زن سالخورده بعد از ۴۰ سال زندگی مشترک با همسر خسیس اش، سرانجام طاقت از دست داد و راهی دادگاه خانواده شد تا راه زندگیاش را از شوهر جدا کند.
روزنامه ایران نوشت: زن سالخورده بعد از ۴۰ سال زندگی مشترک با همسر خسیس اش، سرانجام طاقت از دست داد و راهی دادگاه خانواده شد تا راه زندگیاش را از شوهر جدا کند.
مادر و پسر در راهروی مجتمع قضایی صدر منتظر بودند تا نوبت رسیدگی به پروندهشان برسد. دادخواست مطالبه مهریه و اجرت المثل پاییزه در شعبه ۲۴۴ دادگاه خانواده به جریان افتاده بود. با این حال از شوهرش «یعقوب» خبری نبود. انگار ابلاغ دادگاه به دستش نرسیده بود.
آشنایی زن و شوهر به بیش از 40 سال پیش باز میگشت.
یعقوب قبل از شب خواستگاری پاییزه را یکبار در مغازه آجیل فروشی پدرش دیده بود و عاشقاش شده بود. اما دختر جوان «بله» را نگفت و بهانه آورد که میخواهد درسش را ادامه بدهد. اما پاییزه از خواستگارش به این خاطر دلخور شده بود که به رسم معمول سبد گل برایش نیاورده و ارزانترین شیرینی را هم خریده بود. اما پدر و مادر پاییزه از اسم و رسم خانواده یعقوب و وضع مالیشان آنقدر تعریف کردند که بالاخره پاییزه «بله» را گفت.
نخستین اختلافهای عروس و داماد جوان از خرید لباس عروس شروع شد، چرا که یعقوب حاضر به خرید لباس عروس نشد و بهانه آورد که؛ «آدم عاقل برای یک شب جشن نباید پولش را دور بریزد!» به همین خاطر به خالهاش تلفن زده بود و لباس عروس او را امانت گرفته بود تا پاییزه بر تن کند. اختلافهای بعدی بر سر هزینه مراسم، تالار پذیرایی، شام و... پیش آمد تا جایی که پاییزه لج کرد و نه لباس عروس پوشید و نه به آرایشگاه رفت. عروسی آنها داشت به هم میخورد که با وساطت بزرگترهای فامیل، یعقوب قول داد در عوض عروس خانم را در ماه عسل غافلگیر میکند و بدین ترتیب جشن عروسی برگزار شد.
هنگامی که پاییزه و پسرش منتظر وقت رسیدگی به پروندهشان در دادگاه خانواده بودند، پاییزه به یاد روزهای بعد از جشن عروسی افتاد.
او هیچ خاطرهای از ماه عسل نداشت، چرا که ماه عسلی در کار نبود و حسرت آن دوران هم در دلش ماند. او روزها و سالهای زیادی را با همسرش سپری کرده بود، اما مشاجرات آنها بر سر خرجی خانه، هزینههای خوراک و پوشاک، مهمانی و مسافرت و... همواره مسأله اصلی اختلافات بود. اما پاییزه اهل شکایت و دادگاه رفتن و طلاق نبود. او تصمیم گرفته بود هر طور شده شوهرش را عوض کند و برای همین سعی میکرد مشکلات زندگی و شرایط سخت مالی را تحمل کند تا اینکه در یک مؤسسه فرهنگی هنری مشغول به کار شد.
با این حال تولد پسر و دخترشان هم تغییری در شیوه زندگی یعقوب به وجود نیاورد و همچنان خسیس بود. یعقوب مرد سالم و خوش برخوردی بود، اما عقیده داشت؛ «پول با سختی به دست میآید و باید در خرج کردنش مراقب بود» به خاطرهمین طرز فکر، خانواده آنها در ۴۰ سال گذشته هیچ وقت به مسافرت نرفته بودند و هرگز گذرشان به رستوران نیفتاده بود. حتی یک بار هم بچهها از پدرشان هدیهای نگرفته بودند و هیچ وقت فامیل و آشنایان به خانهشان دعوت نشده بودند.وقتی پاییزه و پسر جوانش وارد شعبه ۲۴۴ شدند، قاضی «حمیدرضا رستمی» با اشاره دست از آنها خواست بنشینند.
بعد هم از زن درباره علت درخواست مطالبه مهریه و اجرت المثل پرسید.پاییزه از جایش بلند شد و گفت: «آقای قاضی در طول این ۴۰ سال دائم در مضیقه مالی بودم و سعی میکردم با حقوق ناچیزم صورت خودم و فرزندانم را با سیلی سرخ نگاه دارم، اما دیگر خسته شدهام و نمیتوانم با خساستهای این مرد کنار بیایم. آمدهام مهریه و اجرت کار کردن در منزل شوهرم را بگیرم.»قاضی پرسید: «البته هر دو مورد حق شماست. اما چطور شده بعد از ۴۰ سال حالا دادخواست داده اید؟»
پاییزه نگاهی به پسرش انداخت و جواب داد: «راستش دیگر عادت کرده بودم که هیچ چیز از شوهرم نخواهم چون هر بار بهانهای میآورد و پول خرج نمیکرد. میدانم همین الان چند صد میلیون تومان در حساب هایش دارد، اما ۴ سال است که یک دست لباس برای خودش نخریده. حتی جوراب هایش را وصله پینه میکند و میپوشد. تا چهار سال پیش که به مغازه خودش میرفت دردسر ما فقط خساست او بود، اما از وقتی خودش را بازنشست کرد و مغازه را اجاره داد در خانه نشسته و علاوه بر اینکه خرجی نمیدهد دائم بهانه میگیرد...»
در این موقع پسر جوان به میان حرف مادرش پرید و گفت: «خواهرمان به خاطر رفتارهای پدرم تا آخر وقت کار میکند و وقتی هم میآید مستقیم میرود به اتاق خودش. من هم جرأت ندارم حرف بزنم.»
زن دوباره رشته کلام را در دست گرفت و ادامه داد: «آرزو دارم بچههایم هر چه زودتر ازدواج کنند، اما با این شرایط همه ما نگران آبروریزی شوهرم هستیم. باور کنید تا حرف ازدواج بچهها پیش میآید، فریاد میزند و میگوید: ندارم.» پاییزه که به شدت عصبانی بود، پس از ترکیدن بغض گلویش، سرش را پایین انداخت و سکوت کرد. چند لحظه بعد دوباره گفت: «کاش همان اول جدا شده بودم تا...» در پایان جلسه قاضی اعلام کرد که مهریه 200 هزار تومانی زن باید توسط کارشناس به نرخ روز محاسبه شده و در عین حال لازم است فهرست اموال و داراییهای مرد ضمیمه پرونده شود. سپس تأکید کرد که در جلسه بعدی نیز باید یعقوب حضور داشته باشد تا به پرونده رسیدگی شود.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
زن شصت ساله رو "سالخورده" می نویسند ولی مرد شصت ساله میان ساله! مرد چهل ساله رو می نویسند "جوان" ولی زن چهل ساله میانساله !! این جماعت حوادث نویس، گویا فکر می کنند مردها عمر طولانی تری دارند.یا که به شدت ضد زن تشریف دارند
بدون نام
عین بابای من ،بچه هاشون روخوب درک میکنم،بالاخره هیچکی ثروتشوباخودش وقت مرگ نبرده،فقط مدیون بودن به خانواده بخاطرتک تک نیازاشون روباخودش خواهدبرد،متاسفم خدابه این جورآدمایی ثروت هنگفت داده اماحتی قسمت خودشون نمیشه
فریبا
ما هم با این بدبختیها ساختیم و دم بر نیاوردیم.... کم نیستن مدلهای مختلف این آدما!! شوهر من که بدتر بود و هست! خرج خودشو سفراش و دوستاش میکنه به ما که میرسه میگه ندارم!! خیر سرش مدیر کاروانه!دریغ از گل و هدیه و.....من هم اینهمه سال قربه الی الله تحمل کردم! خواهرم! هر جا که روی آسمان همین رنگ است!! باید تحمل کرد! عوضش خدا جوابشو از طریق بچه هام داده! اونا ویژه ان!!! به خوبیهای زندگیت نگاه کن. آشیانه ای رو که سالها با چنگ و دندون ساختی به این راحتی از دست نده....پایان شب سیه سپید است..
عنقا
واقعیتی است درجامعه ماهم دربین آشنایان خودداریم فقط بهفکر پوله چندسال پیش رفتن خارج الان زن ومردهر کدام جداگانه به ایران سفر میکنه خانمش هم میگه من ازاین خساست وشکاکی خسته شدم پناه آورده به فامیل ولی من میگم آخه این همه پول میخواد دربیاره به کجا میخواد برسه خداکسایی که مشکل دارن به راس هدایت کنه خدابه فریاد آدمابرس
بدون نام
حق داره
بدون نام
کار درستیه اما دیر انجام شده
بدون نام
طلاق زیاد هم بد نیست
بدون نام
بعضی مردان ایرانی یه تخته شون کمه هر چه زن اژ خود
گذشتگی کنه مردان بدتر میشن
بدون نام
زن بیچاره به اجبار خانواده ازدواج کرده یه عمر با یه مرد ساخته و زجر کشیده و حالا به خاطر بچه ها باید تن به طلاق بده خیلی از زن های ایرانی هیچی وقت زندگی نکردن فقط اطاعت کرد
پاسخ ها
بدون نام
با توجه به اینکه باید به همه افرادی که چشم طمع به مال و اموال پدر دوخته اند لعن کنم ولی یعقوب خسیس همسایه ما بوده است این قدر که پاییزه گفته خسیس نیست هر هفته با دوستان قدیمی به عنوان کوه رفتن کلی هزینه دوستان میکند ولی متاسفانه با هزینه های پاییزه خانم و بچه ها مخالفت است و اعتقاد دارد در درون خانه نباید اصراف کنند و اکثر مواقع صداش بلند میشد و میگفت خانواده ای بریز بپاش داشته باشد، فرزندان آنها دله و مفت خور میشوند و در آینده به درد جامعه نمیخورد چون خرج کردن او با سه دوستش مثال زدنی است، اصلاً پدر چه خسیس باشد چه خسیس نباشد فرزندان او چه حقی دارند که با چشم طمع به مال و ثروت پدر نگاه کنند این هم از بد و ننر بودن این نسل های جدید است،
محمد
خاک عالم بر سر همچی مردی که چسبیدن به مال دنیا و خودشون هم لذتی از زندگی نمیبرن واقعا خاک تو سرش
بدون نام
خساست از جمله مواردی است که خیلی کمتر از خیانت و اعتیاد نیست، به محض مشاهده باید به فکر جدایی بود.
بخاطر ساختار فکری این افراد هیچوقت خوب نمیشه این مرض، من الان 40 سالمه ولی هنوز شاهد خساست های پدرم هستم که در چند دهه پیش هم داشت، مادرم می گوید شب خواستگاری هم لباسش قرضی بود.
متاسفانه بخاطر ژنتیک و نوع تربیت و الگوپذیری به فرزندان هم میرسد.
بی ثباتی های اقتصادی یک کشور + میزان اضطراب و وسواس + عدم مهارت کسب و کار ، باعث ترس از آینده میشه و بی تاثیر نیست در اینگونه رفتارها
پاسخ ها
بدون نام
12/06تکلیف خودت با خودت روشن کن این افراد که مال اندوزی میکنند بیمار هستن، خیانتکار هستند یا به نقل شما مجدا گفتی به علت عدم ثبات بازار و آینده نگری بوده است نمیتوان هم گفت خیلی بد است مثل خیانت و همزمان گفت نبود تعادل قیمت و آینده نگری کرده است خودت با خودت تکلیفت را روشن کن!!
بدون نام
پدر من هم خسیسه هم شکاک.تازه کلی بدبختی دیگه هم داریم، ژنتیکی و اکتسابی. نمی دونم خدا چه دشمنی با ما داشت!
نظر کاربران
خخخ.عجب مرد خسیسی
پاسخ ها
زن شصت ساله رو "سالخورده" می نویسند ولی مرد شصت ساله میان ساله! مرد چهل ساله رو می نویسند "جوان" ولی زن چهل ساله میانساله !! این جماعت حوادث نویس، گویا فکر می کنند مردها عمر طولانی تری دارند.یا که به شدت ضد زن تشریف دارند
عین بابای من ،بچه هاشون روخوب درک میکنم،بالاخره هیچکی ثروتشوباخودش وقت مرگ نبرده،فقط مدیون بودن به خانواده بخاطرتک تک نیازاشون روباخودش خواهدبرد،متاسفم خدابه این جورآدمایی ثروت هنگفت داده اماحتی قسمت خودشون نمیشه
ما هم با این بدبختیها ساختیم و دم بر نیاوردیم.... کم نیستن مدلهای مختلف این آدما!! شوهر من که بدتر بود و هست! خرج خودشو سفراش و دوستاش میکنه به ما که میرسه میگه ندارم!! خیر سرش مدیر کاروانه!دریغ از گل و هدیه و.....من هم اینهمه سال قربه الی الله تحمل کردم! خواهرم! هر جا که روی آسمان همین رنگ است!! باید تحمل کرد! عوضش خدا جوابشو از طریق بچه هام داده! اونا ویژه ان!!! به خوبیهای زندگیت نگاه کن. آشیانه ای رو که سالها با چنگ و دندون ساختی به این راحتی از دست نده....پایان شب سیه سپید است..
واقعیتی است درجامعه ماهم دربین آشنایان خودداریم فقط بهفکر پوله چندسال پیش رفتن خارج الان زن ومردهر کدام جداگانه به ایران سفر میکنه خانمش هم میگه من ازاین خساست وشکاکی خسته شدم پناه آورده به فامیل ولی من میگم آخه این همه پول میخواد دربیاره به کجا میخواد برسه خداکسایی که مشکل دارن به راس هدایت کنه خدابه فریاد آدمابرس
حق داره
کار درستیه اما دیر انجام شده
طلاق زیاد هم بد نیست
بعضی مردان ایرانی یه تخته شون کمه هر چه زن اژ خود
گذشتگی کنه مردان بدتر میشن
زن بیچاره به اجبار خانواده ازدواج کرده یه عمر با یه مرد ساخته و زجر کشیده و حالا به خاطر بچه ها باید تن به طلاق بده خیلی از زن های ایرانی هیچی وقت زندگی نکردن فقط اطاعت کرد
پاسخ ها
با توجه به اینکه باید به همه افرادی که چشم طمع به مال و اموال پدر دوخته اند لعن کنم ولی یعقوب خسیس همسایه ما بوده است این قدر که پاییزه گفته خسیس نیست هر هفته با دوستان قدیمی به عنوان کوه رفتن کلی هزینه دوستان میکند ولی متاسفانه با هزینه های پاییزه خانم و بچه ها مخالفت است و اعتقاد دارد در درون خانه نباید اصراف کنند و اکثر مواقع صداش بلند میشد و میگفت خانواده ای بریز بپاش داشته باشد، فرزندان آنها دله و مفت خور میشوند و در آینده به درد جامعه نمیخورد چون خرج کردن او با سه دوستش مثال زدنی است، اصلاً پدر چه خسیس باشد چه خسیس نباشد فرزندان او چه حقی دارند که با چشم طمع به مال و ثروت پدر نگاه کنند این هم از بد و ننر بودن این نسل های جدید است،
خاک عالم بر سر همچی مردی که چسبیدن به مال دنیا و خودشون هم لذتی از زندگی نمیبرن واقعا خاک تو سرش
خساست از جمله مواردی است که خیلی کمتر از خیانت و اعتیاد نیست، به محض مشاهده باید به فکر جدایی بود.
بخاطر ساختار فکری این افراد هیچوقت خوب نمیشه این مرض، من الان 40 سالمه ولی هنوز شاهد خساست های پدرم هستم که در چند دهه پیش هم داشت، مادرم می گوید شب خواستگاری هم لباسش قرضی بود.
متاسفانه بخاطر ژنتیک و نوع تربیت و الگوپذیری به فرزندان هم میرسد.
بی ثباتی های اقتصادی یک کشور + میزان اضطراب و وسواس + عدم مهارت کسب و کار ، باعث ترس از آینده میشه و بی تاثیر نیست در اینگونه رفتارها
پاسخ ها
12/06تکلیف خودت با خودت روشن کن این افراد که مال اندوزی میکنند بیمار هستن، خیانتکار هستند یا به نقل شما مجدا گفتی به علت عدم ثبات بازار و آینده نگری بوده است نمیتوان هم گفت خیلی بد است مثل خیانت و همزمان گفت نبود تعادل قیمت و آینده نگری کرده است خودت با خودت تکلیفت را روشن کن!!
پدر من هم خسیسه هم شکاک.تازه کلی بدبختی دیگه هم داریم، ژنتیکی و اکتسابی. نمی دونم خدا چه دشمنی با ما داشت!
مرتیکه مزخرف مالش رومیخوادبه گورببره،این جورافرادصندوق دارورثه هستن