بانی فیلم: مجید واشقانی، که با سریال مسیر انحرافی پا در دنیای تصویر گذاشت، تا کنون در مجموعه های مختلفی چون هوش سیاه۲، پایتخت، زیر هشت، هشدار پلیس، ماتادور، انقلاب زیبا و … در تلویزیون و هاری، ناسپاس، شور عشق و… در سینما ایفای نقش کرده است. او از جمله بازیگرانی است که با کار طنز فعالیتش را آغاز کرد اما در این فضا نماند و در ادامه اغلب در حوزه درام نقش آفرینی می کند.
واشقانی بعد از سریال زیر پای مادر، در ماه رمضان، این روزها مدتی است که مشغول سریال جواد افشار، با عنوان آنام شده است، مجموعه ای که در حال آماده شدن برای شبکه ۳ سیماست و تا کنون نیمی از آن جلو دوربین رفته است.
وی در گفت و گو با بانی فیلم از نقشش در این مجموعه و معیارهایی صحبت کرد که در این فضا برایش اهمیت دارد.
واشقانی در بخشی از این گپ وگفت بیان کرد که بازی پخته و حرفه ای در هر کاری مورد توجه اوست نه اینکه آن نقش تکراری باشد یا نه.
او همچنین از محدودیت هایی گفت که دست نویسندگان را بسته و از جذابیت سریال هایمان کم کرده است.
در ادامه این گفت و گو را می خوانید:
شما مدتی است که خیلی پر کار شده اید و تقریبا پشت سر هم سریال های مختلفی را تجربه می کنید، در حال حاضر هم که مشغول آنام شده اید،اگر موافق باشید ابتدا با همین سریال شروع کنیم، کمی از نقش تان در آن بگویید و این که چه شد این سریال را پذیرفتید.
در سال گذشته من با آقای افشار سریال برادر را کار کردم سریالی که بعد از پیشنهاد از طرف گروه ایشان، گفتم که من این نقش را می پذیرم و قرار شد تا آن نقش پخته تر شود که شد و از قسمت های ابتدایی آن را وارد کردند و تا حدی به آن پرداخته شد که در نهایت شخصیت مفصلی از آب درآمد که بازتاب خوبی هم داشت، بعد از آن هم در این بین چند کار انجام دادم، تا اینکه به سریال آنام رسید.
در این سریال نیز تیم حرفه ای به همراه تهیه کننده و بازیگران حرفه ای حضور دارند که زمانی که آن را با من درمیان گذاشتند، علاوه بر گروه و تجربه ای که با آقای افشار داشتم، متن کار هم من را جذب کرد. در واقع فیلمنامه در این سریال دارای متن قصه گو خوبی است و من حس می کنم آن چه که در یک مجموعه تلویزیونی و هر فیلمی قبل از جلوه های بصری و … اهمیت دارد، همین متن و فیلمنامه ای است که اجرا می شود.
از سوی دیگر عوامل، گروه و کارگردانی خوب این مجموعه باعث می شود تا در نهایت اثر جالب توجهی از آب در بیاید، البته همه این موارد، روی برگه کامل هستند، حال تا کار آماده شود و به نمایش دربیاید، باید دید که چه طور خواهد شد.
در این مجموعه من می توانم بگویم که نقش مثبتی از طبقه متوسط جامعه را دارم که قرار نیست کار عجیب و غربی کند و خیلی به مردم نزدیک است. من فکر می کنم بازی کردن چنین شخصیتی خیلی سخت تر از کاراکترهایی است که ویژگی های بزرگ و عجیب و غریب دارند، چرا که در این دست نقش ها، باعث می شود که شما به آن ویژگی چنگ بزنید و از آن بهره ببرید ولی نقش یک فرد معمولی از آن جهت که ویژگی خاصی ندارد، به گونه ای است که باید آن را با کمک قابلیت های خودت و فضاسازی که وجود دارد، شکل دهی و من فکر می کنم که این نقش قابلیت همذات پنداری با مردم را دارد. حال این که من از عهده آن برمی آیم یا نه، باید منتظر ماند و دید که در زمان نمایش کار بازخوردهای مردم چه طور است.
و آیا این نقش به کارهایی که قبلا داشتید، شباهت دارد؟ یا قرار است کاراکتر کاملا جدیدی را ببینیم؟
شبیه این نقش را که بازی نکرده ام، اما خیلی متفاوت تر از آن را هم نداشتم، بالاخره این نقش با بقیه کارهایم تفاوت هایی دارد و نقش مثبتی است. خودم هم همیشه سعی می کنم تا در هر کاری نسبت به سال قبل پخته تر عمل کنم و این که متفاوت تر عمل کنم، چندان دغدغه ام نیست. من زمانی محکوم شدم به این که چرا در چند سریال پشت سرهم نقش پلیس بازی کردی و همان زمان گفتم که اگر ۱۰ نقش دیگر هم در این فضا به من بدهند، آن را بازی می کنم، البته به شرط این که متفاوت باشد، چرا که ما به تعداد پلیس های مملکتمان کاراکتر داریم و وقتی این ها با هم تفاوت دارند، پس نقش آن ها نیز همینطور است، شما می توانید نقش هر حرفه ای مثل پزشک را در چندین نوع مختلف بازی کنید، به همین جهت سعی من بر پخته تر بازی کردن آن نقش است، یعنی من باید نسبت به سریال و سال قبلی بازیگر پخته تر و با تجربه تری شده باشم و خیلی درگیر این نیستم که بگویم من آدم متفاوتی هستم، اصلا گاهی قرار نیست که تو کاری کنی که خیلی با فضای نقش قبلیت تفاوت داشته باشد و بحث حرفه ای تر شدن در این بین اهمیت بیشتری دارد.
این طرز تفکر جالب و قابل احترامی است، اما این یعنی شما نگران تکراری شدن تان در یک فضا نیستید؟
نه، به این اتفاق تکراری شدن نمی شود گفت، چرا یکی از مسائل مهم و قابل توجه در سینما و تلویزیون بحث قصه است و هر بازیگر یکی از ابزار آن قصه است، به همین دلیل در کلیت اگر قصه خوب باشد و شما مثلا بازیگری باشید که در ۲۰ سکانس در یک سریال ۳۰ قسمتی حضور داشته باشید، در صورت روایت درست داستان و جذابیت آن در جوزه اصول ادبیات نمایشی و تصویر، شما هم در جای درست خودتان قرار می گیرید و اگر این طور نباشد حتی در نقش اول هم باشی، فایده ای ندارد.
مضاف بر این ها به نظر من نویسنده های ما محدودیت زیادی دارند، چون با فرد، طبقه و حوزه خاصی نمی توانیم شوخی کنیم و این اتفاق غلط است، چرا که وقتی ما پزشکی را معرفی می کنیم که کار غیرقانونی می کند، آن ها زمانی می توانند معترض شوند که در هیچ زندان و دادگاهی ما پزشک مجرم نداریم یا در دادگاه روحانیت، نظامی و… هیچ فرد مجرمی نیست، چون در همه مشاغل، صنوف، شهرها و استان های مختلف هم آدم خوب وجود دارد و هم افراد مجرم، پس اگر دست نویسنده ها را نبندیم، انقدر به تلویزون فشار نیاوریم و سریع به هرکاری اعتراض نکنیم، آن وقت سریال هایمان هم جذاب می شود.
خوب است که مقداری طاقتمان را بالا ببریم و بگوییم که این ها در جامعه ما وجود دارد و نگاه حاضر هم نقادانه است، در صورت تحقق این نگاه، آن گاه نویسندگان هم پر و بال می گیرند و می توانند داستان های درست تری را روایت کنند، کارهایی که باعث می شوند تا دیگر به سراغ ماهواره ای که مدام از آن شاکی هستند، نرویم، در صورتی که در همان شبکه ها زمانی که با همین سوژه های مورد انتقاد شوخی می شود هیچ اعتراضی نمی کنیم اما در کارهای خودمان مدام گلایه و شکایتی که گاه از سوی مخاطبان است اتفاق می افتد.
رفتن جلو دوربین جواد افشار در سریال پرقسمتی مثل آنام چطور است؟
آقای افشار برای من خیلی دوست داشتنی است و ایشان هم من را دوست دارند، این اتفاق به نظرم قضیه مهمی است که قبل از هر چیزی اهمیت دارد. من سریال هایی را کار کردم که در آن ها با کارگردان یا نویسنده ارتباط خوبی نداشتیم و در طول مدتی که سر آن سریال می رفتم، هر روز آن را با حال بد پشت سر می گذاشتم و این مسئله صدمه زننده بود، به همین دلیل ارتباطت با کارگردان در فضای راحتی که بتوانی حرف بزنی و بشنوی و ابراز و دریافت نظر کنی موضوع مهمی است.
ما ایرانی ها هم هر چه قدر هم بخواهیم حرفه ای و کادربندی شده برخورد کنیم، بازهم تمام ارتباطاتمان پایه حسی دارد، برای من نیز خیلی مهم است که کارگردان، نویسنده، بازیگر مقابل و …. را دوست باشم. در همین چند وقت اخیر هم سریالی را بازی کردم که اساسا با بازیگر مقابلم دچار معضل بودیم و نه جنس بازی هم را دوست داشتیم و نه ارتباط پشت صحنه مان را و این اتفاق تاثیر خودش را روی شیوه بازی و کاری که در نهایت از آب درآمد گذاشت. به عنوان نمونه دیگری در این مورد جا دارد از سریال زیرپای مادر بگویم که خیلی ها گفتند این برادری بین من و کامبیز دیرباز خیلی واقعی بود، در حالی که این رابطه پیش از رفتن جلو دوربین افتاده بود و آن قدر باهم کار کرده بودیم که در جلو دوربین عمق این ارتباط معلوم بود.
حال زمانی که شما چنین اتفاقی را ندارید، جلو دوربین هم در فضای یخ زده ای حاضر می شوید که مخاطب با آن بی آن که بداند چرا، ارتباط برقرار نمی کند. در مورد آقای افشار هم باید بگویم این که تو با جان و دل جلو دوربین قرار می گیری و می دانی که در کانون توجه کارگردان هستی، هم قدرت می گیری و هم شور و شعفی به تو می دهد که باعث می شود حتی اگر ناراحت هم هستی با رغبت کامل سر کار حاضر شوی و این اتفاق دوستانه ای است که بین من و آقای افشار وجود دارد. او قبل از آن که کارگردان خوبی باشد، بسیار اخلاق مدار است و این موضوعی است که باعث شد من سینه خیز در این کار حاضر شوم.
پس این شناخت و ارتباطی که از پیش بین افراد در یک گروه وجود دارد، روی کار مستقیم اثر می گذارد…
بله، خود من در اغلب کارهایی که کردم، یا چندین بار بایک گروه همراه شدم و یا این همکاری تنها یک بار برای همیشه اتفاق افتاده است، یعنی ارتباط خوب باعث شده تا تجربه همکاری مجدد را تکرار کنیم و در غیر این صورت که دیگر هیچ.
گروه و تیم بازیگران سریال آنام، جزو مواردی است که دارای تنوع زیادی از جهت سابقه، سن و تجربه ای که دارند، است، کمی هم از این فضا بگویید.
در سریال آنام همانطور که گفتید، بازیگران زیادی حضور دارند، از جمله آن ها می توانم به خانم سجادیه که پیشکسوت و بسیار قابل احترام هستند اشاره کنم، علاوه بر ایشان بازیگر نقش مقابل من که بیشتر با او بازی دارم، خانم قلی خانی در نقش همسر این کاراکتر است. بازیگری که پیش از این در دیوار شیشه ای با او همکاری داشتم. خانم قلی خانی مریم سینمای ایران هستند و این همکاری برای من قابل افتخار است. همچنین حضور بازیگرانی از این دست و حرفه ای موجب می شود که تو انگیزه داشته باشی و برخلاف کاری که به آن اشاره کردم و ارتباطات بد، موجب ایجاد یک فضای ملتهب شده بود، هر چه بهتر کار را پیش ببرید.
موضوع دیگری که در این میان وجود دارد، بحث ژانر و فضایی است که از سوی شما انتخاب می شود و در آن ایفای نقش می کنید. این فضا مدتی است که تنها به درام محدود شده است، در حالی که شما با کمدی وارد دنیای تصویر شدید…
بله اما سریال مسیر انحرافی فقط من را معرفی کرد و بعد از آن هم پیشنهاد کار طنز زیاد داشتم ولی تنها پیشنهادی که در ژانر جدی که بهتر است بگویم غیر طنز؛ چرا که معتقدم کار کمدی از جدی هم جدی تر است، داشتم، مجموعه هوش سیاه بود. من هم در این میان ترجیح دادم تا با فضایی که معرفی شدم، کارم را ادامه ندهم، چون ما انصافا مگر چند گروه کمدی موفق داریم؟ اگر آن ها را بشماریم شاید ۳، ۴ تا بشوند؛ گروه هایی مثل رضا عطاران، مهران مدیری و محسن تنابنده.
در این بین متاسفانه بازیگران طنزمان از جایی به بعد محکوم به تکرار می شوند و مجبوراند تا نقشی که یک بار بازی کردند را آن قدر بازی کنند که مخاطب آن را پس بزند، بعد هم وارد فاز بیکاری شوند و هیچ کس آن ها را جدی نگیرد. ما هنوز به بازیگران طنزمان در جشنواره جایزه نمی دهیم و آن ها را نمی بینیم، برای همین من وارد فضای غیرکمدی ها شدم. با این حال هنوز هم دوست دارم در این فضا کار کنم، اما در کمدی خوبی که بتوانی از آن دفاع کنی و آبرویت را زیر سوال نبرد!
از جمله اتفاقاتی که اغلب برای بازیگران تلویزیونی رخ می دهد، این است که با حضور مداوم در چند سریال، از حجم پیشنهادات سینماییشان کم می شود وگاه به ناچار از این فضا فاصله می گیرند، می خواهم بدانم که این مسئله برای شما هم ملموس بوده است؟
پیش از آن که این کار را انجام دهم، یک پیشنهاد سینمایی که کمدی شلوغی بود به من پیشنهاد شد اما با وجود نقش اصلی که این کاراکتر داشت ومن هم آن را دوست داشتم، در کار حاضر نشدم، چون قرار بود که درباره اش صحبت کنیم، من زنگ نزدم و آن ها هم دیگر تماس نگرفتم، در همین بین بعد از مدتی شنیدم که یکی گفته بود مجید واشقانی همه جا هست و اصلا نباید وارد سینما شود! چه کسی به سینما می آید که واشقانی ببیند؟ او هر شب در تلویزیون است و بگذارید سریالش را کار کند! به همین دلیل برداشت خیلی ها این است که سینما جای افراد مثلا گزیده کار است. این تفکر در حالی است که باید ببینید که چند درصد از بازیگران بزرگ سینما، از جوان تا پیشکسوت از تلویزیون به سینما معرفی نشده اند؟!
با این حال پیشنهاداتی در این حوزه داشته ام که نشد کار کنم، اما دوست دارم که یک کار سینمایی انجام دهم که مثل سریال مسیر انحرافی که باعث معرفی من شد، باشد.
یعنی هیچ وقت از حضور در تلویزیون دلزده نشدید؟
نه،در این بین من اصلا از سریال کار کردنم ناراضی نیستم، من را تلویزیون به مردم معرفی کرد و از نظر خودم سریال برای من نسبت به سینما ارجح تر است اما بازهم سینما جایگاه خودش را دارد. در حال حاضر هم خوشحال هستم که در بین سریال هایم، کار بدی نداشتم. با این حال باید بگویم که من درکل درگیر مدیوم سینما و تلویزیون نیستم و بیشتر درگیر نقش خوب هستم، به همین دلیل نقش خوب در هر فضایی از تئاتر گرفته تا یک تله فیلم یا سریال، باعث پیشرفت و پختگی تو می شود و اثر قابل دفاعی را کارنامه ات به جا می گذارد، این در حالی است که نقش بد در هر مدیومی که هست، باعث پسرفت خواهد شد.
در این بین بحث ممیزی ها و چارچوبی که در تلویزیون پررنگ تر از سینما وجود دارد، مطرح است، این مسئله چه قدر برای شما دست و پاگیر بوده است؟
-من قبل تر هم اشاره کردم، ما خودمان دست و پای تلویزیونمان را می بندیم، چون ما آدم های کم طاقتی هستیم که به هیچ کس نمی توانیم با نگاه نقادانه نگاه کنیم، به همین دلیل تلویزیون مجبور است که دست به عصا راه برود، چون با کوچکترین حرفی در یک برنامه از نماینده مجلس گرفته تا امام جمعه آن منطقه تماس می گیرند و معترض می شود، به همین دلیل از آن جایی که این رسانه با طیف گسترده ای از مردم سر و کار دارد، مجبور و محکوم است که در سطح سواد و فهم عمومی به سراغ مردم برود، چون اگر کوچک ترین غلطی از جانب تلویزیون اتفاق بیفتد، بازتاب و برداشت آن بین کسی که در شمال تهران زندگی می کند با کسی که در منطقه دیگری است، تفاوت خواهد داشت. به همین دلیل لازم است که تلویزیون تا حدی این احتیاط را داشته باشد، اتفاقی که در همه تلویزیون های دنیا حداقل در بخش دولتی آن وجود دارد.
این مسئله و چارچوب بندی کلی چندان دست و پاگیر نیست و خودمان در محدودیت بخشی از اتفاقاتی که رخ می دهد به واسطه همان صبر و طاقت کم مقصریم.
و در آخر جدا از آنام پیشنهاد دیگری در فضای تصویر داشتید که از آن بگویید.
بله اتفاقا از بین موارد موجود، ۳ تا از آن ها سینمایی بودند که متاسفانه به دلیل درگیری که در این سریال داشتم، نتوانستم همزمان سر آن ها بروم، در واقع در آنام من اغلب روزها آفیش هستم و این سریال اجازه حضور همزمان در کار دیگری را به من نمی دهد. اما همانطور که گفتم در کل دوست دارم تا کار کمدی را در سینما هم تجربه کنم.
ارسال نظر