۶۱۳۳۴۱
۳۴ نظر
۵۰۱۶
۳۴ نظر
۵۰۱۶
پ

ماجرای مرگ عروس در شب چهاردهم

دختری که برای ازدواج با خواستگارش، خانواده خود را تهدید به فرار از خانه کرده بود، دو هفته بعد از جشن عروسی به زندگی‌اش پایان داد و راز زندگی عجیبش را به گور برد. اما یک سال پس از این اتفاق مادرش به دادگاه خانواده رفت و مهریه دختر جوانمرگش را خواست.

روزنامه ایران: دختری که برای ازدواج با خواستگارش، خانواده خود را تهدید به فرار از خانه کرده بود، دو هفته بعد از جشن عروسی به زندگی‌اش پایان داد و راز زندگی عجیبش را به گور برد. اما یک سال پس از این اتفاق مادرش به دادگاه خانواده رفت و مهریه دختر جوانمرگش را خواست.
یکی از روزهای سرد پاییزی، زن میانسالی وارد مجتمع قضایی خانواده- ونک- شد و به سمت شعبه ۲۶۱ دادگاه خانواده رفت. چند هفته دیگر نخستین سالگرد مرگ دختر جوانش فرا می‌رسید و «احترام» مصمم بود با دریافت مهریه ۱۳۶۶ سکه‌ای دخترش درس عبرتی به دامادش بدهد.
اتفاقی که باعث شده بود بهار زندگی دخترش به خزان تبدیل شود، به دو سال پیش بازمی گشت. در یکی از شب‌های عید نوروز «احترام» همراه دخترش «محبوبه» و اعضای خانواده به خانه یکی از بستگان دور رفته بودند که در آنجا با خانواده «بابک» آشنا شدند. چند روز بعد پدر و مادر بابک تماس گرفتند و اجازه خواستند تا برای خواستگاری از محبوبه قدم پیش گذارند. اما احترام موافق این وصلت نبود. چرا که موقعیت فامیل خودش را خوب می‌شناخت و می‌دانست که خانواده کارمندشان بــــــــا خانواده تاجر پیشه بابک هیچ قرابت و شباهتی ندارند.
با این حال بابک آنقدر اصرار کرد و هدیه‌های گرانقیمت آورد که سرانجام محبوبه دلباخته‌اش شد. حتی اعلام کرد اگر خانواده‌ها موافقتی با ازدواجشان نکنند، با بابک به خارج از کشور فرار خواهد کرد. اما این موضوع شروع یک ماجرای تازه بود. چرا که مادر بابک هم راضی به ازدواج پسرشان با محبوبه نبود و پیغام فرستاد که به اصرار پسرش به خواستگاری می‌آید. بابک درعین حال با سماجت فراوان، پدرش را هم راضی کرد تا با مادرش صحبت کند و او را هم با ازدواجشان راضی کند. به این ترتیب بابک و محبوبه با مهریه‌ای سنگین به عقد هم درآمدند تا چند ماه بعد زندگی مشترکشان را آغاز کنند.
قرار میان دو خانواده این بود که محبوبه کار کردن را کنار بگذارد و بابک هم زودتر به تحصیلش پایان دهد. اما چند هفته بعد معلوم شد بابک نامزدی داشته و این موضوع را پنهان کرده است. افشای این راز هم به اختلاف‌های دو خانواده دامن زد و روی روابط زوج جوان تأثیر گذاشت. اما محبوبه از خانواده‌اش خواست اهمیتی به این موضوع ندهند. هر چند از بابک شنیده بود نامزد قبلی‌اش مبتلا به سرطان بوده، اما آنچه ناراحتش می‌کرد این بود که بابک قبل از مرگ دختر جوان او را ترک کرده است و به این موضوع افتخار هم می‌کرد.
در مدت تحصیل بابک، فشارهای مادرش هم روی محبوبه بیشتر شده و به همین خاطرزوج جوان کمتر می‌توانستند همدیگر را ببینند. بنابراین تصمیم گرفتند زودتر از موعد مقرر زندگی مشترک‌شان را شروع کنند. مدتی بعد جشن عروسی برگزار شد که البته با بحث‌ها و اختلاف دو خانواده و فامیل همراه بود. درست دو هفته بعد از شروع زندگی عروس و داماد در آپارتمانی گرانقیمت، محبوبه به زندگی‌اش پایان داد و راز مرگش را به گور برد.
در آن روز پاییزی که تندباد برگ‌های درختان را به کف کوچه و خیابان‌ها می‌ریخت. تقریباً یک سال از مرگ محبوبه می‌گذشت. در آن روز مادر سیاهپوش او وارد شعبه ۲۶۱ دادگاه خانواده شد و مقابل قاضی «غلامرضا سعادت» ایستاد. آمده بود از قاضی برای تهیه کپی بعضی از مدارک پرونده دخترش محبوبه اجازه بگیرد که قاضی خیلی زود این مادر سیاهپوش را شناخت و گفت: «امیدوارم حالتان بهتر شده باشد. به هر حال آرامش شما هم به آرامش روح دختران کمک خواهد کرد.»
زن سالخورده جواب داد:«بله کم کم دارم عادت می‌کنم. هر چند تحمل غم فرزند برای هیچ مادری آسان نیست...» بعد از آنکه اشک‌هایش را پاک کرد، ماجرای آن شب را تعریف کرد. ماجرایی که قاضی چند بار شنیده بود، اما اجازه داد مادر محبوبه باز هم آن را روایت کند؛ «دخترم خیلی مظلوم بود. یک شب ساعت ۳ زنگ زد و گفت با بابک دعوا کرده‌اند. قرار بود برای جشن نامزدی دخترخاله بابک بروند، اما مادر شوهرش گفته بود بابک باید تنها بیاید. داماد من هم قبول کرده بود تنها به میهمانی برود. چون از مادرش حساب می‌برد. کاش محبوبه هم از من حرف شنوی داشت. همان جا از پشت تلفن به دخترم گفتم: «شما وصله تن هم نیستید. بلند شو بیا خانه خودمان.
بعد هم برو طلاق بگیر. آدمی که زنش را تنها بگذارد و برود میهمانی به درد زندگی نمی‌خورد.» اما دخترم گفت: اشکالی ندارد. با وجود این شوهرم گفت فردا عصر می‌رویم سنگ‌هایمان را با دامادمان وامی‌کنیم. اما صبح از کلانتری تماس گرفتند و گفتند دخترمان مسموم شده. وقتی هم رسیدیم فهمیدیم تمام کرده است. من به دامادم شک داشتم و همه جا گفتم یا محبوبه را مسموم کرده‌اند یا مجبورش کرده‌اند خودکشی کند. اما نتوانستیم چیزی را ثابت کنیم. حالا که این‌طور شده مهریه ۱۳۶۶ سکه‌ای دخترم را از داماد بچه ننه‌ام می‌گیرم تا درس عبرتی برایش باشد...»

قاضی سعادت، دستمالی به او تعارف کرد تا اشک چشم‌هایش را خشک کند. دقایقی بعد هم «احترام» اوراق مورد نیازش را گرفت و رفت. اما لحظه‌ای بعد برگشت و گفت: «کاش بیشتر تحقیق کرده بودیم. دامادم خیلی بی‌مسئولیت بود و از زیر بار هر کاری شانه خالی می‌کرد. خرجش را هم پدرش می‌داد. چه اشتباهی کردیم دختر یکی یکدانه‌ام را دادیم دست این نامرد. و...!»

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • مرمر

    با مهریه میخواد به دامادش درس عبرت بده ؟
    عجب ادمایی پیدا میشن.

    پاسخ ها

    • بدون نام

      بالاحره زن میانسال یا زن سالخورده؟!! کسی که معنی این دو کلمه رو نمی دونه چرا خبرنگار شده؟! بعد وقتی میگن خبرنگارها بی سوادند دادشون در میاد!شاید هم اینقدر محو قلمفرسایی شون میشن که یادشون میره اول داستان چی نوشتند!

  • بی نام

    خودشه .مقصر همین زنه است .حالا هم که دختره رو کشته دست وردار نیست .میگی نه ...برو از در و همسایه هاش و عروسش بپرس تا ببینی .

    پاسخ ها

    • بدون نام

      البته وقتی مخاطبان اخبار حوادث چنین افراد فرهیخته ای هستند خب خبرنگار حوادث هم بی سواد و داغون خواهد ماند!

  • اریا

    هرکه پول داره هر ... دلش میخواد بخوره خدا لعنتش کنه

  • سپیده

    دخالت های بی جای همین مثلا مادر یکی از عوامل اصلی مردن دختر بوده آخه به شما دیگه چه ربطی داره پاتونو از زندگی بچه هاتون بکشید بیرون که اگه حرف های شر ور شما نباشه خیلی راحت میتونن با هم کنار بیان

  • بدون نام

    چه نا مرد خدا لعنتش کنه

  • بدون نام

    خیلی ناراحت شدم،،،پسره بی غیرت بچه ننه،،احمق،،باید حقشونو از این پسر بگیرن

  • بدون نام

    سلام احترام خانم من یه غریبه هستم واقعت ناراحت شدم خدا بهت صبر بده اما عزیزم قبول کن که شما هم اشتباه کردی وقتی دخترت گفت میخواهد تنها برود ای کاش شما دلداری می دادی میگفتی اشکال نداره به شوهرت بگو مثلا سر ما خورده یا تب داشت خلاصه کسالت داشت نتوانست بیاید اینطوری جلوی این اتفاق شاید گرفته می شد بعد هم دختری که بهر دلیل ازدواج میکنه نباید راه طلاق را جلوی او قرار داد یا حمایت کرد افسوس که ای دختر مظلوم در این وسط گیر کرده وراه فرار را خود کشی دانسته الله اعلم شاید هم چیزدیگری باعث شده که مسموم شود خدا رحمت کند

    پاسخ ها

    • بدون نام

      وقتی یکی اشتباه می کنه همون اول باید اشتباهش رو جبران کنه نه که عمری در یک زندگی نکبت اسیر بشه.دختره هم اگه گرفتار احساسات نمی شد باید همون کاری رو می کرد که مادرش گفته

  • طوطی

    دخترا وقتی ازدواج میکنن،کوچکترین حرف از جانب هر کسی روشون تاثیر میزاره ،همش به این فکر میکنن که کارم درست بود اشتباه بوده
    حالا اگه از جانب خانوادشم تحت فشار باشن ،مطمینن نتیجه ای بهتر از این نخواهد داشت

    پاسخ ها

    • بدون نام

      حالا باز بگردید تقصیر رو بیاندازید گردن یک مونث! اون هم نه مادر پسر .نادر دختر که مونث در مونث بشه!

    • بدون نام

      خودکشی هم به این راحتی نیست.اخیرا کشف شده افرادی که خودکشی می کنند ژن اش رو دارند.وگرنه امثال من یک عمره در یک زندگی نکبت بار از همه نظر گیر افتادیم ولی باز با خفت و خواری ادامه می دهیم.دریغ از یک اقدام به خودکشی!

  • بدون نام

    یعنی مادر عروس میتونه مهریه دخترش رو بگیره..میشه یانه؟؟؟

    پاسخ ها

    • بدون نام

      بله به عنوان وارث دخترش

    • بدون نام

      بعله که ميتونه مهریه دخترش را بگیره، فامیل خود بنده هم عروس و داماد با هم تصادف کردن و فوت شدند اما یک بچه کوچک هم داشتن، مادر دختر دادخواست داد میگفت برای پول نیست (الکی) میخوام برای نوه ام بردارم، پوا مهریه را گرفت و بعد از یک سال خودش هم که بیوه بود شوهر کرد، بخدا بعد از یک هفته عروسی اش ما ها را مهمان کرد لباس سراسر سفید آزادی کفش تا روسری، همراه با دختر شوهرش که 25سالی داشت هر دوی سفید برفی شده بودند، من اول نمیدانستم که اینطوری میکنه، از خجالت ميخواستم آب بشم بروم تو زمین، چون بعد از فوت دخترش خودش را به روانی زده بود، باش حرف میزدی جواب نمیداد یکدفعه اسم دخترش را با صدای بلند فریاد میزند یکی دوبار روز بعد از اولین سالگرد دختر و دامادش هم پول دیه را گرفت و هم مهریه دخترش را و هم عروسی کرد با اون لباسهای سفید که گفتم با اون آبروریزی و فضاحت که الان که مینویسم هم خجالت میکشم از حرکات آن روز این فامیل،

  • بدون نام

    خدا رحمت کنه ،نباید دختر به همچون پسری میدادی

    پاسخ ها

    • خ

      مادرجان حتما ازش بگیر،،،

  • بدون نام

    عجب مادری!!!واسه یه مهمونی بی ارزش دخترشو تشویق به طلاق کرده،حالاهم به طمع پول میگه میخوام به دامادم درس عبرت بدم!!!چه عاقل تشریف دارن ایشون

  • بدون نام

    شما را بخدا دید منفی به مادر دخنر نداشته باشید مادر ها درک میکنند که من چی میگم دخترهامون را با یک دنیا امید وآرزو خانه بخت میفرستیم ویکی از جنس خودمون یعنی زن به زن رحم نمیکنه وبا دخالت درزندگی پسر وامر ونهی کردنش که مطمینا در جوانیش وبرای خود ویا دخترش نمی پسنده واجازه نمیدهکسی دخالت کنه بخدا از همین مادرهای پرتوقع وخود خواه زندگی دختر من را هم به هم زد داملد منم بچه ننه بود

    پاسخ ها

    • بدون نام

      اگر داماد بد یا خوب بود دختر خودش انتخاب کرده ضمنا داماد قبلا نامزد داشته که متاسفانه سرطان داشته بهم زده واون دختر هم فوت کرده دهان مردم را نمی شود بست شاید گمان کردن تو عروسی حرفی زده شود واین نو عروس ناراحت شود نمیخواستن ببرن اما شما اگر مادر عاقل بودی دران حالت عصبی دخترت نمی گفتی باید طلاق بگیری شاید همان موقع هم بفکر اون همه سکه بودی رویا هایی داشتی حالا کمی صبر کردی که دیگران نگویند عجب مادری داشته اصلا اگر شما با اون حرفها دخترـبیچاره را جری نمی کردی دست به خود کشی نمیزد اگر طرف شما را داشت قهر می کرد می امد خونه باباش صبح زود هم می رفت مهرش را می گذاشت اجرا پس شوهرشو دوست داشته حالا بفکر سکهایی یا روح دخترت ارامش روحش

    • بدون نام

      بچه ننه یعنی چه مادری که بدنیا اورده تمام ارزویش خوشبختی اوست کوچکترین کاری که به ضرر شباشد نمیکند همیشه خیر وصلاحش را میخواد بجای احترام به مادر اگر دنبال رو الواتها ویه عده دشمن باشد بهتراست؟ یک روز خود مارـشوهر می شوید جانتان در برابر خواسته پسرتان بی ارزش می باشد

    • بدون نام

      کاربر گرامی 14/44من خودم مرد هستم باافتخار به مادر این دختر نو عروس حق میدهم، چون برخی از پسرها حقیقتاً لیاقت و توانایی زن گرفتن را ندارند، ولی دختر مردمی را که با خوندن دل بزرگش کردن می بره بیچاره و روانی می کنند، ای لعنت بر هرچی مرد زن آزار است لعنت بر هر زنی که عروسش را اذیت و آزار کند، من خودم 18سالم بود زن گرفتم اما خدا وکیلی با تمام وجود هرگز اجازه ندادم از مادر تا خواهر، عده، خاله دخالتی در زندگی همسرم داشته باشند، الحق والانصاف از همسرم هم همه اینا که گفتم راضی اند و دوستش دترند. آدم خودش باید احترام کنه تا بهش احترام کنند،

  • تنها

    هرکدوم مقصرن فایده ای نداره بیچاره دختره باهزارارزورفت خونه بخت خدامیدونه چه چه برنامه هایی برازندگیش داشت

  • بدون نام

    اینکه الان مادر دلسوخته عروس ک تقاضای مهر دخترشو کرده نمیتونم قضاوت کنم فکر کنم از سر تلافی رفتار زشت پسر و مادر احمق از خود راضی پسر بوده.
    ولی تو رو اعتقاداتتون اگر بچه ننه اید نرید خواستگاری با همون مادرتون خوش باشید. با زندگی و آبرو دختر مردم بازی نکنید. دخترها وقتی ازدواج میکنن میخوان ب مرد واقعی تکیه کنن. والا نه سیکس پک نه پول از شما مرد میسازه. آدم باشید و احساس مسئولیت کنین

    پاسخ ها

    • بدون نام

      کاربر گرامی 21/34 در هر صورت که چه عمدی بخواد مهریه دخترش را بگیره و چه به خاطر این که دخترش را اذیت کردن، حق این مادر دل سوخته است و هیچگونه اشکالی نداره، در اسلام و قرآن و سنت پیامبر اکرم (ص) حلال است از شیر مادر حلال تر، این را بگم من خودم مرد هستم اما این حقی حلال و شرعی و قانونی است، نباید بر این مادر دختر خورده و ایراد گرفته شود، لطفاً اگر مسلمان هستید تابع شرع باشید، اگر آزادیخواه هستید باز هم عدالت را پیشه کنید، در هر صورت حق مسلم مادر این دختر تازه عروس است و لطفاً الکی قضاوت بی جا نکنید، ببخشید ممنون،

  • راش

    حرفهای همین مادر هم نمیتونه بی تاثیر باشه دختری ک توی اون شرایط قرار داره جایی ک پیشش بره یا دلداری بده گفته کدام مرد زن شو ول میکنه میره مهمونی (حقیقت هست) ولی نباید گفته میشد. خوب تحقیق کنید همه چیز پول و هدیه گرانقیمت نیست .خدا رحمتش کنه

  • بدون نام

    اوووف چقدر خاله زنک داریم

  • بدون نام

    دوستان یه سوال تو رو خدا شما واقعا باور کردید نامزد قبلی اون .. سرطان داشته ؟؟؟؟

    پاسخ ها

    • بدون نام

      به همه شما دوستان و خوانندگان و کاربران این سایت بگم که من هرچی فکر میکنم، می بینم و می دونم که از اصل قضیه خارج شده اید، حالا یا پرت و پلا می گید یا توهین و نفرین می کنید و یا خودتان را عقل کل می پندارید، با اینکه من مخی هستم و اصل ماجرا را حقیقت نمی دونم، فقط یک نوع ذهن نویسنده از دیده یا شنیده های خود و یا تخیلات ذهنی اش بوده اما این اتفاقات کم و بیش پیش میاد، حالا کدام یکی از شماها یک راهکار درست ارائه کردید؟؟ مطمئنم یا اینکه اینگونه موردی برخورد کرده یا شنیده اید اما هرگز از خود سوال نکرده اید که چرا و برای چی این اتفاق ممکن است بیفتد؟؟ فقط من هستم که می دونم و آن را درک می کنم که تفاوت اخلاق ها، تفاوت نحوه زندگی، تفاوت افکار، تفاوت فاصله طبقاتی، تفاوت سن، تفاوت وضعیت مالی، تفاوت دوست داشتن، تفاوت لج و لج بازی، تفاوت نگرش، تفاوت ارائه نحوه دوست داشتن، تفاوت نحوه راهنمایی، تفاوت رنج و درد کشیده شده، تفاوت بی تفاوتی ها، و صدها تفاوت دیگری که میدانم باعث همچنین اختلافات و شاید منجر به مرگ، خودکشی، قتل میشود که در آن طرف بازنده همان است که زود میمیرد و از زندگی خود خارج میشود، این همه اتفاقات حاصل آن گونه اتفاق و این نوع اتفاق است که اکثراً تجربه کرده یا می کنند اما بیان آن برای این میسر نیست،!!

  • بدون نام

    لعنت بر ذات خراب مادر شوهرهای اینجوری. کاش انقدر خدا مشکل سر زندگیشون بذاره ک دیگه با زندگی دختر جوون بازی مکنن

  • بدون نام

    عجب مادرهایی داشته اند دو طرف. روی لج و لجبازی دختر و پسر خودشان را نابود کرده اند. بعد هم زن حسابی کسی بعد از دو هفته عروسی به دخترش می گوید طلاق بگیر؟ فقط به خاطر یک مهمانی که آن هم معلوم نیست اصل ماجرا چیست؟ بعد هم دختره هم بچه ننه بوده نصف شب زنگ می زده به مامانش. باید بچه ها را مستقل بار آورد. پسر هم تا نمیتونه روی پای خودش از نظر درآمد هرچند اندک بایسته نباید زن بگیره. دختره هم خیلی احساساتی بوده خدا رحمتش کنه.

  • بدون نام

    بیچاره دختر فقط یک راه بلد بوده: فرار. فرار از خانۀ پدر، فرار از ایران و رفتن به خارج، فرار از خانۀ شوهر به توصیۀ مادر، و در آخر فرار از این دنیا را انتخاب کرده! پسر هم چه بدشانسه تو ازدواج، تا حالا دو تا از زنهاش مرده اند!

  • بدون نام

    خدا لعنتشون کنه چنین مادرشوهرهایی که ت خونشون زن سالاریه وخدالعنت کنه اون مردی رو که مثل سگ از مادرش حساب می‌بره واینقدر بچه ننه هستن که حاضرند ب خاطر خوشایند مادرشون زندگی خودشونو نادیده بگیرم وهمیشه گوش ب فرمان مادرشون باشن .دختر یکی یه دونه من هم یه شوهر ماست گیرش اومد که بخاطر رضایت مادرش بدون اجازه ش آب نمی‌خورد واین زن ابلیس با زندگی دختر من بازی کرد وپسرشو مجاب کرد که دخترمو طلاق بده حتی خودش رفت وکیل گرفت که زودتر این طلاق انجام بشه خاک بر سر چنین مادرانی وخاک برسر پسرای بی عرضه ای که خودشون نمی‌تونن برای زندگیشو تصمیم بگیرین این آدما رو خدا جوابشو تو بده من که نفرین می‌کنم سر دخترش بیاد ....آمین

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج