرابه بود. خدا را شکر که خراب شد. در این خانه سگ و معتاد و... جمع میشدند، حالا که خراب شده، دیگر آنها نمیتوانند در آن جمع شوند. به نظرم همان بهتر که با خاک یکسان شد و همسایهها از این به بعد میتوانند ماشینهایشان را در آن پارک کنند.» او گفت که چوبها را برای آتش شومینه باغ جمع میکند و الان این چوبها خیلی سود است: «لااقل از این خانه یک سودی هم به ما رسید.»
و حرفهای آنروزش را اینطور تمام کرد: «درست است که ارزش داشت، ولی خوب شد که خراب شد. بهتر است که یک ساختمان جدید و تمیز جای آن بسازند.»
نظر کاربران
باید مثببانش اعدام شوند اخه ما چقدر پول داریم که اینها اینقدر فروشگاه ومال میسازند واثاری که اینقدر برای ما ارزش دارند را نابود میکنند در اینجا دولت مقصر است که هیچ مجازاتی برایشان قائل نیست.