علی جنتی در بخشی از مصاحبه مفصل خود با روزنامه شرق به حوادث سال ۱۳۷۱ و ناآرامی های مشهد پرداخته است.
علی جنتی در بخشی از مصاحبه مفصل خود با روزنامه شرق به حوادث سال ۱۳۷۱ و ناآرامی های مشهد پرداخته است.
این بخش از مصاحبه را می خوانید:
شورشهاي مشهد زمان حضور شما در استانداري خراسان شکل گرفت؟ منشأ آن چه بود؟
دليل آن هم حاشيهنشيني در مشهد است. مشهد بعد از تهران بزرگترين شهري است که درگير حاشيهنشيني است. افراد از روستاها و شهرهاي ديگر به آنجا کوچ ميکنند و بضاعت مالي براي خريد منزل ندارند، معمولا اطراف مشهد، زميني را تصرف و آب و برق آن را هم به طور غيرقانوني تأمين ميکرد. اين معضل بزرگي است؛ چه براي تهران، چه براي مشهد و چه براي شهرهاي ديگر. شهرداري مشهد براي مقابله با اين امر، معمولا گشتهاي شهرداري را به اطراف شهر ميفرستاد تا خانههايي را که با تخلف ساخته شده خراب کنند.
يک بار که ماشين شهرداري براي تخريب خانه حاشيهنشينها رفته بود تا جلو اين کار غيرقانوني را بگيرد، آنها تصميم گرفته بودند که برخورد کنند، همين کار را هم انجام دادند و ماشين شهرداري را واژگون کرده و آن را آتش زدند. زمان رويداد اين اتفاق، مدارس تعطيل شد. دانشآموزان همزمان دور ماشين جمع شدند و افرادي ديگر هم به آنها پيوستند. ما در استانداري از اين ماجرا بيخبر بوديم. نيروي انتظامي يک اتوبوس نيرو به محل وقوع حادثه فرستاد تا اين تجمع را متفرق کند. آنها براي اين کار از گاز اشکآور استفاده کردند. از آنجا که باد به جهت مخالف ميوزيد، گاز اشکآور به طرف نيروي انتظامي بازگشت.
نيروها هم براي اينکه خودشان سالم بمانند به اتوبوسها هجوم بردند و بچههايي هم که آنجا جمع شده بودند، سربازها را «هو» کردند. نيروي انتظامي ابتدا شروع به تيراندازي هوايي کرد. در اين ميان يک سرباز يا درجهدار به سمت افراد تيراندازي کرده بود و دو نفر از دانشآموزان کشته شدند. همه اين اتفاقات در دو ساعت رخ داد. وقتي اين دو دانشآموز کشته ميشوند مردم پيکرهاي آنان را سر دست گرفته و به سمت مرکز شهر حرکت ميکنند. من زماني متوجه اين اتفاق شدم که مردم به سمت مرکز شهر راه افتاده بودند. در اين شرايط امکان اينکه جلسه شوراي تأمين استان را برگزار کنيم، نبود. مسئولان نظامي را هم پيدا نميکرديم، فرمانده ارتش رفته بود دندانپزشکي، فرمانده سپاه جاي ديگري بود. بنابراين مردم همينطور به حرکت خود ادامه دادند و در مسير، برخي از اراذل و اوباش هم به آنان پيوستند، اين جمعيت در طول مسير مغازههاي مردم را غارت کردند.
بعد هم به يک پاسگاه نيروي انتظامي حمله کردند. مأموران نيروي انتظامي از فرط رعب و وحشت، تسليم شدند. جمعيت سپس به سمت مرکز شهر يعني ميدان شهدا آمدند و اداره کل دادگستري را هم به تسخير خود درآوردند. حتي يک قسمت اداره دادگستري را آتش زدند. ساعت حدودا هفت يا هفت و سي دقيقه شب بود، نيروي انتظامي هم خود را باخته بود، سپاه و ارتش هم در آن فاصله به اين راحتي نميتوانستند نيرو جمع کند. نهايتا اوايل شب بود که به صداوسيما رفتم و اعلام کردم عدهاي در حال تخريب شهر هستند، از نيروهاي بسيجي و حزبالله خواستم که وارد شوند و جلوي اين اوباش را بگيرند.
بعد از اين اعلام، مردم به مرکز تجمع رفتند. حدود ٨٠٠ نفر از تجمعکنندگان را دستگير کردند و به استانداري آوردند. چشمان آنها را بستند و بعدا به زندان منتقل کردند. اگرچه مشخص شد که اين حادثه در اثر بيتوجهي نيروي انتظامي و مأمورانشان اتفاق افتاده، اما چون من مسئول استان بودم، کل مسئوليت اين اتفاق را پذيرفتم و بعد هم استان را رها کردم.
يعني استعفا داديد؟
بله.
به اين فکر نکرديد که با آن حاشيهنشينها صحبت کنيد؟
آن زمان، ديدگاههاي مختلفي وجود داشت؛ عدهاي ميگفتند اينها گروهکهاي چپ يا منافقين هستند. اتفاقا آقاي دکتر روحاني آن زمان دبير شوراي عالي امنيت ملي بود و آقاي سرتيپ سهرابي هم فرماندهي نيروي انتظامي را بر عهده داشت. اين دو نفر، روز بعد از حادثه به مشهد آمدند. با همراهي هم به زندانها سرکشي کرديم و شخص دکتر روحاني با خيلي از بازداشتيها صحبت کرد.
وزارت اطلاعات حدود دو ماه از اين بازداشتيها بازجويي ميکرد و نهايتا در گزارشي که آقاي فلاحيان از اين اتفاق تهيه کرد، تأکيد شده بود که هيچکدام از بازداشتيها وابستگي گروهي و گروهکي ندارند. حتي در بين آنها از خانواده شهيد و جانبازان هم بودند. بيشتر مشکلات اقتصادي و اجتماعي باعث اين اتفاق شد.
من همان زمان هم پيشبيني ميکردم اين امر در ساير مناطق هم که مشکلات مشابهي دارد، تکرار شود که اتفاق هم افتاد؛ در اکبرآباد تهران و اراک هم چنين اتفاقي رخ داد. الان هم مشکل حاشيهنشيني مشکلي جدي براي دولت است.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر