قاسم براهویی در روزنامه شرق نوشت: آنچه گفتمان اصلاحطلبی را از سایر گفتمانهای موجود در ساحت سیاسی ایران متمایز میکند، اصالت و نقشی است که برای مردم قائل است.
قاسم براهویی در روزنامه شرق نوشت: آنچه گفتمان اصلاحطلبی را از سایر گفتمانهای موجود در ساحت سیاسی ایران متمایز میکند، اصالت و نقشی است که برای مردم قائل است.
تأکید این گفتمان بر مردمسالاری و حکومت قانون با عطف به عدالت و آزادی موجب شده که نیاز زمانه شناخته شود و اکثریت جامعه ایرانی با آن همراه شود. علاوه بر این، روش و منش بزرگان اصلاحات و عقلای قوم چه زمانی که در قدرت بودند و چه حال که در عُزلت به سر میبرند، منجر به اعتماد افکار عمومی به جریان اصلاحطلبی شده است.
بنابراین پایگاه اجتماعی وسیع اصلاحطلبان مهمترین سرمایه آنان است و همین عامل نیز همواره موجبات زیست و بقای این جریان را فراهم کرده است. به عبارتی اگر اصولگرایان همیشه به دوپینگ وابستهاند، اصلاحطلبان همواره به پایگاه رأی خود دل بستهاند. پیداست که چنین سرمایههای عظیمی برای هر گفتمان، مسئولیتزا هم هست و نمایندگان آن باید تمام همّ خود را به کار گیرند که به کمک این سرمایهها به دقایق گفتمانی خود عمل کنند؛ چراکه حمایت و رضایتمندی هواداران در گرو تحقق مطالبات و انتظاراتی است که آنان ابراز میکنند.
گفتمان اصلاحات با حرکتی تاریخی در دوم خرداد و حمایت از نامزد بیچونوچرای خود در آن زمان، پس از فراز و فرودهای بسیار و مشقتهای دشوار بار دیگر موفق شد در دهه ٩٠ از حاشیهنشینی خارج شده و به متن قدرت بازگردد؛ اما بازگشت نسبی اصلاحطلبان در زمانه فعلی با تندادن به اقتضائاتی خاص و پوشیدن لباس مصلحت بوده است. به تعبیر دیگر اصلاحطلبان امکان آن را نداشتند که با نمایندگان واقعی خود به عرصه سیاستورزی بازگردند و ناگزیر بودند از چهرههای دیگری که حداقل با بعضی از مفاهیم گفتمانی آنها همدلی داشتند، به قدرت برسند. این موضوع در عمل تبعاتی داشته که مهمترین آن برآوردهنشدن بخش زیادی از مطالبات اصلاحطلبان از سوی دولت بوده است.
هواداران اصلاحات با درنظرگرفتن توصیه بزرگان و فعالان سیاسی این جریان، به دولتی رأی دادند که حداقل در بُعد نظر خود را با خواستههای اینان همراه میدانست. اما دولت برآمده از بدنه حامی اصلاحات - بهجز ایام انتخابات که بر شعارهای این جریان پای میفشرد - در ساحت عمل نخواسته یا نتوانسته به مطالبات آنان پاسخ گوید. انباشت مطالبات تحولخواهانه از یک سو و پاسخگونبودن دولت از سوی دیگر موجب شده بخشی از پایگاه اصلاحات احساس کنند در ایام انتخابات از آنها بهره ابزاری بُرده شده و در میدان عمل خبری از تحقق وعدهها نیست.
این موضوع بهطور مشخص در میان زنان، جوانان و اقلیتها نمود دارد و میرود که به انزوا و انفعال آنان بینجامد. در چنین شرایطی بر عموم جریان اصلاحات اعم از کادر راهبری، فعالان سیاسی، مراجع اجتماعی، احزاب و نشریات است که مانند ایام انتخابات - که همه با هم بسیج شده بودند و پایگاه اجتماعی خود را به حمایت از دولت ترغیب میکردند - حال در قبال دولت رویکردی مطالبهگرانه و نقدمحورانه پیشه کنند. اصلاحطلبان فقط بهدلیل همپوشانی دقایق گفتمانی خود با دولت، به آن رأی دادند و حال اگر بنا باشد مطالبات آنان نادیده گرفته شود دلیلی برای حمایت بیچونوچرا وجود ندارد.
به عبارت دیگر نمایندگان گفتمان اصلاحطلبی با هشیاری، فاصله هویتی - انتقادی خود را از دولت حفظ کنند و زبان به نقد آن بگشایند، حتی اگر از مواهب موقتی قدرت محروم بمانند؛ چراکه اصلاحات بیش از آنکه جریانی «دولتمحور» باشد، گفتمانی «مردممحور» است.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر