۶۱۹۱۹۹
۷ نظر
۵۰۱۴
۷ نظر
۵۰۱۴
پ

جدال دو بیوه به خاطر مستمری یک مُرده

سه سال پس از مرگ مدیرعامل یک شرکت خصوصی، همسر دوم این مرد و دختر هوویش به دادگاه خانواده مراجعه کردند تا به اختلافشان بر سر دریافت مستمری بازنشستگی پیرمرد فوت شده پایان دهند.

روزنامه ایران: سه سال پس از مرگ مدیرعامل یک شرکت خصوصی، همسر دوم این مرد و دختر هوویش به دادگاه خانواده مراجعه کردند تا به اختلافشان بر سر دریافت مستمری بازنشستگی پیرمرد فوت شده پایان دهند.
در نخستین روزهای پاییز، دو زن وارد شعبه ۲۴۴ مجتمع قضایی صدر شدند. «ناجیه» زنی ۵۵ ساله و «حمیرا» زنی ۵۰ ساله که دخترهمسراول کمال، مرد دوزنه بود. هر دونفر هم خودشان را مستحق دریافت مستمری می‌دانستند.
پس از آنکه قاضی «محمدرضا رستمی» دادخواست مطالبه مهریه ناجیه را خواند، رو به او گفت: «شما خواستار مهریه ۲۰۰۰ سکه‌ای خود از وراث شوهر مرحومتان شده‌اید. چطور شده سه سال بعد ازمرگ همسرتان این دعوی را طرح کرده‌اید؟»
ناجیه جواب داد: «آقای قاضی؛ شوهرم کمال، مدیرعامل یک شرکت حمل و نقل دریایی بود که قبل از فوت ورشکسته شد و نه تنها مالی برای من باقی نگذاشت، بلکه خانه‌ای را هم که برایم خریده بود به خاطر امید واهی فروخت و بدهی‌اش را صاف کرد. حالا تنها ارثیه‌ای که از او برای من و تنها پسرمان باقی مانده یک فیش حقوقی مستمری بازنشستگی است که حدود یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومان می‌شود...»
سپس به حمیرا که کمی آن سوتر روی صندلی نشسته بود، اشاره کرد و گفت: «این خانم که یکی از دختران هووی من است. از وقتی طلاق گرفته، مستمری من از طرف بیمه به کمتر از ۴۰۰ هزار تومان کاهش پیدا کرده و برای همین تصمیم گرفته‌ام مهریه‌ام را درخواست کنم تا زندگی خودم و پسر دانشجویم به مشکلی برنخورد.»
قاضی که معلوم بود، موضوع اختلاف این دو زن برایش جالب است، رو به حمیرا کرد و گفت: «انگار مادرتان که همسر اول پدرتان بوده فوت شده و شما فعلاً تنها کسی هستید که باید درباره ادعای این خانم توضیح دهید.»
حمیرا جواب داد: «وقتی این زن- اشاره به هووی مادرش- با پدرم ازدواج کرد، مادرم هنوز زنده بود. با این حال وضع مالی مرحوم پدرم آنقدر خوب بود که بتواند از پس مخارج زندگی دو همسرش برآید. مادرم هم پس ازاطلاع ازازدواج دوم پدرم آبروداری کرد و اعتراضی نکرد. گرچه مهریه این خانم ۵ سکه بیشتر نبود ولی حالا نمی‌دانم چطور پدرمان را اغفال کرده که مهریه‌اش را به ۲۰۰۰ سکه رسانده. اما با این حال نه مالی از پدرم باقی مانده و نه پولی. فقط همین مستمری بازنشستگی اوست که طبق قانون بیمه میان بازماندگان تقسیم می‌شود. حالا آن خانه‌هایی که پدرم داشته کجا رفته‌اند من هم نمی‌دانم.»
ناجیه به سرعت جواب دخترشوهرش را داد و او هم در مقابل چیزی گفت. بحث آنها دقایقی ادامه داشت تا اینکه از میان حرف‌هایشان داستان زندگی ناجیه (همسر دوم) و پیرمرد برای قاضی روشن می‌شد...
ناجیه؛ دختر یک خانواده شهرستانی بود که پدر نداشت و برای تأمین هزینه‌های زندگی مادر و خواهرانش ۲۵ سال پیش کارمند شرکت حمل و نقل کشتیرانی شده بود که در همان شرکت با مدیرعامل میانسال آشنا شد. آقای مدیرعامل مردی تنها بود که همسر و دخترانش در خارج از ایران زندگی می‌کردند و گاهی هنگام صرف ناهار با ناجیه درددل می‌کرد. ناجیه هم درباره آرزوها و رؤیاهایش با او حرف می‌زد تا آنکه مدیرعامل به ناجیه پیشنهاد داد با هم ازدواج کنند. از نظر او که آن موقع ۳۲ ساله بود، خواستگار تحصیلکرده، مهربان وپولدارش می‌توانست ازهر نظر خواسته‌هایش را برآورده کند، برای همین به فاصله سنی و متأهل بودن همسر آینده‌اش اهمیت نداد و با مهریه ۵ سکه طلا به عقد او درآمد. کمال مرد ثروتمندی بود و آرزو می‌کرد پسری داشته باشد تا کار و ثروتش را درآینده مدیریت کند. برای همین شرط کرد حالا که دو دخترش به او اهمیتی نمی‌دهند اگر ناجیه پسری به دنیا بیاورد مهریه‌اش را به ۲۰۰۰ سکه افزایش دهد. دو سال بعد تقدیر چنین رقم زد که مرد میانسال به آرزوی داشتن پسر برسد.بنابراین مهریه زن دومش را طبق وعده قبلی افزایش داد. چند سال پس از ازدواج دختران مدیرعامل، او برای همسر دوم و پسرش خانه‌ای خریداری کرد و زندگی آرام آنها ادامه داشت. تا اینکه از ۱۰ سال پیش واردات و صادرات کالا با مشکلات زیادی روبه‌رو شد و شرکت حمل و نقل‌اش اعلام ورشکستگی کرد. با این شرایط کمال ناچار شد تمام حساب‌هایش را برای تأمین خواسته طلبکاران خالی کند و حتی خانه ناجیه را بفروشد تا به یک آپارتمان اجاره‌ای نقل مکان کنند. سکته قلبی او و هزینه‌های درمانی سنگین هم باعث شد ناجیه طلاها و جواهرات خود را صرف هزینه پرستاری از همسرش کند. درست ۳ سال پیش بود که شوهر ناجیه در ۸۰ سالگی درگذشت و ۶ ماه بعد هم همسر اولش در اسپانیا فوت کرد. در این وضعیت ناجیه و پسرش از دو دختر پیرمرد کمک خواستند، اما آنها نه تنها در این باره همکاری نکردند، بلکه از همسر پدرشان خواستند دیگر به سراغشان نیاید.دراین شرایط ناجیه مانده بود با یک پسر دانشجو، یک خانه اجاره‌ای و یک فیش حقوقی مستمری بازنشستگی. تا اینکه دختر دوم مدیرعامل از همسرش طلاق گرفت و بدین ترتیب مستمری متوفی به دو بخش نامساوی تقسیم شد و دو بیوه را رو در روی هم قرار داد...
وقتی که در آن صبح پاییزی این دو زن در دادگاه خانواده بحث می‌کردند، پسر جوان سکوت کرده بود و به مادر و خواهر ناتنی‌اش نگاه می‌کرد. تا اینکه قاضی رستمی آنها را به آرامش فراخواند و رو به ناجیه گفت: «شما باید برای دریافت مهریه تان اموالی از همسرتان به دادگاه معرفی کنید، چرا که مستمری نمی‌تواند ماترک محسوب شود.»
بیوه کمال که انگار این موضوع را می‌دانسته؛ گفت: «بارها به همسرم گفته بودم این مهریه پشتوانه آینده من و پسرمان است و تا وقتی که زنده هستی مهریه‌ام را نمی‌خواهم. با این حال بعد از فوت او هم به دنبال مهریه‌ام نرفتم، چون می‌دانستم مالی ندارد. اما حالا وضع فرق کرده و با اینکه این خانم وضع مالی خوبی دارد دختر هوویم و بچه‌هایش هم در خارج زندگی می‌کنند هر ماه یک میلیون مستمری می‌گیرد و من با پسرم ۴۰۰ هزار تومان. باور کنید روزی صد بار با خودم می‌گویم کاش زبانم لال شده بود و به خواستگاری کمال در آن سال‌های جوانی بله نمی‌گفتم. جوان بودم و نادان. اشتباه کردم...»
قاضی بعد از ثبت اظهارات دو طرف از آنها درخواست کرد اظهاراتشان را امضا کنند.اما ناجیه قبل از رفتن از قاضی پرسید: «حالا چه کار کنم؟» و قاضی جواب داد: «اگر مالی وجود ندارد، بهتر است به اداره بیمه خود مراجعه کنید و ببینید راه حل رفع مشکلتان چیست؟ با این حال مطمئن هستم پسرتان در آینده‌ای نزدیک زحمات شما را جبران خواهد کرد.»
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    اون دختر عین انگل هست تا زمانی که پدره زنده بوده به فکرش نبودن و فقط با پولش حال کردن و حالا هم از همین مقدار پول هم نمیگذرن
    من هیچ وقت طرفدار زن دوم نیستم ولی وقتی زن اول مردش رو تنها میذاره و میره دنبال عشق و حال خودش اومدن زن دوم گناه نیست

    پاسخ ها

    • بدون نام

      مردی که در میانسالی میره دنبال زن جوان و پسرزا همون بهتر که تنها بمونه

    • بدون نام

      بعد هم در این مملکت اختیار همه چیز دختر حتی ازدواجش دست پدره بنابراین کاملا مشخصه که باید بعد از مرگ پدر مستمریش به دختر برسه .نه به هووی مادرش!

  • بیتا

    تاتو باشی زن دوم نشی تازه انقدر بد قدم بودی که هم برشکسته شد هم مرد حقته چون دنبال پولش بودی.

  • بدون نام

    بیتا جان اگه دنبال پولش بود خونه اش رو نمیداد مرده بده برای بدهیش و سرمایه زندگیش رو خرج دوا دکتر اون آقا بکنه اگه بد قدم میبود این اتفاق ها همون اول نیفتاده نه بعد از سالها یه کم از این خرافات بیا بیرون منم هیچ وقت با همسر دوم ها موافق نبودم و نیستم ولی بعضی شرایط ها فرق می کنه مثل شرایط این آقا

    پاسخ ها

    • بدون نام

      این آقا شرایطش فرق نمی کرده از خداش بوده زن مسن تر رو دک کنه و با یکی جوون تر باشه .همه مردها همچین چیزی رو دوست دارند.اون زنی هم که برای پول وارد زندگی زن دیگری میشه باید بدونه همیشه موفق نمیشه.بگذریم که چقدر بودن با یه مرد پیر که تازه زن هم داره می تونه چندش آور باشه

  • بدون نام

    چقدر از "آبروداری" زنها بدم میاد .انگار در برابر برده داری سکوت کنی!

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج