چرا بعضی ها مجرم می شوند؟
جرایم خرد درصد عمدهای از جرایم را به خود اختصاص میدهند. مهدی ملکمحمد، روانشناس، این نوع جرایم را پلی برای جرایم بزرگ و خشن میداند. او در گفتوگو با «شرق» به بررسی شیوه این نوع جرمها پرداخته است.
تحلیل قانونی از جرایم خرد بیشتر به ریشهیابی این پدیده کمک میکند یا تحلیل روانشناسی و کجرفتاری تلقیکردن اینگونه اعمال؟
به هرحال این موارد در قانون بهعنوان جرم مطرح میشوند و از نظر روانشناسی هم اگر بخواهیم به علل وقوع آنها بپردازیم به عنوان یک جرم به آنها نگاه میشود، ولی هر جرمی کجرفتاری و انحراف رفتاری محسوب میشود. بنابراین تمام مجرمان به عنوان کجرفتارها قلمداد میشوند. از این بابت میتوان گفت که جرایم خرد هم جرم و کجرفتاری هستند.
جرایم خرد و اینگونه کجرفتاریها، تا چه حد در گذشته افراد ریشه دارد؟
بسیار زیاد. در روانشناسی نظریات زیادی در مورد علل وقوع جرم از سوی افراد داریم. برخی از نظریات معتقدند وضعیت اقتصادی افراد آنها را به سوی جرایم میکشاند و آنها به جرم اقدام میکنند. برخی از نظریات معتقدند باید دلایل جرم را جستوجو کرد. خانوادههای نابسامان و آشفته و رشد و تربیت در خانوادهایی که جرم در آنها بسیار عادی است از جمله این دلایل است. برخی از نظریات هم تاکید دارند سطح تحصیلات و طبقه اجتماعی میتوانند علل وقوع جرم باشند. همه این موارد را میتوان دلایل جرم در نظر گرفت که همهشان به عنوان گذشته فرد تعریف میشوند. مثلا اینکه فرد در گذشته فقر را تجربه کرده و الان به فرآیند اقدام به جرم رسیده است یا اینکه خانواده شخص طبقه اجتماعی پایین و تحصیلات کمی داشته یا اینکه در خانواده آشفتهای تربیت شده است. برای اینکه فرد بتواند جرمی را انجام دهد باید دو اتفاق بیفتد، یکی اینکه او قانون را زیر پا بگذارد که در صورت دستگیری، مجازات گریبانگیرش خواهد شد و مورد دیگر منظر اخلاقی قضیه است؛ فرد باید بتواند بایدها و نبایدهای اخلاقی را زیر پا بگذارد. اینکه فرد به چنین جایی برسد باید به مرور زمان در تربیت او اتفاق افتاده باشد یعنی اینکه تابوی جرم برای او باید شکسته شده باشد. بسیاری از افراد هستند که نیاز مادی دارند یا اینکه برای اقدام به جرم موانع زیادی برسر راهشان نیست ولی اقدام به جرم نمیکنند، به خاطر اینکه تابو و حساسیت ردشدن از خط قرمز برای آنها نشکسته است. دلیل شکستن حساسیت و ایجاد نگرشی که میگوید «انجام جرم کار بدی نیست» را باید در گذشته فرد ردیابی کرد.
ولی گاه شاهد هستیم دو نفر با گذشته تقریبا مشابه رفتارهای متفاوتی دارند، مثلا از دو فرزند یک خانواده با وجود فاصله سنی کم فقط یکی مجرم میشود.
تحقیقات مختلفی انجام و مشخص شده است حتی دوقلوهای همسان ممکن است سرنوشتها، نگرشها و رفتارهای متفاوتی داشته باشند. دلیلش هم این است که به هر حال والدین در برابر این دو فرزند حتما همه پارامترهای رفتاریشان یکسان نیست. مثلا به یکی بیشتر و به دیگری کمتر محبت میکنند. این تفاوت رفتاری والدین باعث میشود در تربیت افراد تفاوت ایجاد شود. خود این افراد هم ممکن است در مهد کودک، مدرسه و محیطی که در مقاطع مختلف زندگی به آن وارد میشوند، با اتفاقات متفاوتی روبهرو و در نتیجه تفاوت نگرشها ایجاد شود.
آیا میتوان نشانههای کجرفتاری افراد را قبل از اینکه بروز عملی پیدا کند تشخیص داد؟
قطعا. یکی از عواملی که در افراد موجب گرایش به جرم میشود، برخی از اختلالات شخصیتی است. ما اختلال شخصیتی شخصیت ضداجتماعی داریم که افراد مبتلا به آن اگر درمان نشوند مستعد انجام جرم هستند. اختلال دیگری در کودکی به نام بیشفعالی داریم، این اختلال هم اگر درمان نشود در نوجوانی منجر به رفتارهای ضداجتماعی میشود و اگر محیط مساعد باشد ممکن است جرم هم انجام شود. ضمن اینکه در محیطی که فاقد کمترین امکانات است میتوان بروز یکسری جرایم را پیشبینی و افرادی را که احتمال بیشتری دارد در آینده مرتکب جرم شوند شناسایی کرد. مثلا میتوانیم بگوییم کودکانی که در محیطهایی که فقر زیاد است یا تحصیلات پایینی در خانوادهها وجود دارد و محیط از لحاظ فرهنگی در سطح بسیار پایینی است، رشد میکنند نسبت به آنهایی که در چنین محیطهایی نیستند احتمال بیشتری دارد که در بزرگسالی اقدام به جرایمی کنند که اتفاقا عمده آنها جرایم کوچک و خرد است اما به هر حال جرایم کوچک پلی برای جرایم بزرگتر است. بهندرت اتفاق میافتد فردی بدون اینکه هیچ جرم کوچکی انجام داده باشد به ناگهان جرم بزرگی مانند قتل انجام دهد مگر اینکه قتل، اتفاقی باشد. اختلالات شخصیتی و محیط مسایلی است که افراد را برای رفتارهای ضداجتماعی مستعد میکند. باتوجه به این موارد میتوان پیشبینی کرد فرد در آینده اقدام به جرم کند.
وقتی در مراحل اولیه افراد نشانهها را از خود بروز میدهند با آنها چطور باید رفتار کرد که درمان شوند؟
یکی از مهمترین کارها آموزش است. آموزشوپرورش نقش بسیار عمدهای دارد مثلا در آموزشوپرورش ما فردی که به دلیل داشتن محیط نامساعد پرخاشگر است، درس نمیخواند و از این دست رفتارها دارد را اخراج میکنند. این خودش مستعدکننده فرد برای رفتارهای مجرمانه است. ما باید سطح همه نوع آموزش را برای همه افراد بالا ببریم، از آموزشهای روانشناختی گرفته تا آموزشهای دیگر. این کار میتواند جلو بروز جرم را در بزرگسالی افراد بگیرد. خانوادههای آشفته پلی برای پرورش افراد مجرم هستند و ما باید هرچه سریعتر وضعیت را برای خانوادههای آشفته بهبود ببخشیم چون در ادامه اتفاقاتی میافتد که فرد گرایشها و شانس بیشتری برای جرم پیدا میکند. سازمانهای حمایتی ما مثل بهزیستی و سازمان نظام روانشناسی باید در جهت کمک به خانوادههای آشفته و فرزندان آنها باشند. در جامعهای که فقیر هست جرم هم زیاد است و میتوانم بگویم یکی از علل عمده بسیاری از جرایم خرد فقر است. اگر ما سطح رفاه جامعه را بالا ببریم قطعا آمار جرایم خرد کاهش پیدا میکند.
چه نشانههایی را در نزد افراد باید پیش از وقوع جرایم خرد جدی گرفت؟
پرخاشگریهای ادامهدار و نه پرخاشگریهای موضعی یکی از مهمترین رفتارهایی است که باید جدی گرفته شود. خشونتی که در فرد تجمیع شده و ممکن است هر لحظه در مواجهه با مسالهای این خشونت را نشان دهد، بسیار مهم است. رفتارهای مغایر با قوانین مدرسه که دانشآموزان به صورت عادتی انجام دهند، یا رفتارهای مغایر با قوانین هر جای دیگری که فرد در آن قرار میگیرد از دیگر رفتارهایی است که باید جدی گرفته شود.
حال اگر فرد دارای اختلال، شناسایی و در مراحل اولیه درمان نشد و جرمی کوچک را انجام داد چه باید کرد که او به مجرم حرفهای تبدیل نشود؟
یکی از اتفاقات بدی که در جامعه ما رخ میدهد این است که افراد پس از جرایم کوچک در زندان به صورت مختلط در کنار افرادی قرار میگیرند که جرایم بزرگ انجام دادهاند و این کار جرایم بزرگ را به آنها یاد میدهد و تسهیل میکند زیرا تابوی جرم بزرگ برای آنها توسط مجرمان حرفهای شکسته میشود.پس نباید این نحوه نگهداری مجرمان اتفاق بیفتد. اگر فردی که دو بار کیفقاپی کرده کنار شخصی نگهداری شود که کیف قاپ حرفهای است، فرد تازهکار هم به کیفقاپ حرفهای تبدیل میشود. بالابردن سطح آموزش این افراد هم راهکار دیگری است اما راهکار بنیادیتر این است که ما در فرآیند مشاوره روانشناسی با این افراد دریابیم علت وقوع این جرایم چیست و با امداد سازمانهای حمایتی و مددکاران اجتماعی جلو آن علتها را بگیریم. اگر برای فردی فقر علت اصلی جرمش شده میتوانیم از طریق سازمانهای حمایتی و دادن شغل به او زمینه جرم را از بین ببریم.
ارسال نظر