چرا امام این قطعنامه را جام زهر نامید؟
سردار حسین علایی، اگرچه سوابقی همچون ریاست ستاد مشترک سپاه و قائممقامی وزارت دفاع، ریاست سازمان صنایع هوایی وزارت دفاع و عضو هیأت علمی دانشگاه امام حسین (ع) را در کارنامه خود دارد.
آسمان نوشت: البته از فرماندهان سپاه در روزگار جنگ هشت ساله با عراق بوده است، اما برخلاف سایر هملباسان خود ارتباط خوبی با مطبوعات دارد و از بیان نقدهای کارشناسی و مواضع سیاسی خود هم ابایی ندارد.
چرا امام این قطعنامه را جام زهر نامید؟ چرا امام ابتدا حاضر به پذیرش قطعنامه نبود ولی سرانجام آن را پذیرفت؟
۱- بیرون راندن ارتش متجاوز عراق از تمام سرزمینهای اشغالی و حفظ تمامیت ارضی ایران
۲- وادار کردن عراق به پذیرش مجدد معاهده ۱۹۷۵ به عنوان یک معاهده مرزی معتبر
۳- اعلام رسمی عراق به عنوان متجاوز در جنگ با ایران
۴- دریافت غرامت جنگ تحمیلی
۵- نجات مردم عراق از دست صدام حسین
در زمان پذیرش قطعنامه ۵۹۸ بندهای فوق به جز بند اول و آن هم نه به طور کامل هنوز به مرحله اجرا در نیامده بود. بنابراین شاید امام خمینی (ره) نگران آن بودند که ممکن است با پذیرش قطعنامه ۵۹۸، ایران نتواند به حقوق خود به طور کامل دسترسی پیدا کند بنابراین از عبارت «نوشیدن جام زهر» کمک گرفتند تا مساله برای مردم روشن باشد.
اما اینکه چرا امام خمینی در زمان صدور قطعنامه، آن را نپذیرفتند باید توجه داشت که جمهوری اسلامی ایران تمام قطعنامههای سازمان ملل در مورد جنگ تحمیلی به جز قطعنامه ۵۹۸ را به دلیل بیطرفانه نبودن آنها رد کرده است. ولی این برای اولین بار در زمان صدور قطعنامه ۵۹۸، این قطعنامه را رد نکرد و به دنبال اصلاح آن به منظور افزایش منافع کشور در جنگ بود به گونهای که جمهوری اسلامی بتواند آن را بپذیرد.
مشخص شدن عراق به عنوان متجاوز و دریافت غرامت و خسارات جنگ از مهمترین خواستههای ایران بود که به گونهای ضعیف در بندهای ۶ و ۷ قطعنامه به آنها اشاره شده است.
وضعیت ما در زمان صدور قطعنامه بهتر بود یا یک سال بعد از آن؛ وقتی قطعنامه را پذیرفتیم؟
در واقع عدهای معتقدند ما در زمان صدور قطعنامه وضعیت بهتری داشتیم و اگر بنا بر پذیرش قطعنامه بود بهتر بود همان ابتدا آن را میپذیرفتیم.
ایران تصور نمیکرد که یکسال پس از صدور قطعنامه ۵۹۸، اوضاع جبههها به نفع عراق تغییر یابد. زیرا تا اوایل فروردین ماه سال ۱۳۶۷ قوای نظامی ایران در حال پیشروی در داخل مواضع ارتش عراق بودند و اگر کمکهای بینالمللی به صدام حسین نبود احتمال شکست ارتش عراق در برابر رزمندگان اسلام کم نبود.
گفته شده که امام در تاریخ ۲۹ تیر ۱۳۶۷ فرمودند: «من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن میدیدم، ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری میکنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد...» آیا این حوادث و عوامل همان فشار جامعه جهانی بود یا اینکه در داخل هم مسالهای وجود داشت؟
مهم ترین حادثه آن دوران، تهاجمی گسترده و پیوسته عراق به مواضع قوای ایرانی با همکاری ارتش منافقین بود که موجب بازپسگیری مناطقی همچون فاو، شلمچه، فکه و جزایر مجنون شد. عامل دیگر حمایت همهجانبه آمریکا و شوروی و کشورهایی مانند فرانسه و عربستان از عراق بود که منجر به جنگ نفتکشها در خلیج فارس شد. در این ایام و در گیردار تهاجمات تازه ارتش عراق، ناوهای آمریکایی به سکوهای نفتی ایران در خلیج فارس حمله کردند و میلیونها دلار خسارت به ایران وارد کردند. همچنین ناو جنگی وینسنس آمریکا هم به هواپیمای مسافربری ایران حمله کرد و موجب مرگ حدود ۳۰۰ مسافر در تنگه هرمز شد. به کارگیری سلاحهای شیمیایی از سوی عراق و آمریکا و با موشکها و هواپیماهای روسی و فرانسوی منجر شد.
منتقدان پذیرش قطعنامه معتقدند که در بند ۶ آن حق دفاع مشروع از ایران گرفته شده و با توجه به اظهارات نخست وزیر و وزیر امور خارجه وقت در هنگام صدور قطعنامه که آن را ناعادلانه خوانده بودند، پذیرش قطعنامه به معنای عقبنشینی ایران در مقابل فشارها تلقی میشود. این برداشت را درست میدانید؟
طبق منشور ملل متحد حق دفاع مشروع برای همه کشورها محفوظ است و با قطعنامه ۵۹۸ این حق از ایران سلب نشده است. پذیرش قطعنامه ۵۹۸ به مفهوم بر هم زدن برنامه عراق و حامیانش برای تداوم یک جنگ جدید علیه ایران بود که امام خمینی با هوشمندی و با یک عملیات سیاسی جلوی اقدامات گسترده نظامی عراق و آمریکا را گرفتند و همین امر موجب تغییر اوضاع به نفع ایران شد.
از روز پذیرش قطعنامه ۵۹۸ ستاره اقبال صدام حسین افول کرد و حزب بعث موجب نفرت دولتهای غربی شد. با حمله عراق به کویت دو سال پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، اعراب حامی عراق از جمله عربستان هم به مخالفان صدام حسین تبدیل شدند که در نهایت موجب بسیج همه قدرتهای بزرگ و منطقهای علیه صدامحسین شد و باعث سقوط حزب بعث و فروپاشی ارتش عراق و سرنگونی صدامحسین گردید.
این نظر هم از سوی برخی گروهها مطرح است که بهتر بود برای جلوگیری از تحمیل هزینههای جانبی و مالی، پس از آزادسازی خرمشهر که در اوج اقتدار نسبت به عراق بودیم و کشورهای منطقه هم پرداخت غرامت جنگ را پذیرفته بودند، صلح میکردیم. چرا در آن زمان به جنگ ادامه دادیم و در شرایطی ضعیفتر از آن زمان بودیم تن به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ دادیم؟
هیچ کشوری پرداخت غرامت به ایران را در هیچ مقطعی از دوران جنگ نپذیرفته است و سندی بر این موضوع وجود ندارد. ادعاهایی در این باره شده است که رسماً از سوی هیچ دولتی تایید نشده است، بنابراین نمیتوان به این ادعاها استناد کرد. اما اینکه آیا میتوانستیم در روزهای پس از فتح خرمشهر با عراق صلح کنیم مشخص نیست. زیرا عراق هنوز بخشهایی از خاک ایران را در اختیار داشت و حاضر به عقبنشینی از آنها نبود. صدامحسین معاهده ۱۹۷۵ را نیز بیاعتبار میشمرد و به دنبال تغییر آن بود. حرفی هم از تعیین متجاوز و پرداخت غرامتهای جنگ مطرح نبود.
تنها امام خمینی بود که مخالف عبور قوای نظامی ایران از مرز بودند. ایشان معتقد بودند که بدون عبور از مرز میتوان به جنگ ادامه داد و آن را پایان بخشید. ولی در آن ایام تقریبا تمام مسئولان عالی سیاسی و نظامی و نیز گروههای سیاسی حرفی در مخالفت با ادامه جنگ تا نیل به اهداف اصولی از جمله «حفظ تمامیت ارضی» و «حصول شرایط ایران» نزدهاند. باید توجه داشت که توان نظامی ایران در سال ۱۳۶۷بسیار بیشتر از زمان فتح خرمشهر بود و میتوان گفت که قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران عمدتاً ناشی از تجربیات دفاعی رزمندگان اسلام پس از فتح خرمشهر است.
اینکه میفرمایید در سال ۱۳۶۷ توان نظامی ما از زمان آزادسازی خرمشهر بیشتر بود، سخنان مسئولان وقت مخصوصاً آقای هاشمی درباره ضعف امکانات و کاهش نیروها و عدم توان مالی ادامه جنگ را نقض میکند.
در سال ۶۷ نیرو و امکانات بیشتری از زمان آزادی خرمشهر داشتیم و قدرت بازدارندگی ما هم افزایش یافته بود. اما آنچه که درباره ضعف امکانات و توان ما در سال ۶۷ گفته میشود. در مقایسه با امکانات عراق در سال ۶۷ است. بنابراین ما در مقایسه با توان نظامی سال ۶۱ خودمان، وضعیت بهتری داشتیم ولی در مقایسه با توان عراق در سال ۶۷ مشکل داشتیم.
نظر کاربران
این بندش بیشتر خنده داره تا چیز دیگه ای(نجات مردم عراق از دست صدام حسین)
پاسخ ها
ما خودمان را ولي امر مسلمين جهان ميدانيم و بايد در كار همه كشورهاي مسلمان دخالت كنيم حتي اگر خودشان نخواهند.