حرف های مادری که فرزندش را شکنجه داده است
روزنامه ایران اظهارات زنی را منتشر کرده که بدلیل شکنجه فرزندش بازداشت شده است.
این روزنامه نوشته است:
زن جوان که با سر و وضع آشفته و دستبندی بر دست وارد اتاق مشاوره شد آرام و قرار نداشت. وقتی با راهنمایی افسر زن روی صندلی نشست سرش را پایین انداخت. مدام هم پایش را با استرس بر زمین میکوبید.
پروندهاش روی میز بود. با این حال خودش شروع به صحبت کرد و گفت: «به جرم کودک آزاری دستگیرم کردند و به دادگاه رفتم. قاضی مرا برای مشاوره به اینجا فرستاد...»
هنوز حرفش تمام نشده بود که ناگهان بغضش ترکید و گفت: «باور کنید نمیخواستم اینطور شود... از وقتی یادم میآید پدر و مادری به خودم ندیدم. یا خمار بودند یا نشئه. اوایل درک نمیکردم و تصورم این بود که همه همینطور زندگی میکنند.اما هر چه بزرگتر شدم درکم از اینکه در چه لجنزاری زندگی میکنم بیشتر شد. از این وضعیت خسته و افسرده شده بودم. دوست داشتم مثل همه همسن و سال هایم ادامه تحصیل بدهم و دانشگاه بروم تا بتوانم شغل خوبی پیدا کنم. میخواستم زندگیام را عوض کنم اما آنقدر مشکلات در زندگی ما وجود داشت که حتی فکر تغییر هم غیرممکن به نظر میرسید.
با هر شرایطی که بود بزرگ شدم و به ۱۹ سالگی رسیدم. خواستگاران زیادی داشتم که بیشترشان دوستان پدر و مادرم بودند. اوایل با همه مخالفت میکردم اما وقتی فهمیدم با این سطح خانوادگی، هیچ گزینه بهتری نخواهم داشت، به یکی از دوستان پدرم که ۱۰ سال ازخودم بزرگتر بود جواب مثبت دادم و با هزار امید پا به خانه بخت گذاشتم...
شروع زندگیمان خیلی خوب و رؤیایی بود.کم کم داشت باورم میشد زندگیام تغییر کرده است. اما بعد از چند هفته «سامان» رفتارش عوض شد. با کوچکترین بهانه کتکم میزد و مرا در خانه زندانی میکرد. هیچ راه گریزی هم نداشتم.در اوج مشکلات با خودم فکر کردم اگر طلاق هم بگیرم باید کجا بروم. پدر و مادر معتادم بدون شک بدتر از شوهرم با من برخورد میکردند. به همین دلیل ماندم.
سوختم وساختم. اما هر روز حس کینه از زندگی و از اطرافیانم در من بیشتر میشد. بعد از یک سال پسرم «عرشیا» به دنیا آمد. گرچه مادر شده بودم و بهترین اتفاق زندگیام افتاده بود اما آنقدر افسرده و عصبی بودم که شیرینی بودن او را نمیدیدم. فکر میکردم با تولد «عرشیا»، شوهرم دست از کارهایش بردارد اما او همچنان مرا میزد و... از همه متنفر شده بودم. «عرشیا» هم فارغ از دنیای سیاه دور و برش هر روز بازیگوشتر میشد. یک روز آنقدر شیطنت کرد که نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و وقتی همسرم از خانه بیرون رفت او را حسابی کتک زدم. آن روز حس خاصی داشتم. انگارعقدههایم خالی شده بود. از آن روز به بعد هر بار که لج بازی میکرد کتکش میزدم و چند باری هم با فندک و قاشق داغ، او را سوزاندم. هیچکس خبر نداشت چه بلایی سر من و پسرم آمده و شوهرم هم که هیچ وقت ما را نمیدید.
نظر کاربران
خدایا ما جرممون چی بود که تو ایران به دنیا اومدیم؟!
پاسخ ها
روحانی مچکریم ......
مقصر اصلی اون مردکه .باید بگیرند و بیاندازندش تو زندان تا شرش از سر این زن و بچه کم بشه .
خدا خونه فقر و اعتیاد وباعث و بانیش رو خراب کنه چرا باید یک زن به همچین جایی برسه چرا یه مرد به جای پشت و پناه بودن باید معمور شکنجه زن و بچه اش باشه یعنی اینجا و در مورد این بچه کی مقصره؟ مادره؟ پدره؟ اجتماع؟ واقعا کی؟ کی باید جوابگوی این حوادث باشه؟
امیدوارم هم تووهم پسرت نجات پیدا کنید
درکتون میکنم
ولی شما که عزیزم همه این کتک هارو خورده بودی هم از خانواده وهم از همسرت
پس چرا جدانشدی اون همه عقده رو سربچه خالی کردی
مگه تو از کتک زدن ها خوشت میومد
پس نباید پسرت رو کتک میزدی
امیدوارم سروسامون بگیرید وحال پسرت خوب بشه
وبتونید باهم زندگی خوبی رو داشته باشین
خاک برسر هرکی که پدر ومادرش معتاد بودن وفرزندش اجباری تن به ازدواج داد که اونم معلوم شد حالت خوشی ندارن حالا میگی توحال خودم نبودم فکر کردی هرکی هر کیه خدایا چرا مردم اینجوری میکنن برسربیکاری وغیره پشیمانی سودی نداره
به این موجودات چه اسمی باید گذاشت؟ نمیدونم چرا مردها بی مسئولیت شدن، امثال این خانم هم خیلی راحت میگن افسرده ایم که خشونتشونو توجیه کنن، مطمئنا اینا به درمان نیاز دارن اما معلوم نیست با جلسات مشاوره درمان بشن و این مشاوره ها مثل مسکن نباشه که دوباره خوی اصلیش عود کنه، همسایه هایی که گریه این طفل معصوما رو میشنون و اقدامی نمیکن چقدر بی مسئولیتن، فکر کنید بچه خودتونه، کاش مردم در مقال بچه ها مسئولیت پذیر باشن و بی تفاوت رد نشن.
خاک بر سرت خدا ازت نگذره
یعنی هر کس از دیگران عقده داشت باید یه نفر بی دفاع پیدا کنه عقده هاشو سر اون خالی کنه.یعنی اون بچه چه گناهی کرده که زاده ی شماست.یعنی تصور اینکه یه بچه بی دفاع را با سیخ بیوفتی بجانش اینجوری بزنیش برای انسان سخته چقدر امثال شما میتونن نفرت انگیز باشن.
پاسخ ها
این یک واکنش روانیه.شما هر وقت در چنین وضعی گیر افتادی سر بچه خالی نکن خودت رو .خیلی راحته از جای گرم و نرم نصیحت کردن دیگران.بخصوص نصیحت زنان که گویا از نظر عوام باید تحملی تمام نشدنی داشته باشند!!!
امثال اون مرد نفرت انگیز هستن که با اعمالش و ظلمش این زن رو به جنون کشونده امثال پدر و مادر این دختر نفرت انگیز هستن که بچه هاشونو در بد ترین شرایط به دنیا آورده و بزرگ کردن
یِکم درکش کنیم ... اینو هم حق میدم که نباید بچه رو اونطوری کتک بزنه ... فشار اومده بهش دیگه ... (((((متاسفم)))))
آموزش راههای پیشگیری از بارداری جلوی این اتفاقات ناخوشایند رو میگیره
آفرین برتومادر نمونه!؟بله بهشت زیرپای مادران هست اماآیا همچین مادرایی؟
هرچی هم کتک خوردی حق نداشتی بچه رو بزنی مگه چ گناهی کرده بود الهی بمیرم واقعا حیف اسم پدر و مادر ....
عزیزان خودتان تفسیرکنید. (خود کرده را تدبیر نیست)
حکایت زندگی اجتماعی مملکت ماست. متاسفم
خفه شو آشغال جنايت كار توجيح و فيلم بازي كردن حد ندارد
گریم گرفت بیچاره بچه بمیرم واسش
پاسخ ها
دلم خونه از ابن صحبتا ادم بچه دار میفهمه این طفل چه زجری کشیده
به خدا من دوتا پسر دوقلودارم بنچ سالشونه دلم نمیاد که یه زره لبشون خشک بشه وای به حال ان روز که بزنمشون که فکر کنم اخرم دنیامه نمیدونم اینا چه دلی دارن