ابراهيم عمران در روزنامه اعتماد نوشت: شخصيت زن فيلم دوست داشتني «رگ خواب» حميد نعمتالله، با بازي بهيادماندني ليلا حاتمي، حامل پيامهايي است كه در جامعه «زن گريز» ايران بايد بيشتر درباره آن، غور و كنكاش شود. اين زن در بستر روايت فيلم، به سبب جدايي از همسر اول ودر پي يافتن شغل با مردي آشنا ميشود.
ابراهيم عمران در روزنامه اعتماد نوشت: شخصيت زن فيلم دوست داشتني «رگ خواب» حميد نعمتالله، با بازي بهيادماندني ليلا حاتمي، حامل پيامهايي است كه در جامعه «زن گريز» ايران بايد بيشتر درباره آن، غور و كنكاش شود. اين زن در بستر روايت فيلم، به سبب جدايي از همسر اول ودر پي يافتن شغل با مردي آشنا ميشود.
قيد زن گريز از اين بابت آورده شد كه در اجتماع مان سعي ميشود فراري خود آگاهانه از زن داشت. به نحوي كه بعد از پارهاي روابط و مسائل عاطفي يا امور ديگر، جنسيت زن، ناگزيز بايد به كناري رود و اين خواسته و ناخواسته هم مسبباش زن است و هم به جهاتي مرد. و كيست كه نداند در اين وادي آنچه فرجامي ندارد؛ همان حس و مهري است كه از زن زائل خواهد شد. «دل دل دادگي» كاراكتر زن رگ خواب، وقتي به مردي پيوند ميخورد كه در ابتداي كار، دل دادنش اگر كمتر از زن نباشد؛ دستكم برابر است، سبب ميشود زن براحتي در كنش و واكنشهاي بعدي، دستخوش حوادثي شود كه راه گريزي از آن نيست و طنز ماجرا آنجاست كه عدهاي (تماشاگر و مخاطب) اين رفتارهاي هيستريك زن را، حقش ميدانند كه از قسم نادانيهاي ذاتي اين شخصيت (به طور مستقيم در اين فيلم) معنا مييابد. وقتي چنين نگرهاي از جانب هم درد و هم نوع جنسيتي در سينما يا در گعدههاي دوستانه زنانه، مشاهده ميشود؛ حرجي به جنس مقابل نيست كه با باور بيشتري در پي «سهم خواهي» افزون از زن باشد.
به باورم «رگ خواب» ميتواند كلاس آموزشي مثمر ثمري براي زناني باشد كه در وادي مهر و محبت، بيمحابا آماج نامهريهاي فراوان ميشوند. هر چند با خلق شخصيت سينمايي كه كارگردان فيلم، آفريد كه بن مايه اصلياش، پناه بردن زن فيلم، به المانهايي بود كه در درون زن، وجود داشت، لامحاله كاراكتر مقابل ظاهر ميشود كه در درون هر مردي ميتواند باشد كه منتج و منجر به برداشتهاي نادرست از جنسيت زن ميشود. و نميتوان از نظر دور داشت اين فيلم تلنگر را بر زن و مرد هر دو وارد مينماياند و صرفا عليه و له، شخصيت و جنسيت خاصي نيست. ولي آنچه بيشتر ملموس است سرشكستگي و دل شكستگي زن است كه بهواسطه مهر و دل دادن بيش از حد (تا حدود زيادي ذاتي زن) بار معنايي افزونتري پيدا ميكند.
اين قرار گرفتن زن به عنوان جنس دوم، مختص ايران نيست و ميتواند در هر گوشهاي از دنيا رخ دهد؛ چه در جوامع آزاد از هر نظر و چه در جغرافيايي بسته و سنتي... اما آنچه اين فيلم را از ساير فيلمنامههايي از اين دست متمايز ميكند، نگاه منطقيتر و جزييتري است كه كارگردان به ريزه كاريهاي رفتاري و حسي زن در سكانسهايي دارد كه دليل دل دادنش ميتواند باشد. كه اگر در زندگي قبلياش به آنها توجه ميشد يا زن فرصت ميكرد، علايقش را بروز ميداد، به حتم مابه ازايي براي آن ايجاد نميشد. «آهاي خبردار» موسيقي فيلم در واقع، هشداري است به زندگيهاي در جريان كه دستهايشان را از سر همسران خويش بردارند... دستهاي محدودكننده و شايد پاياندهنده به هر زندگي در هر سطح و سالي.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر