هوشيار رستمي در روزنامه اعتماد نوشت: جلال طالباني، رييسجمهور سابق عراق، دبيركل اتحاديه ميهني كردستان، مبارز و پيشمرگه، ديرينه كرد چند روز قبل در شهر برلين درگذشت و در شهر سليمانيه به خاك سپرده شد.
هوشيار رستمي در روزنامه اعتماد نوشت: جلال طالباني، رييسجمهور سابق عراق، دبيركل اتحاديه ميهني كردستان، مبارز و پيشمرگه، ديرينه كرد چند روز قبل در شهر برلين درگذشت و در شهر سليمانيه به خاك سپرده شد.
جلال طالباني كه در اقليم كردستان به نام مام جلال شناخته ميشد از سال ٢٠١٢ در بستر بيماري بود و در همه اين سالها اذهان عمومي براي چنين روزي آماده بود اما بازتاب اين خبر در چند روز گذشته نشان داد مام جلال با جسمي از كار افتاده و تكلمي غيرقابل فهم همچنان نقش محوري داشت و صرف حضور او، يك وزنه سنگين براي حفظ بالانس در كشور آشفته و جنگزده عراق بود.
سياستمدار تاثيرگذاري مانند مام جلال قابليتها و تواناييهايي داشت كه استفاده از عبارت «غيرقابل جايگزين» شايسته اوست و نبايد فراموش كرد سياستمداران قابل احترام و قابل اعتماد، يك مزيت بزرگ براي هر سيستم سياسي هستند. مام جلال به واسطه ويژگيهاي شخصي خود و كاريزمايي كه داشت وقتي كه به عنوان نخستين رييسجمهور پساصدام انتخاب شد براي اثرگذاري نيازي به پيروي از رويههاي قانوني يا حركت در چارچوب فرآيندهاي روتين نداشت بلكه قادر بود با اعتمادي خودساخته، كشور چندپاره و ازهمگسيخته عراق را با همه مشكلات جاري، يكپارچه نگه دارد.
كاري كه ظاهرا از عهده رهبران فعلي عراق برنميآيد. حداقل توانايي مام جلال، جمع كردن طيفهاي متضاد و ناسازگار عراقي دور يك ميز بود كه همين جمع شدنها باعث شده بود در آن سالهاي سخت، هرگز هيچ تودهاي در عراق عليه ديگري، زبان زور و تهديد بهكار نگيرد. مام جلال محور احترام متقابل بود و به همين خاطر اگرچه مانند هر سياستمدار ديگري كارنامهاي سفيد و سياه داشت اما بهشدت قابل احترام بود. به همين خاطر در روزهاي پس از همهپرسي استقلال اقليم كردستان كه بسيار پرتنش بين اربيل و بغداد سپري شد و محملي براي يك جنگ سرد تمامعيار بود، مرگ مام جلال با ابراز تاسف و نگرانيهاي بسياري همراه شد و حداقل در بيانيههاي تسليت، سوگواري براي مرگ مام جلال به دور از شاخ و شانه كشيدن بود.
يادم ميآيد در روزهاي اولي كه بوريس جانسون به عنوان وزير خارجه بريتانيا انتخاب شده بود در يك نشست سياسي در لندن گفت كه دليل بيثباتي در خاورميانه، كمبود رهبران و سياستمداراني خردگرا و معتدل در كشورهاي مختلف است. با اينكه بررسي اظهارات جانسون نياز به مجالي ديگر دارد اما او بر نقطهاي دست گذاشت كه قابل تامل بود. بايد مردم خاورميانه نگران باشند كه در اين منطقه كمبود سياستمداران يا افراد ذينفوذ با مواضع نرم و صلحطلبانه اگر دليل اصلي تنش و آشوبهاي مداوم نباشد، ولي يكي از محركهاي آن است. زماني در همين منطقه، هاشميرفسنجاني در ايران، ملك عبداله در عربستان، امام موسي صدر در لبنان و جلال طالباني در عراق حضور داشتند و هر كدام، هم درون مرزهاي كشور خود و هم براي منطقه، منشأ سياستورزي عاقلانه و عقلانيت صلحطلبانه بودند. به دليل همين منش سياسي است كه غيبت آنها در سپهر سياسي اين اقليم، بسيار پررنگتر از حضور آنهاست.
تلاش پيوسته و لحظه به لحظه اين افراد، براي كنترل مراكز قدرت تندرو شايد تا زماني كه در قيد حيات بودند چندان به چشم نميآمد اما قطعا مرگ آنها مخصوصا در چند سال گذشته پيام خوبي براي ثبات منطقه نيست. كاش ميشد گفت كه همين الان چهرههايي جايگزين خواهند شد و اين نقشآفريني تاريخي را ادامه خواهند داد اما به نظر خوشبينانهتر از آن مينمايد كه بتوان به آن دل بست. دليل آن هم روشن است، چون كساني مانند مام جلال محصول يك سيستم سياسي هوشمند نيستند بلكه خود در عين اينكه صاحب قدرتي فراقانوني بودند، كاريزماي خود را به جاي خرج كردن براي يك جبهه يا جهت سياسي خاص، صرف حفظ تعادل و همسنگي نيروهاي سياسي كردند.
مام جلال به خوبي دريافته بود حتي اگر حزبي قدرتمند داشته باشد اما اتمسفر كلي سياست ورزي در يك كيان سياسي، قابليت عملكرد عقلاني نداشته باشد، نميتواند تفكر سياسي خود را ديكته كند و برنامههاي ايدوئولوژيكش را اجرايي كند. بنابراين اگرچه انتظار ميرود سيستمهاي سياسي بتوانند سياستمداراني هوشمند توليد و عرضه كنند اما نبايد فراموش كرد اين پروسه تنها وقتي تكميل ميشود كه شخصيتهاي ممتاز قابليت ورود داشته باشند.
به همين جهت در دايره بسته سياستورزي در خاورميانه ورود افرادي مانند مام جلال به دايره سياستگذاري و اثرگذاري نه تابع پروسههاي از پيش تعيين شده بلكه تنها يك اتفاق است. شخصيتهايي كه اگر در صدر قدرت هم نباشند صاحب جايگاهي هستند كه ميتوانند بازيگردان اين صحنه متلاطم باشند و پاسدار خردگرايي باقي بمانند. حال براي ايرانيها و عراقيها بايد تاسف خورد كه ديگر نه آيتالله هاشمي دارند و نه جلال طالباني.
مقايسه اين دو سياستمدار كهنه كار شايد برخي را در ايران و در اقليم كردستان برنجاند اما واقعيت گوياي اين نزديكي در منش و مرام سياسي است و جالب بود كه آيتالله هاشمي چند ماه قبل از يك انتخابات سرنوشتساز و جلال طالباني تنها چند روز پس از يك رفراندوم جنجالي از دنيا رفتند. ايران توانست از گردنه سختي كه پيش رو داشت با آرامش و به سلامت عبور كند ولي هنوز سرنوشت عراق و اقليم، نامشخص است و همچنان اميدي براي حل و فصل سياسي و مبتني بر ديالوگ وجود ندارد. سخن آخر اينكه خلأ مام جلال در سپهر سياسي منطقه در چند سال آينده بيشتر به چشم خواهد آمد و عراق، بازنده بزرگ اين مرگ نابهنگام است.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر