۶۲۰۳۹۵
۱ نظر
۵۰۰۲
۱ نظر
۵۰۰۲
پ

نمايندگان از غلامی بپرسند چه دركی از علم دارد

در ۴ دهه اخیر همواره وزرایی برای تصدی وزارت علوم برگزیده شده‌اند که یا دانش آموخته علوم مهندسی بوده‌اند یا فارغ التحصیل رشته پزشکی. در پایان این دهه چهارم نیز یک دانش آموخته مهندسی کشاورزی برای تصدی وزارت علوم به مجلس معرفی شده است.

روزنامه آرمان- مجتبی اسکندری: در ۴ دهه اخیر همواره وزرایی برای تصدی وزارت علوم برگزیده شده‌اند که یا دانش آموخته علوم مهندسی بوده‌اند یا فارغ التحصیل رشته پزشکی. در پایان این دهه چهارم نیز یک دانش آموخته مهندسی کشاورزی برای تصدی وزارت علوم به مجلس معرفی شده است.
دکتر محمدامین قانعی‌راد جامعه شناس و استاد دانشگاه تهران که مدت‌ها تصدی انجمن جامعه شناسی ایران را برعهده داشت، درباره بوروکراتیزه شدن علم و خسارات نگاه مهندسی نسبت به نهاد و مفهوم علم، هشدار می‌دهد. در ادامه گفت‌وگوی دکتر محمدامین قانعی‌راد با «آرمان» را می‌خوانید.
رئیس جمهور باز هم وزیری از خارج از مجموعه علوم انسانی، برای وزارت علوم پیشنهاد داده است، بالاخره چه زمانی نوبت به علوم‌انسانی‌خوانده‌ها می‌رسد؟
بهتر است بر این سوال مقدمه‌ای بیفزاییم مبنی بر اینکه در هر حال باید انتخاب‌های ما به نحوی باشد که از حدی از شناخته شدگی در محیط‌های علمی برخوردار باشند و شناخت درستی نیز از مفهوم دانش داشته باشند. البته ما هنوز به شناخت کافی از وزیر پیشنهاد شده توسط وزیر رئیس‌جمهور دست نیافته‌ایم که بدانیم ایشان چه استنباطی از علم دارند. اما همان‌طور که می‌دانید رئیس‌جمهور همواره در معرفی گزینه‌های وزارت علوم، چه در دوره قبل و چه در دوره کنونی به طور عام از میان دانش‌آموختگان رشته‌های علوم پایه و فنی- مهندسی استفاده می‌کنند.
این موضوع این نگرانی را به وجود می‌آورد که مبادا از مفهوم علم و دانشگاه درک درستی نداشته باشیم. برای فهم بهتر این موضوع، من از تفاوت میان دو ساحت اجتماعی و نیز ساحت پوزیتیویستی و فیزیکی علم کمک می‌گیرم. قطعا کسی که از رشته‌ای غیر از علوم انسانی انتخاب شود از یک درک مقلوب از مفهوم علم به خصوص در ساحت اجتماعی آن برخوردار است. این درک نادرست بعدتر به کلیه سیاستگذاری‌ها در آموزش عالی تسری پیدا می‌کند. فهم فیزیکی از علم همواره در ۴ دهه اخیر بر مجموعه وزارت علوم حاکم بوده است و به طور طبیعی دستاورد چندانی برای توسعه دانش در ایران نداشته است.
درک پوزیتیویستی از علم، باعث تقلیل دادن علم به ارتباط ذهن با طبیعت می‌شود. ویژگی دیگر این فهم از علم، تسری یک درک فردی از علم است که بر درک جمعی از ساحت علم غلبه پیدا می‌کند و علم را حاصل فعالیت ذهنی و فردی دانشگاهیان و دانشمندان می‌داند و به طور طبیعی به ساحت اجتماعی و فرهنگی علم توجه چندانی نمی‌شود. اگر شما علم را به طور فردی درک کنید یک مفهوم غیرارتباطی از علم به دست می‌آید که بیشتر آدم‌ها را به سمت و سوی فعالیت‌های فردی در درون علم می‌کشاند و این به پیشرفت دانش کمک چندانی نمی‌کند. زیرا دانش یک امر مبتنی بر فعالیت جمعی است. همکاری‌های علمی، مجامع علمی و اخلاقیات علمی در این فرمت از فهم علمی، نحیف باقی می‌ماند و یک پیکر کاریکاتوری از علم نشو و نما می‌یابد.
آیاتفکیک این دو ساحت از علم، به تفکیک اشکال گوناگون از هوش و ترجیح یکی بر دیگری می‌انجامد؟
بله قطعا. فهم پوزیتیویستی و فیزیکی از علم، منجر به رجحان دادن به هوش ریاضیات و منطق و همچنین ایجاد تقابل میان این شکل از هوش با سایر شکل‌هایی که از هوش وجود دارد، میشود. هوش‌های هنری، انسانی، فرهنگی، عاطفی، اجتماعی و معنوی از بهای لازم در این نگره برخوردار نخواهند بود و همچنین بها دادن بیش از حد به هوش ریاضی باعث انزوای این شکل از هوش می‌شود که به طور خاص نمود آن را در جدا کردن دانشگاه‌های فنی و علوم پزشکی و یا حتی مجتمع‌های آموزش کشاورزی، از دیگر محیط‌های دانشگاهی جامع و مادر می‌بینیم. این تفکیک برآمده از ذهن‌های پوزیتیویستی در عرصه مدیریت آموزش عالی است. این جفا نسبت به علوم انسانی منجر به در حاشیه قرار گرفتن آن می‌شود.
این درک از علم هم متاثر از تکنوکراسی و ساینتیسم است که همواره با نادیده گرفتن سایر صور دانش همراه است. در واقع تکنوکراسی شکل خاصی از درک علم و تکنولوژی است که مردم را در موقعیت حاشیه‌ای قرار می‌دهد و آنها را از کنشگران فعال تبدیل به ابژه‌هایی می‌کند که در قبال علم و تکنولوژی ناچار به پذیرش انفعال می‌شوند. این اتفاق هم بر روش‌های آموزشی و هم بر تکنولوژی‌های آموزشی اثر می‌گذارد. در مجموع این نگرانی وجود دارد که آیا رئیس جمهور تحت تاثیر چنین مفهومی از علم است؟ این فهم کلاسیک از علم دست کم به مدت نیم قرن است که در غرب زیر سوال رفته و معماران دانش در ممالک پیشرفته کسانی هستند که از دل علوم انسانی و پژوهش‌های مبتنی بر فلسفه علم بر می‌خیزند.
در واقع افرادی که درباره دانشگاه و علم هریک به مثابه یک نهاد می‌اندیشند، بیشتر می‌توانند نسبت به توسعه اشکال گوناگون از دانش کمک کنند که چنین افرادی در سراسر جهان از دل علوم انسانی بر می‌خیزند. درباره انتخاب رئیس‌جمهور نیز باید پرسید که آیا چنین انتخابی می‌تواند منجر به‌ ایجاد رضایتمندی در میان دانشگاهیان، جنبش دانشجویی و پژوهشگران قرار گیرد؟ نگرانی موجود این است که مبادا در پس این انتخاب‌ها یک درک نادرست، کلاسیک و مقلوب از مفهوم علم وجود داشته باشد. انتظار می‌رود هم ریاست محترم جمهور و هم وزیر پیشنهادی در این باره ابهام زدایی کنند و در برنامه‌های خود نشان دهند که مفاهیم به روزتر و اجتماعی از تعریف علم را در منظومه فکری خود دارند و بابت گسترش اشکال اجتماعی علم تلاش خواهند کرد.
با توجه به‌اینکه شخص رئیس جمهور دانش‌آموخته یک رشته برآمده از دل علوم اجتماعی است و نیز سرپرستی را که برای وزارت علوم منصوب کردند، دانش آموخته جامعه شناسی بوده است، چه چیزی باعث می‌شود که همچون ۶ گزینه پیش از سیدضیاء هاشمی، یک دانش آموخته غیر علوم انسانی برای تصدی این سمت معرفی شود؟
در میان رشته‌های علوم انسانی، حقوق از آن دسته رشته‌هایی است که بیشترین نزدیکی را با رشته‌های فنی و مهندسی دارد. از این جهت که مسائل را در درون یک چارچوب برحسب قاعده دودوتا- چهارتا مورد بررسی قرار می‌دهد و همواره سعی می‌کند برخی تعاریف هنجاری در مورد پدیده‌ها به دست دهد. به همین جهت نگرش اثباتی در حقوق بسیار رایج است، فقه نیز در شرایطی مشابه حقوق و رشته‌های فنی- مهندسی می‌شود. دنیای ذهنی یک فقیه، یک حقوقدان و یک مهندس بسیار به یکدیگر نزدیک است. درک همه‌این بزرگواران از دانش شامل نگره‌های اثباتی است. به همین جهت درباره آقای روحانی باید گفت که‌ ایشان به عنوان یک فقیه و حقوقدان به شکل همزمان، از ذهنی مشابه رشته‌های مهندسی برخوردارند و در این کانتکست، فهم علمی دچار مهندسی زدگی می‌شود و به همین دلیل است که انتخاب‌های ایشان چنین جهتگیری‌هایی دارد.
سیدضیاء هاشمی چطور؟
درباره سیدضیاء هم معلوم نیست که ‌ایشان یکی از گزینه‌های جدی آقای روحانی برای تصدی وزارت بوده باشد. شاید آقای روحانی به جهت نیاز به یک میانجی برای دوره گذار به مرحله جدید، دست به انتخاب سیدضیاء هاشمی برای سرپرستی این وزارتخانه زده است. البته یک احتمال دیگر نیز می‌تواند وجود داشته باشد و آن اینکه آقای هاشمی از گزینه‌های جدی آقای روحانی بوده که احتمالا نه به دلیل جامعه شناس بودن ایشان، بلکه به دلیل داشتن حسن تدبیر و برخورداری از یک شخصیت اعتدالگرا ایشان را به سرپرستی برگزیدند. عملکرد ایشان در تعامل با دانشگاهیان و جنبش دانشجویی در سراسر کشورهم مثبت ارزیابی شده بود.
البته‌این احتمال نیز دور از ذهن نیست که برخی مخالفت‌ها و مقاومت‌های جانبی باعث شد تا رئیس جمهور از معرفی ایشان امتناع کنند. برخی از این مخالفت‌ها می‌تواند جنبه سیاسی داشته باشد؛ مثلا برخی نهادهای سیاسی ممکن است مخالفت کرده باشند و برخی مخالفت‌ها نیز ناشی از تعارض‌ها‌ی رشته‌ای‌ است. به‌این معنا که برخی از دانش آموختگان رشته‌های فنی و علوم پایه آمادگی این را ندارند که گسترش نگرش‌های جامعه شناسانه را در وزارت علوم تحمل کنند. برخی از این افراد حتی برای علوم انسانی نیز شانیت و جایگاهی قائل نیستند.
نهاد علوم انسانی در ایران با رویکردهای مهندسی یا ایدئولوژیک روز به‌روز تضعیف شده است.
رئیس جمهوری که خواهان بسط آموزش‌های شهروندی و به طور مشخص حقوق شهروندی بوده و در یک سخنرانی درباره برجام گفت: علوم انسانی نشان داد توانایی مدیریت جهان را داراست؛ چرا تغییر رویکرد می‌دهد و از انتخاب‌های مبتنی بر علوم انسانی عدول می‌کند؟
همان‌طور که اشاره کردید در ساخت بندی جوامع جدید، با توجه به ویژگی‌های خاصی که دارد در عین حال که یک جامعه مردمسالار هست و از نظر مردم در اداره امور استفاده می‌شود، همزمان از یک نظم اجتماعی یکپارچه نیز برخوردار است. چنین جامعه‌ای در عین حال پویا، نوآور و نیز پیش رونده خواهد بود. شکل دادن و ساخت چنین جامعه‌ای بدون حضور علوم انسانی و به عبارت صریح تر، بدون غلبه برهان علوم اجتماعی بر نگاه‌های فنی و مهندسی غیرممکن است. ما اگر بگوییم که می‌خواهیم جامعه‌ای قانونمدار، با حفظ حقوق شهروندی و دموکراتیک بسازیم، ولی در این جامعه مهندسین سیاستگذار باشند و تصمیم گیرندگان اصلی باشند و جامعه شناسان، فلاسفه، اقتصاددانان، حقوقدانان و نیز انسان شناس‌ها در حاشیه قرار داشته باشند، این یک امتناع است و نه یک امکان. حتی به‌کارگیری در سطوح مدیریتی نیز کفایت نمی‌کند.
برخی نگاه ابزاری به علوم انسانی دارند و می‌گویند که غایت علوم انسانی به مدیریت‌ها می‌رسد و ما نیز از مدیریت علوم انسانی خوانده استفاده می‌کنیم. این‌طور نیست که ما در علوم انسانی بدون حضور رشته‌های پایه نظیر جامعه‌شناسی، فلسفه، انسان‌شناسی و تاریخ، بتوانیم شاهد رشد حتی در سطوح مدیریتی باشیم. اگر ارتباط این رشته‌ها را با مدیریت قطع کنیم، می‌بینیم که مدیریت تحت سلطه پارادایم‌های علوم مهندسی قرار می‌گیرد. این اتفاق نهایتا به یک تایلوریسم مدیریتی و تکنوکراتیسم منجر و به تربیت شهروندان منفعل منتهی خواهد شد. لذا تا وقتی ‌این توهم وجود دارد که ما می‌توانیم از ثمرات علوم انسانی بدون اتصال به پارادایم‌های بنیادین این علوم بهره‌مند شویم، درجا زدن یک اتفاق طبیعی است. بد نیست براین نکات تاکید کنیم که شاید به طور اساسی نسبت به تصورات مسئولان در سطوح مدیریتی، سیاستگذاری و حاکمیتی یک ارزیابی صورت بگیرد. این گونه نباشد که بگوییم چه کسی به جای چه کسی بنشیند، چه در وزارت علوم و چه در ریاست جمهوری.
می‌توانیم این دغدغه را نداشته باشیم که حتما یک جامعه شناس وزیر علوم شود، ولی می‌توانیم این دغدغه را داشته باشیم که مدیریت وزارت علوم یک درک درست از فضای علم داشته باشد. باید کمک کنیم که نگرش‌ها در وهله نخست شناسانده شوند. تفاوت در رویکردهای نگره‌های علوم انسانی با علوم مهندسی باید برای مردم و حتی سیاستگذاران و حاکمیت نیز روشن شود تا بتوانیم معیاری برای انتخاب افراد به دست بدهیم. در حال حاضر سنجه‌ای برای تعیین نگره‌های افراد وجود ندارد. برای مثال ما نمی‌توانیم ارزیابی دقیقی از نگره‌های دکتر غلامی به مساله علم داشته باشیم. در حال حاضر بیشتر نگاه‌های سیاسی حاکم است که مثلا سیدضیاء با کدام جناح است و غلامی با کدام جناح. درحالی که ارزیابی دقیقی نسبت به‌این مساله وجود ندارد که در دیدگاه‌های افراد چه نگاهی به دانشگاه وجود دارد و چه نگاهی به علم در پارادایم‌های فکری آنها در جریان است.
برای نمایندگان و مردم چگونه باید نسبت به‌این موضوع ایجاد حساسیت کرد؟
باید نمایندگان از گزینه پیشنهادی بپرسند که شما چه درکی از علم دارید و فهم خود از پاسخ فرد مذکور را باید به مردم نیز منتقل کنند. باید به هر شکل حساسیت مردم نسبت به‌این موضع افزایش پیدا کند. نمی‌شود کسی تصدی وزارت علوم را برعهده بگیرد و تصور دقیقی از دانشگاه و علم به عنوان دو نهاد کانسپتی نداشته باشد.
چند سال قبل نقشه‌ای تحت عنوان نقشه جامع علمی فرهنگی کشور تصویب شد، آیا شما مهندسی کردن علم را واجد امکان می‌دانید یا در هیات امتناع به‌ این موضوع نگاه می‌کنید؟
خود همین مفهوم مهندسی علم و یا مهندسی فرهنگی از اذهان مهندسی برآمده است و تا الان هم به یک مشکل برای ما تبدیل شده است. اگر در زمینه مهندسی علمی یا صنعت فرهنگ دچار حبس در رویکردهای فنی و مهندسی شویم، همان‌گونه که در سالیان گذشته‌ایجاد مشکل کرده است در آینده نیز تولید مشکل خواهد کرد. روز‌به‌روز هم داریم عقبگرد می‌کنیم. هرچند برخی از شاخص‌های ظاهری نشان‌دهنده رشد هستند؛ اما وقتی سراغ شاخص‌های عمیق‌تر علوم و فرهنگ می‌رویم، دارای یک وضعیت عقب افتاده هستیم. درست است که تعداد مقالات تولیدی ما بالاست، اما شاخص آزادی‌های آکادمیک، اخلاقیات علمی و نسبت دانشگاه با جامعه دچار بحران است. لذا باید از دید مهندسی فاصله بگیریم. باید نشان دهیم که چگونه باید برای درک علوم مهندسی، از علوم انسانی مددجویی شود. نیاز به نگاه میان رشته‌ای که عناصر فلسفی، جامعه شناختی و تاریخی را در درون خود داشته باشد، باعث بهبود فهم از نهاد و مفهوم علم خواهد شد.
از همین منظر آیا می‌توانیم بگوییم که کمّی‌گرایی موجود در ارائه مقالات در نمایه‌های ISI و اسکاپوس، ریشه در همین نگاه مهندسی‌زده در فضای علم دارد؟
بله، همین‌طور است. نگاه مهندسی اصولا با تولید و فضای کارخانه‌ای سروکار دارد. این نگاه آمد و دانشگاه را نیز به مثابه کارخانه تولید مدرک و مقاله در نظر گرفت و مفهوم کار علمی را به تولید مقاله تقلیل داد. به این نگاه مهندسی سیستمی می‌گویند، یعنی INPUT ؛ پول، منابع انسانی، فضا، دانشجو و استاد وجود دارد، پس ما باید یک OUTPUT از دانشگاه تحویل بگیریم که‌این خروجی همانا مقاله‌های پرشماری است که در فضای دانشگاهی کشور زمینه یک سوداگری علمی را فراهم کرده‌اند. نگاه کمی و ریاضی نسبت به علم باعث تقلیل علم از یک مفهوم کیفی به مفهوم کمی می‌شود. ما با دانشگاه‌هایی مواجه هستیم که در آنها کیفیت در آموزش و پژوهش نیز وجود ندارد. دانشجویان و اساتید کیفی در نظام آموزشی کنونی نقش چندانی ندارند.
و این نگاه مهندسی آیا باعث بوروکراتیزه کردن نهاد علم و پدیده نخبگی در کشور نشده است؟

ما یک بحث تکنوکراسی داریم که مدت‌ها بر فضای آکادمیک کشور حاکم بوده و این نگاه به طور موازی با رویکرد بوروکراتیک در جامعه‌ ایران جریان داشته و دانشگاه را به مثابه کارخانه یا اداره می‌بینیم. آنگاه دانشگاها باید با بخشنامه‌های از بالا به پایین مدیریت شوند که به‌طور قطع در تحکیم دیدگاه‌های بوروکراتیک در نهاد علم و افرادی که با آن سروکار دارند نمایان خواهد شد. در نهایت دانشگاه به دولت وابسته خواهد شد. در حالی‌که باید دانشگاه‌این ظرفیت را داشته باشد که به کانون خردورزی تبدیل شود و نه یک محیط اداری وابسته و بوروکراتیک. البته این موضوع به معنای عدم تعامل دانشگاه با دولت و جامعه نیست، بلکه مطالبه برای استقلال دانشگاه به عنوان یک خواسته جدی مطرح است.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • رضا

    ایشون پروفسور هستند و 60 مقاله برتر در ISI به ثبت رسوندن، اصلا میدونی ISI یعنی چی؟! در عین حال ایشون سابقه درخشانی در مدیریت دارند که واقعا تحسین برانگیزه. اصلا چه ربطی به رشته داره آخه

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج