نظر آیدین آغداشلو درباره سهراب شهیدثالث
روزنامه شرق نوشت: مؤسسه گوته لندناولین برنامه گسترده مرور آثار و کنفرانس درباره سهراب شهیدثالث در انگلستان را با عنوان «سهراب شهیدثالث: تبعیدها» از شنبه ١٣ آبان برابر با چهارم نوامبر آغاز کرده و تا جمعه ٢٩ دی برابر با ١٩ ژانویه ادامه خواهد داد.
فیلمها در مؤسسه گوته لندن، سینمای کلوزآپ لندن و مؤسسه هنر معاصر لندن به نمایش درمیآیند و سخنرانی پرفسور حمید نفیسی نیز روز ٢٩ دی با عنوان «تبعید، جابهجاشدگی و سینمای بیوطن» ایراد خواهد شد. فیلمهای «سیاه و سفید»، «یک اتفاق ساده»، «طبیعت بیجان»، «در غربت»، «اتوپیا»، «زمان بلوغ»، «نظم»، «درخت بید»، «هانس، نوجوانی از آلمان»، «یادداشتهای روزانه یک عاشق»، «فرزندخوانده ویرانگر» و «تعطیلات طولانی لوته آیزنر» در این رویداد به نمایش درمیآیند. به بهانه نمایش فیلمهای شهیدثالث با دوست دیرینهاش، آیدین آغداشلو درباره نگاه این فیلمساز و مهاجرتش به آلمان و آمریکا و روزهای پایانی زندگیاش گفتوگویی داشتیم که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم.
در همه این سالها سهراب شهیدثالث بهعنوان یکی از آغازگران موج نوی سینمای ایران شناخته شده و بسیاری از فیلمسازان متأثر از فضای فیلمسازی او هستند. به نظر شما ادامه مسیر این فیلمساز در سینمای ایران چه شکل و شمایلی پیدا کرد؟
سهراب شهیدثالث چیزی را در سینمای ایران آغاز کرد که با خودش آمد و بهسختی این را جا انداخت و بسیاری از فیلمهای دیگرش را در خارج از ایران ساخت. قطعا از پیشگامان سینمای جدید ایران است خصوصا اینکه با کسانی مثل ابراهیم گلستان و فرخ غفاری فاصله زمانی داشت، منتها نوع سینمایی که آورد خاص خودش بود؛ چون در عین حال که قصهگو بود، بر واقعیت تأکید میورزید و نقطه اساسی تمرکزش را در بهدستآوردن واقعیت سینمایی قرار داد. این باعث شد در جاهایی حتی لحظههای طولانی را در فیلمهایش به کار ببرد؛ برای اینکه به واقعیت زمانی برسد. حتی در جایی ممکن بود ساختار قصه را مختل کند اما او این کار را انجام میداد. این هدفمندی اصلی او بود.
بخشی از زندگی سهراب شهیدثالث در آلمان و آمریکا گذشت. بخشی از فعالیت هنری این فیلمساز در جایی دور از وطنش ادامهدار شد و شاید این قسمت از زندگی او برای علاقهمندان به زندگی و کارش خیلی مشخص نیست. به چه دلیل آلمان را ترک کرد و به آمریکا رفت؟ تا چه حد برایش دستاورد هنری داشت و اواخر عمرش چطور گذشت؟
سهراب شهیدثالث فیلم «در غربت» را خارج از ایران تمام کرد و تحصیلکرده اروپا بود. با فرهنگ و زبان آنجا آشنا بود آلمانی و فرانسه خوب صحبت میکرد. انگلیسی را هم به اندازه کافی میدانست. رفتنش از ایران به دلایل شخصی و خانوادگی بود و همینطور به خاطر جنبه اپوزیسیون تماموقتش. با دستگاه وزارت فرهنگ و هنر یا با سانسور سینمای ایران در قبل از انقلاب کنار نمیآمد و نیامد. آدم بسیار حساسی بود. شاید هر تلنگر اینچنینی که برای همه قابلگریز بود برای او اصلا اینطور نبود و انعکاس عظیمی در زندگیاش پیدا میکرد. او با دستگاه فرهنگی زمان شاه نمیتوانست کنار بیاید یا نمیتوانست آنقدر بیاعتنا باشد که هم ظاهر قصه را نگه دارد و هم حرف خودش را بزند.
بسیاری سهراب شهیدثالث را سینماگری ایرانی- آلمانی میدانند. شاید به دلیل فعالیتهای بسیاری که در آنجا انجام داد. نظر شما دراینباره چیست؟
این تقسیمبندی هست که برحسب مدت اقامت یک سینماگر در یک کشوری به آنها اطلاق میشود مثلا بیلی وایلدر کجایی است؟ آمریکایی یا اتریشی و بسیاری مثالهای دیگر… وقتی فیلمسازی مهاجرت میکند و با زبان و ادبیات همان کشور کار میکند این عنوانها اطلاق میشود. اهمیتی هم ندارد. به نظرم اگر قرار باشد جایگاه فرهنگی سهراب شهید ثالث را مشخص کنیم باید بگوییم فیلمساز چخوفی بود و به ادبیات روس و به خود روسها و کمونیسم روسی علاقهمند بود. بنابراین باید او را در عشق عجیبش در چخوف جستوجو کنیم. در ایران و آلمان هم فیلمهای خوبی ساخت تمام اینها وقتی معضل میشوند که یک فیلمساز بزرگ در اوج قدرت میرود در کشور دیگری فیلم میسازد.
این گفتوگو به بهانه نمایش آثار سهراب شهیدثالث در انگلستان انجام شد. کدامیک از آثار شهیدثالث از آثار مورد علاقه شماست؟
سهگانهای که در ایران ساخت برای من بسیار دلپذیر است. فیلمهایی که در آلمان ساخت هم دوست دارم و فیلمی را که درباره چخوف ساخت هم دوست دارم. اگر قرار باشد سهراب را در ذهنم مرور کنم با سه فیلم در ایرانش مرور میکنم با علم به اینکه هر کدام از آنها میتواند کاملترین نمونه جهان سهراب شهیدثالث نشده باشد ولی این سه فیلم همراه هم این جهان را تا حدود زیادی بازگو میکند.
ارسال نظر