فیروزه صابر در روزنامه شرق نوشت: تصویر ثروتآفرینان سالیانی است که در ذهنها به گونههای متفاوتی از هم نقش بسته است؛ گاه استثمارگر و غارتگر منافع ملی، گاه رانتخوار و خصولتی، گاه هم صنعتگری شریف و حافظ منافع ملی، گاهی هم کارآفرین.
فیروزه صابر در روزنامه شرق نوشت: تصویر ثروتآفرینان سالیانی است که در ذهنها به گونههای متفاوتی از هم نقش بسته است؛ گاه استثمارگر و غارتگر منافع ملی، گاه رانتخوار و خصولتی، گاه هم صنعتگری شریف و حافظ منافع ملی، گاهی هم کارآفرین.
در پس این چهرههای بس عدیده و رنگارنگ و در بستر پرچالش محیط کسبوکار کنونی، همواره این پرسشها مطرح است:
پس به که باید رو کرد؟ چه کسی را باید باور داشت؟ به که باید امید بست؟ در مسیر توسعه اقتصادی و اجتماعی به اتکای چه کسی و چه کسانی باید رفت؟ جستوجوگری و دغدغهمندی برای یافتن روزنههای امید و نمایش نشانههای آن به نسلی که آینده خود و ایران را خواهد ساخت، راهی را میگشاید که معطوف به الگوهاست. آنان که میتوانند به روح جامعه تشنه اعتماد، امید ماندن و ساختن بدمند. تصویری از این الگوها را میتوان در پروژهای به نام «کارستان» به دیده بصیرت دید؛ پروژهای به همت حلقههای متصلی از کارآفرین، پژوهشگر، هنرمند و حامی، یکی اندوخته تجربی کاروکسباش را به مهربانی ارزانی داشت، یکی این اندوختهها را کشف کرد و به قلم آرایید، یکی هم ایده در سر داشت و هم اندوختهها را از نگاه دوربین عبور داد و به صحنه نمایش رساند و یکی با مهر و دارایی خود برای حمایت به میدان آمد. گو اینکه در فضای پرمسئله کنونی، بسیاری خود را در صف کارآفرینان جای دادهاند و خود را به ظاهر با لایهای از صفات آنان رنگ کردهاند، هر گام که میروند، دهها عکس و تصویر از خود نشانه میگذارند و از این نام بس بهره بردهاند و اساسا واژهها و مفاهیم مغشوش و گاه بیمعنا
شده است.
اما هنوز میتوان به الگوهایی دست یافت که حس بالیدن را به جامعه هدیه میدهند. گاه درپی آن هستیم که این الگوها را باید فرزندانمان، دریابند؛ چراکه بیداری را با خود همراه دارند و گویی در این ولوله سهمخواهیها و رانتخواهیها و غوطهوری در فساد، پایههای جامعهاند. نه قهرماناند و نه ادعایی دارند؛ اما بودنشان بس اثربخش و انرژیزاست.
بهراستی اینان نیازی جدی به نگاه و توجه دارند؟ گویی از این فضاها عبور کردهاند؛ چراکه خود را سالهاست دریافتهاند؛ خود هدایت خویش میکنند.
وقتی به عمق وجودشان میرویم، انتظاری فراتر پیدا میشود و آن اینکه این الگوها را باید فرزندانمان دریابند.
دیروز فرصتی بود تا در هفته نمایش فیلمهای کارستان در دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، تصویر یکی از این کارآفرینان به نمایش درآید و درپی آن اهالی علم و عمل در این وادی سخن گشودند.
چند کلیدواژه در گفتوگوی آنان مشهود بود؛ ارزشهای پایهای، اعتماد، ظرفیت تخصصی، مسئولیت رهبری، عدالتطلبی و ارزشآفرینی. تحلیل آن بود که نشانههای بینش و روش و منش کارآفرین موضوع بحث و تیم هممسلک او متکی به چنین ارزشهایی است؛ ارزشهایی که یا به سختی میتوان در جستوجوی آنها بود یا آنقدر دور هستند که راه و رسم رسیدن به آنها فراگیری جدیدی را میطلبد. اما جالبتر آن بود که آن کارآفرین، راه رفته را سخت و دستنیافتنی نکرد. صنعتاش سخت بود؛ اما آرامشاش قابل تکثیر بود و تأثیرگذار.
ازاینرو، در پس نمایشهای پیدرپی فیلمهای کارستان و طرح سؤالهای جوانانی که خواهان رفتن در همین مسیر هستند، ذهن را به سویی میبرد که مسئله دیگر درک الگوها نیست؛ مسئله درک و راهبری فرزندان ایران از طریق الگوهاست؛ چراکه نه کسی در فکر آنان است و نه حتی قادر به درکشان.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر