اکثر شهرنشینهای ایران بهجز آنها که با شهرداریها بههردلیل سروکار (یا سروسری) داشتهاند، در تمام مدت نیمقرن اخیر از اتفاقات و دگرگونیهایی که در شهر رخ میداد، چارهای جز آهکشیدن و تأسفخوردن و سرتکاندادن نداشتند و شاید هم با آرامش خیال، شاهد مرگ شهر قدیمی و پرخاطره خود بودهاند.
روزنامه شرق: اکثر شهرنشینهای ایران بهجز آنها که با شهرداریها بههردلیل سروکار (یا سروسری) داشتهاند، در تمام مدت نیمقرن اخیر از اتفاقات و دگرگونیهایی که در شهر رخ میداد، چارهای جز آهکشیدن و تأسفخوردن و سرتکاندادن نداشتند و شاید هم با آرامش خیال، شاهد مرگ شهر قدیمی و پرخاطره خود بودهاند.
اگر این سکوت و انفعال وجود نمیداشت، امروز وضعی دگر میداشتیم. بر خیابانهای نوظهور ساختمانهای ناهمگون با معماری سنتی ساختند و شکل شهر آرامآرام تغییر کرد؛ دکانها درواقع گذرهای محلههای آشنا، جای خود را به مغازههای «برِ خیابانی» دادند، ساختار بنایی قدیم -خشت و گل، تیر چوبی و کاهگل- جای خود را به استفاده از تکنولوژی جدید و بهرهبرداری از مصالحی مانند آجر، تیرآهن و بعضا بتنآرمه داد و ساختمانهای بیقواره و ناهمگون در بافت پرارزش و تاریخی شهرها سر از خاک بیرون آوردند و بهدنبالآن، از نیمه اول دهه ٤٠ تاکنون -که بهاصطلاح شهرها قرار بود در سایه طرحهای جامع از توسعهای هدایتشده و موزون پیروی کنند و در جهت رفاه و سلامتی و سرزندگی مردم توسعه پیدا کنند- هیچ خبر تازهای نیست جز اینکه مردم شاهد دگرگونیهای نوظهور و ناآشنا با سنت و فرهنگ خود در شهرها هستند.
بعد از آن بود که ساختار شهرداریها تغییر کرد و واژههای جدید و بعضا بیگانه در شهرداریها باب شد. واژههایی مانند «لندیوز» (کاربری اراضی)، تعریض معابر، تراکم ساختمانی و سکونتی و مانند اینها بهمیان آمد و کمکم چهره شهر شکل جدیدی بهخود گرفت. این تحولات و دگرگونیها همه حاصل اعمال «طرحهاي جامعي» بود که در شورایعالی شهرسازی بهتصویب میرسیدند و از طریق وزارت کشور براي اجرا به شهرداریها ابلاغ میشدند.
این طرحها همگی و بدوناستثنا از روي طرحهای جامع اروپایی و آمریکایی -بدون هیچگونه مطالعهای درباره وضعیت اجتماعی، اقتصادی، اقلیم و شاخصهای کالبد شهرهای ایران- شکل میگرفتند و اجرا میشدند و تقریبا همه آنها تقليدي بودند. درنتیجه، گذرهای قدیمی، پرخاطره و مألوف با زندگی مردم به زیر تیغ بولدوزر و گریدرها رفت و کالبد سنتی و خاطرههایش جای خود را به آپارتمانهای جدیدی داد که هیچگونه سنخیتی با زندگی مردم نداشتند.
در تمام این دوران، مردم دم فرو بردند و پابهپا کردند تا فرصتی برای بروز ناخشنودی از شهر و شهرسازی پیش آید و اعتراض خود را به اینهمه ورود به حقوق شهروندی بروز دهند و در همین روزها برای بار دیگر، این فرصت به دست آمد. «پلاسکو» نمادی از اعتراض شد و خواستهها و طلبهای بهزباننیاورده مردم بهبهانه پلاسکو بلند شد تا مردم تمام حقوق نادیده گرفتهشان را طلب کنند؛ شهری سالم و پرنشاط بخواهند.
آنان تحمل یک هیولای سربرافراشته در مکان پلاسکو را ندارند، مردم دیگر حتی تحمل شنیدن انواع تراکم با انواع کاربریها را ندارند؛ از تراکم ٤٠٠ و ٦٠٠ تا برجهایی که از زمین به آسمان قد کشیدهاند! ساکنان شهرها تحمل بزرگراههای هوایی و زیرزمینی را ندارند و بهدنبال یک زندگی جمعی در شهر هستند و از اینهمه فاصله طبقاتی حالشان گرفته شده است. آنان فضای زندگی میخواهند جاییکه بهراحتی در میان بچههای شاد و سرزنده و بازیگوش خود قدم بزنند؛ جاییکه سالمندان زن و مرد با خیال راحت و در محیطی آرام، گذشتهشان را بازگوکنند و بهقول «فروغ» شهری میخواهند، که شهر بود، خندهها خنده بود و سینماها سینما... .
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر