بیف استروگانف در برنامه غذایی مدرسه!
از مدرسه البرز که به «کالج آمریکایی ها» معروف بود، تا دبیرستان «انوشیروان دادگر»، مدرسه «بهرام فیروز»، «مدرسه مفید»، «دبیرستان انرژی اتمی» و تا «مدرسه علوی»، همه و همه مدارس غیرانتفاعی بوده اند که «خواص» در آنها درس خوانده اند و بعد هم به قول عامه «برای خودشان کسی شده اند.»
انعکاس گزارش حاضر (منتشره در تجارت نیوز) به معنی این نیست که ما همه مدارس غیرانتفاعی را در یک طیف قرار می دهیم. کما این که همین چند سطر توضیح را یک دانش آموخته مدرسه مفید و دبیرستان البرز می نویسد که غیرانتفاعی های غالبا پولکی امروز بسیار متفاوت بودند. مفید و البرز، دولتی نبودند اما تفاوت تنها در کیفیت آموزش بود. به سرو بیف استروگانف و ما در مفید و البرز لوبیا گرم هم نمی خوردیم و از تفاخر پولی هم خبری نبود و اصلا پول آن چنانی هم در کار نبود. چه، تفاوت ها در جای دیگری بود...
از مدرسه البرز که به «کالج آمریکایی ها» معروف بود، تا دبیرستان «انوشیروان دادگر»، مدرسه «بهرام فیروز»، «مدرسه مفید»، «دبیرستان انرژی اتمی» و تا «مدرسه علوی»، همه و همه مدارس غیرانتفاعی بوده اند که «خواص» در آنها درس خوانده اند و بعد هم به قول عامه «برای خودشان کسی شده اند.»
این قبیل مدارس که الزاما ذیل عنوان «مدارس غیرانتفاعی هم نمی گنجند، نمونه های امروزی بسیاری هم دارند: مدارسی که به فرزندان شما، زبان های انگلیسی، فرانسه و آلمانی یاد می دهند، کلاس رقص باله دارند و برای ناهار «بیف استروگانف» سرو می کنند. محمدجواد ظریف و محمدحسین صفار هرندی، نخستین وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت اول محمود احمدی نژاد در «مدرسه علوی» درس خوانده اند و این همان مدرسه ای بود که در زمان پهلوی دوم، خانواده های متمول مذهبی فرزندانشان را در آنجا به تحصیل می گذاشتند.
در این گزارش به موضوع آن دسته از مدارس غیرانتفاعی پرداخته ایم که از سطح مدارس عادی غیرانتفاعی هم فراتر می روند و البته شهریه های بسیار کلانی هم دریافت می کنند. این مدارس فرزندان «خواص»، فرزندان طبقات اجتماعیِ فرادَست، یا فرزندان کسانی را در خود جا داده اند که در دهک های درآمدی بالای جامعه ایران زندگی می کنند.
داستان بیف استروگانف و املت
علی شهابی، پارمیدا، دختر هفت ساله خود را در یک مدرسه غیرانتفاعی در شهرک غرب تهران ثبت نام کرده است. این مدرسه به شیوه هیات امنایی اداره می شود و البته برای تحصیل از اولیای دانش آموزان شهریه هنگفتی دریافت می کند. با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۶۷، باز هم سر و کله مدارس غیردولتی پیدا شد و نخستین دوره تحصیلی غیردولتی در فردای پیروزی انقلاب اسلامی در سال تحصیلی ۱۳۶۹- ۱۳۶۸ کلید خورد.
شهابی به تجارت نیوز می گوید برنامه غذایی هفتگی که پارمیدا در مدرسه می خورد، او و همسرش را هم به تعجب واداشته است. «در این مدرسه غذاهای عجیبی برای بچه ها سرو می کنند که ما شاید فقط در عروسی ها دیده باشیم. بیف استروگانف غذای خاصی نیست، اما غذایی هم نیست که ما هر هفته در خانه بخوریم.»
او ادامه می دهد: «پارمیدا پاستا دوست ندارد و از آنجا که در برنامه غذایی مدرسه هفته ای یک بار پاستا هم گنجانده شده، به ما گفته بود که لب به غذایش نمی زند. من این موضوع را در انجمن اولیاء و مربیان مدرسه مطرح کردم و مدیر مدرسه از من خواست فهرست غذاهایی که پارمیدا دوست دارد را برایش بنویسم. پارمیدا که تازه خواندن و نوشتن یاد گرفته، خودش فهرست را اصلاح کرد و از آنجا که املت یا به قول خودش «عُملت(!)» دوست دارد، چند بار این غذا را در فهرست تکرار کرد.»
شهابی ادامه می دهد: «در جلسه بعدی انجمن اولیا و مربیان، فهرست پارمیدا با خنده دست به دست می شد و برای احترام به او هم که شده قرار شد املت هم در برنامه غذایی هفتگی قرار بگیرد. البته من فکر می کنم به ما احترام گذاشته اند، چون سالی 14 میلیون تومان شهریه از ما می گیرند.»
خصوصی سازی امر آموزش: چه شد که این طور شد؟
«مدارس غیرانتفاعی» امروز که پیش از انقلاب عنوان «مدارس ملی» را بر پیشانی داشتند، به شکل امروزی شان عمری ۲۷ ساله دارند. عنوان «مدارس غیرانتفاعی» اما نخستین بار در سال ۱۳۵۱ مورد استفاده قرار گرفت. با این همه، بعد از گذشت ۶ سال تحصیلی، به دلبل تاکیدی که قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی بر ارائه آموزش رایگان به تمامی دانش آموزان داشت، بساط مدارسی غیرانتفاعی به صورت موقت برچیده شد و تا ۱۱ سال صحبتی از این مدارس در میان نبود. با پایان یافتن جنگ تحمیلی، روند بسیاری از امور در ایران تغییر کرد و یکی از این تغییرات هم رویکرد اقتصادی به آموزش و پرورش بود.
با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۶۷، باز هم سر و کله مدارس غیردولتی پیدا شد و نخستین دوره تحصیلی غیردولتی در فردای پیروزی انقلاب اسلامی در سال تحصیلی ۱۳۶۹- ۱۳۶۸ کلید خورد. مدافعان راه اندازی مجدد مدارس غیرانتفاعی در سال های پایانی دهه ۱۳۶۰ خورشیدی استدلال می کردند که تعداد بالای دانش آموزان و در عین حال آسیب دیدگی زیرساخت های کشور به دنبال ۸ سال جنگ تحمیلی، ضرورت استمداد از بخش خصوصی برای ورود سرمایه به حوزه آموزش را اجتناب ناپذیر کرده است.
مدافعان آموزش و پرورش غیرانتفاعی اما نظر به دخل و خرج وزارت عریض و طویل آموزش و پرورش هم داشتند. این وزارتخانه همین امروز هم بیشترین شمار پرسنل را در میان تمام نهادهای دولتی دارد و اصولا سنگین ترین وزنه بخش دولتی در ایران است. با این همه، در سال 1394، بودجه این وزارتخانه که بیش از 90 درصد از ان نیز برای پرداخت حقوق و مزایای پرسنل این وزارتخانه که بیش از 90 درصد از آن نیز برای پرداخت حقوق و مزایای پرسنل این وزارتخانه هزینه می شد، بالغ بر 30 هزار میلیارد تومان بود. علی رغم تحقق این بودجه، وزارت آموزش و پرورش در بسیاری از موارد در زمره آن دسته از نهادهای دولتی قرار می گیرد که کسری بودجه سالانه دارند. بنابراین، از منظر این عده، شاید راهی به جز خصوصی سازی امر آموزش باقی نمانده بود.
مدارسی برای تربیت طبقه «الیت»
محمدجواد ظریف و محمدحسین صفار هرندی، نخستین وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت محمود احمدی نژاد (که امروز از نظر سیاسی کمتر قرابتی با یکدیگر دارند) در «مدرسه علوی» درس خوانده اند و این همان مدرسه ای بود که در زمان پهلوی دوم، خانواده های متمول مذهبی فرزندانشان را در آنجا به تحصیل می گذاشتند. از دل همین مدرسه هم بود که بعدها، خیلی از نخبگان سیاسی حکومت جدی سر برآوردند و البته همین الگو را در مدارسی دیگر و به سبکی دیگر تداوم بخشیدند.
اگر از دانشگاه هایی مانند دانشگاه امام صادق (ع) بگذریم که طیف آکادمیسین ها و مدیران دانشگاه رفته نظام نوپای جمهوری اسلامی را تربیت کرده اند و می کنند، در دهه های گذشته مدارسی هم شکل گرفته اند که نوع آموزش و پرورش مورد نظر را به سطح تحصیلات دبستان و دبیرستان رسانده اند. «دبیرستان مفید»، «مدرسه نیکان» و «مدرسه سمپاد»، نمونه هایی از این مدارس اند.
دبیرستان البرز یکی از نخبه پرورترین مدارس ایران بوده و هست، جایی که بسیاری از الیت سیاسی ایران فارغ التحصیل آن اند. در سال های ابتدایی دهه ۱۳۷۰ اما احساس بیگانگی با علوم انسانی به شیوه ای که «غربی» تلقی می شد، به ایجاد مدارس ویژه علوم انسانی در ایران انجامید. همین نوع نگرش هم بود که بعدها به بحث هایی مانند «اسلامی کردن علوم انسان» یا «علوم انسانی اسلامی» انجامید. «مدرسه فرهنگ»، به مدیریت و بنیانگذاری غلامعلی حداد عادل احتمالا نخستین مدرسه از این دست است.
مدارس خاص و «هفت خوانِ» ورودی
امروزه هم مدارسی از این دست کم نیستند که هم شهریه های بالایی دریافت می کنند و هم نظامی آموزشی خاص خود را دارند. جلال فرزین، که در یکی از این مدارس در شرق تهران کار می کند و البته تمایل ندارد نام این مدرسه ابتدایی را رسانه ای کند، به تجارت نیوز می گوید: «قوانین سفت و سختی برای ورود به مدرسه ما وجود دارد. اولا اینکه اکثر بچه ها از خانواده های مذهبی و ثروتمند هستند و قبل از ورود از این جهت فیلتر می شوند. در وهله دوم هم ما حتی معلمان و کادر مدرسه را هم به سختی انتخاب می کنیم و حساسیت های جدی در این زمینه داریم.»
او ادامه می دهد: «به عنوان مثال، ما در آزمون ورودی ای که برای پذیرفتن کلاس اولی ها برگزار می کنیم، بدون اینکه بچه ها متوجه شوند، به صورت غیرمستقیم از وضعیت مذهبی خانواده های آنها می پرسیم. مثلا از بچه می پرسیم که کدام شخصیت های کارتونی را دوست دارد و بعد می پرسیم که آیا این شخصیت ها را در شبکه های داخلی دنبال می کند یا شبکه های ماهواره ای. اگر ماهواره داشته باشند رد می شوند.»
به گفته فرزین، این مدرسه بچه ها را نه فقط از نظر علمی و سطح معلومات و گرایش های مذهبی، که از نظر سطح توانایی فیزیکی هم بررسی می کند. «بخشی از همین آزمون ورودی، آزمون ورزشی است و بچه هایی که توانایی بدنی چندانی نداشته باشند رد می شوند. ما حتی از بچه های پایه های بالاتر، سوالات سیاسی هم می پرسیم، مثلا اینکه آیا می دانند رییس جمهور آمریکا یا روسیه چه کسانی هستند؟»
از «تحرک اجتماعی» چه می دانید؟
آیا تحصیلات را می توان به عنوان راهی در نظر گرفت که طبقه فرودست از طریق آن به طبقه فرادست بپیوندند؟ پیش از آنکه به سراغ پاسخ این پرسش برویم، اجازه بدهید اندکی در مورد «تحرک اجتماعی» (social mobility) بگوییم اگر جامعه ای نتواند به اعضای خود تحرک اجتماعی اعطا کند، هر کس به صورت تقریبی در همان شرایطی خواهدمُرد که در آن به دنیا آمده است.
جامعه شناسان می گویند تحرک اجتماعی در یک جامعه بالا است، اگر اعضای آن جامعه بتوانند به راحتی از طبقات و گروه های فرودست، به طبقات و گروه های فرادست جا به جا شوند.
به بیان ساده، اگر شما در یک خانواده فقیر به دنیای بیایید و بعد قادر باشید به آسانی (از طریق پشتکار شخصی، تحصیلات، فعالیت موفق شغلی و غیره) از دهک درآمدی ای که به آن تعلق دارید بیرون بیایید، جامعه شما تحرک اجتماعی بالایی دارد. آمریکایی ها به عنوان مثال، عموما به این دلیل به جامعه آمریکایی می بالند که معتقدند کشور و جامعه آنها اجازه می دهد هر کسی با هر خاستگاه اجتماعی، اقتصادی، قومیتی و نژادی بالاتری برود.
اینکه این مدعای آنها تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است، موضوع نوشتاری دیگر است با این همه، اگر جامعه ای نتواند به اعضای خود تحرک اجتماعی اعطا کند، هر کس به صورت تقریبی در همان شرایطی خواهد مُرد که در آن به دنیا آمده است.
آیوی لیگ و ثروتمندانی که به دانشگاه می روند
یکی از راه هایی که به کمک آن می توان اطمینان حاصل کرد کسی از شرایط اقتصادی- اجتماعی پایین تر، به شرایط اقتصادی- اجتماعی بالاتر بود، دسترسی به آموزش با کیفیت است. به عبارت دیگر، در دسترس بودن آموزش مناسب، یکی از راه های ایجاد تحرک اجتماعی در میان شهروندان است. با این همه، اگر سطح کیفی آموزش به دلیل دسترسی به منابع مالی و ثروت، برای عده ای بهتر از سایرین باشد، فقرا نخواهند توانست راهی به جهان ثروتمندان بیابند.
دانشگاه پرینستون یکی از دانشگاه های عضو آیوی لیگ در آمریکا است، جایی که فرزندان ثروتمندان آمریکایی درس می خوانند. این معضل اما تقریبا در همه جای جهان وجود دارد که ثروتمندان، بیش از فقرا به آموزش مناسب دسترسی دارند.
به این ترتیب، یکی از ساده ترین راه ها برای ایجاد تحرک اجتماعی هم از میان می رود. به عنوان مثال در آمریکا این بحث داغِ بسیاری از رسانه ها است که چرا هشت دانشگاه مطرح آمریکایی موسوم به «آیوی لیگ» (Ivy Lcague)، که همگی در شمال شرقی این کشور واقع شده اند، در اختیار اشراف و ثروتمندان قرار گرفته اند؟
ایوی لیگ، شامل دانشگاه های کلمبیا، براون، کرنل، هارودارد، پنسیلوانیا، پرینستون، بیل و دارتموث کالج، همگی در فهرست ۱۰۰ دانشگاه برتر جهان قرار دارند و هر چند عملا هر کسی می تواند به آنها راه بیاید، عمده دانشجویان این دانشگاه ها از طبقه مرفه آمریکایی برخاسته اند. پرسش اینجا است که چرا ثروتمندان در زمینه آموزش هم از بقیه جلوتراند؟
بازتولید «اشرافیت»
در ایران، بنا به آمارهای رسمی (با اندکی بالا و پایین در سال های مختلف) دست کم 85 درصد از تمامی دانشجویان دانشگاه ها برای تحصیل خود پول پرداخت می کنند و تنها 15 درصد از جمعیت حدود 4.5 میلیون نفری دانشجویان، به صورت رایگان و «دولتی روزانه» به تحصیل مشغول اند فارغ از اینکه آیا تحصیل رایگان بن نفع کشور است یا نه، می توان این پرسش را پیش کشید که دقیقا چه کسانی به سراغ «تحصیل پولی» می روند؟
در شرایطی که برخی دانشجویان توانایی پرداخت هزینه های تحصیل در دانشگاه های آزاد و غیرانتفاعی را ندارند و وام های دانشجویی برای تحصیلات هم یا موجود نیستند و یا شرایط مناسبی ندارند، چه کسانی برای تحصیل به «پردیس های بین المللی» دانشگاه هایی مانند شریف و تهران در جزایر کیش و قشم می روند؟
پردیس هایی که برخی از آنها برای هر ترم تحصیلی حدود 20 میلیون تومان شهریه از دانشجویان دریافت می کنند. کسانی که توانایی پرداخت شهریه 14 میلیون تومانی برای تحصیل در مقطع ابتدایی را دارند، همان کسانی هستند که در آزمون های ورودی دانشگاه ها (کنکور) از بقیه جلو می افتند. آمار دقیقی در مورد ترکیب قومیتی، جنسیتی یا نژادی دانشگاه های برتر ایران (مانند دانشگاه های شریف، تهران، امیرکبیر، علاقه طباطبایی و...) وجود ندارد، اما آمارهای جسته و گریخته ای هستند که نشان می دهند این دانشگاه ها هم عمدتا توسط کسانی پر شده اند که از تحصیلات ابتدایی و متوسطه سطح بالا برخوردار بوده اند.
نظر کاربران
درسته ک طبق تکنولوژی روز دنیا باید پیش رفت ولی خداییش دهه شصت و هفتاد عالم دیگه ای بود. از این چیزا خبری نبود همه چیز صاف و ساده ، چه شور و نشاطی داشتیم. چقدر شاد بودیم. چقدرم درس میخوندیم. حالا ولی بچه ها همه کم تحرک، همه منزوی، همه گوشی به دست کنج مبل لمیده متصل به شارژر. و همه عصبی
پاسخ ها
آره دیگه اون سال ها اوایل انقلاب بود همه چی با پول نفت داشت جلو می رفت
از قدیم گفتند پول پولو میاره پس چرا حرص بخوریم
من مدرسه انوشيروان دادگر درس خوندم و برادرم فيروز بهرام ولي هيچ كدوم اينها غيرانتفاعي نيستند نميدانم چرا اينجا ذكر شده غيرانتفاعي!!!!!
من ک مدرسم دولتیه.خداروشکرمیکنم اما وقتی حتی صندلی کلاسموباکلاس مدارس غیردولتی مقایسه میکنم حس بدی بهم دست میده.حتی بعضی دبیرا تدریسشون افتضاحه ووقتی ازمدیرخواستیم عوضشون کنن بهمون توهین کردن.مااینجامشکلات زیادی داریم بااین وجود من خیلی تلاشمیکنم ب اون چیزی ک میخوام برسم.سال اخرمه برام دعاکنین ..ممنون
ماها جان بیشتر ادمای موفق از همین مدرسه های عادی اومدن, تو فقط تلاش کن که به خودت مدیون نباشی بقیش خیلی مهم نیس
بدون نام 11:27مقاله رو درست بخون،همه اونایی که تومدارس پولی درس میخونن،درآینده هم تو دانشگاههای آنچنانی وپولی ادامه تحصیل میدن ،اگه پول نداشته باشی احتمال موفقیتت پایین میاد؛پسر دوست من تومدرسه نمونه دولتی درس خوند سال اول که کنکوردادوقبول نشدخانوادش گفتن دیگه نمیخوایم استرس دوباره کنکورپسرمونو اذیت کنه،فرستادنش اروپاالان اونجا پزشکی میخونه،اینجا آمریکانیست که ازکبریت فروشی شروع کنی وآخرش تاجرموفقی بشی،اینجاحرف اولوپول میزنه،نه استعدادوخلاقیت
بدون نام ۱۲:۲۱من خودم دوستایی دارم که توی مدارس عادی درس خوندن الانم تودانشگاه دولتی وخیلی خوبی ادامه تحصیل میدن.میدونم که باپول خیلی بهتروراحت ترکاراپیش میره اماوقتی نیست به جای اون تلاش باید۲برابربشه
افرین ماها, درسته که پول خیلی راهو ساده میکنه ولی معنیش این نیست که نمیتونی موفق بشی من مدرسه دولتی بودم دانشجوی دکتری دانشگاه تهرانم, یکی از دوستام دندان پزشک شد یکی پزشک یکی هم الان داره تخصص هوش بری میگیره توی بهترین دانشگاها, به راهت ادامه بده
خانواده مذهبی و ثروتمند!!!!!!کسی هم فکر نمیکنه بچه های مسولین محترم کشور هستند... دارن برا بچه هاشونم برنامه ریزی میکنن یه کاره این مملکت بشن....موفق باشن
بدون نام ۱۶:۱۷ممنونم ازلطفت.خیلی خوشحالم کردی ،امیدوارم درطی بقیه سالهای زندگیت هم همینطور که الان هستی موفق باشی
عجب یه هزاران هزار دانش آموز تو این کشور دارن تو مدارس ناامن با بدترین شرایط درس میخونن و یه عده بیف استروگانف نوش جان می کنن و چون پاستا دوست دارن منوی مخصوص میدن دقیقا شدیم هندوستان یه عده از فقر میمیرن یه عده از ثروت در حال انفجار هستن
ماها جان فقط بعضی از دبیر ها نه اکثر شون حال و حوصله درس دادن ندارن برادر زاده من دهم هست و مکانیک میخونه الان که دو ماه از سال گذشته هنوز لای کتاب ریاضی شون باز نشده دریغ از یه درس و توی دو ماه فقط یه درس عربی خوندن و بس و واقعا هر چی فکر می کنم نمیدونم اینا به کجا میخوان برسن
بله میدونم خودمنم تاالان بارها چنین وضعیتی روتجربه کردم.واقعاایناجبران نمیشن.مثلامن خودم الان که سال اخرمه مجبورم علاوه برمدرسه کلاسای مختلف برم که به درسایی که دبیراوظیفشون تدریسه واینکارونکردن برسم.الان سال کنکوره زمان مهم ترین چیزیه که بایدداشته باشم امااین کلاساواقعاوقت گیرن
من امسال توی یه مدرسه نمونه دولتی توی نارمک (منطقه هشت تهران) به اسم جنت (دوره متوسطه اول ) قبول شدم با اینکه دولتی و نسبت به مدارس غیر انتفاعی پول کمتری دریافت میکنه ولی بچه هارو کاملا درک میکنه و به حرفشون واقعا گوش میده تازه سطح تدریس معلما بسیار پیشرفتست و ما برای یک کتاب علوم تجربی سه تا معلم جدا و امتحانات جدا داریم با اینکه مدرسه در حد تیزهوشان سختگیری می کنه ولی بچه ها ناراضی نیستن چون به حرفشون گوش داده میشه و سختگیری های مدرسه کاملا بجا و درسته.