تحلیلگر حوزه نفت: روحانی به چین نزدیک شود
روزنامه شرق در گفت وگو با «جواد یارجانی» رییس سابق امور مجامع اوپک نوشت: ثبات در بازار نفت در آینده نزدیک را کاملا محتمل میداند و معتقد است با تصمیمی که اوپکیها و غیراوپکیها در سال ٢٠١٦ با فریز نفتی گرفتند، فضا آرام شده و نفت حدود ٥٥دلاری برای بازار به ارمغان آمده است.
روزنامه شرق در گفت وگو با «جواد یارجانی» رییس سابق امور مجامع اوپک نوشت: ثبات در بازار نفت در آینده نزدیک را کاملا محتمل میداند و معتقد است با تصمیمی که اوپکیها و غیراوپکیها در سال ٢٠١٦ با فریز نفتی گرفتند، فضا آرام شده و نفت حدود ٥٥دلاری برای بازار به ارمغان آمده است.
رئیس سابق امور مجامع اوپک همچنین از مخالفتهایی میگوید که بر سر گسترش روابط استراتژیک با این کشورها در داخل و خارج از کشور ایجاد خواهد شد و تأکید میکند تنها باید منافع ملی را هدف قرار داد و با وجود این مخالفتها، گسترش روابط استراتژیک را مدنظر قرار داد. او البته یک شرط برای این موفقیت میگذارد؛ اینکه دلواپسان تلاشها برای سوراخکردن کشتی را کنار بگذارند تا نفت بتواند نقش تاریخیاش را بازی کند و منافع همه در کنار هم تأمین شود.
بازار نفت درمجموع ثبات پیدا کرده و علتش هم روشن است. اوپک در سال ٢٠١٦ توانست تصمیمی تاریخی بگیرد و جلوی افت قیمتها را ابتدا با تثبیت تولید (فریز) نفتی و سپس با توافق روی کاهش تولیدش در همکاری با غیراوپک را بگیرد.
پس از تصمیمی که در نوامبر ٢٠١٤ برای اتخاذ سیاست گرفتن سهم بازار از طرف اوپک گرفته شد، شاهد افت شدید قیمتهای نفت بودیم تاجاییکه در ژانویه ٢٠١٦ قیمت نفت به زیر ٣٠ دلار در هر بشکه کاهش پیدا کرد و بیش از نیمی از درآمدهای اعضای اوپک از بین رفت و سرمایهگذاریهایی که باید برای ایجاد ظرفیت تولید آینده صورت میگرفت، به شدت افت کرد.
از طرف دیگر درآمد کشورهای عضو اوپک که بیش از یک تریلیون دلار (١,٢) در سال ٢٠١٢ بود، در ٢٠١٦، به ٤٥٠ میلیون دلار کاهش یافته بود. پس اثر درآمدی آن هم برای کشورهای عضو اوپک خیلی منفی بود. در نتیجه بعد از مذاکرات طولانی و نفسگیر بین اعضای اوپک در سطح کارشناسی بالا و سپس بین وزرا، بنا بر این شد که اوپک با همکاری غیراوپک تولید خود را کم کند. چون قیمت پایین نفت اثر خود را بر همه تولیدکنندهها و صادرکنندگان نفت خصوصا روسیه گذاشته بود آن کشور و برخی دیگر از تولیدکنندگان غیراوپک هم علاقهمند به همکاری شدند.
برخی پیشبینی میکردند که بعد از توافق تاریخی اوپک و غیراوپک برای کاهش تولید نفت، قیمتها خیلی سریع به حدود ٥٥-٦٠ دلار برسد که باید گفت در سطح بینالمللی تصمیماتی مخالف افزایش قیمتهای نفت وجود دارد، بااینحال بهنظر میرسد با وجود بحرانهای عظیمی که در سطح بینالمللی وجود دارد، قیمتهای نفت خیلی سریع عکسالعمل نشان ندهد، چون به جز بازار فیزیکی نفت که عرضه و تقاضا و میزان ذخایر را شامل میشود هم مهم است.
وقتی قیمتها کم میشود به طور طبیعی پیشبینی میشود تقاضا باید بالا برود که در سال ٢٠١٦ این اتفاق افتاد و تقریبا در سطح دنیا رشد تقاضای حدود دو میلیون بشکه در روز را شاهد بودیم. ولی برای بعد از این بهطور متوسط پیشبینی میشود تقاضا در دنیا شاید کمی بیشتر از یکمیلیونو ٢٠٠ هزار بشکه در روز باشد. اینها افزایش سالانه است. تقاضا متأثر است از عوامل مختلف که یکی از آنها رشد اقتصادی است. کشورهایی که رشد اقتصادی بالا و جمعیت بالایی هم دارند، تقاضایشان بالاست. در نتیجه مهمترین کشورها از این نظر چین و هند هستند و عمدهترین افزایش هم مربوط به آسیاست.
در اروپا با وجود اینکه جمعیت زیادی دارد، اما این جمعیت، جمعیت جوانی نیست و به دلیل اینکه رشد اقتصادی بالایی هم ندارند، در نتیجه برای نفت یا تقاضای ثابت میبینید یا تقاضای در حال کاهش. مثلا الان پیشبینی میشود روزی ٢٠٠ هزار بشکه از تقاضا در اروپا کم شود چون اینها مسئله بهینهسازی را دائما دنبال میکنند. یعنی بعید است افزایش تقاضای قابلتوجهی در کشورهای پیشرفته عضو OECD را شاهد باشیم. این افزایش تقاضا معطوف به کشورهایی خواهد بود که عمدتا در حال توسعه، با رشد اقتصادی بالا هستند. برای سالهای طولانی چین نقش اول را بازی میکرد اما پیشبینی میشود سرعت رشد تقاضای نفت این کشور هم رو به کاهش بگذارد.
هند. چین به مدت ٢٠ سال، بخش صنعتی خود را برای صادرات و همینطور ساخت زیرساختها تقویت کرد. همه اینها تقاضای بالای نفت را ایجاد کرد اما کمکم پس از گذر از رشد بالا به دلیل صادرات کالاهای مختلف، چین کمکم به سمت افزایش تقاضای داخلی و بخش خدمات تمایل پیدا کرده است که تقاضا برای نفت را کم میکند و درصد رشد تقاضای نفت آن کشور را کاهش خواهد داد. درحالیکه هند هم جمعیت زیاد و هم رشد اقتصادی بالایی دارد و پیشبینی میشود برای چندین سال آینده رشد تقاضای نفت در آن کشور بالا خواهد بود.
اگر با اعضای اوپک صحبت کنید خیلی امیدوار هستند تصمیمی که سال گذشته گرفتند و تمدید کردهاند و قرار است تا مارس ٢٠١٨ ادامه پیدا کند، توازن بین عرضه و تقاضا در بازار ایجاد کند و مازاد ذخایر، که در سالهای ٢٠١٥ - ٢٠١٦ خیلی زیاد شده بود با کاهش تولید، کاهش بیابد. اکنون این مازاد ذخایر در اروپا و آسیا بسیار کم شده و در آمریکا هم در حال کاهش است. اعضا امیدوارند این روند کاهش ذخایر مازاد نفتی تا سال ٢٠١٨ ادامه یابد و برابری تقاضا و عرضه ایجاد شود و بعد از این احتیاجی به ادامه محدودیت تولید نفت اعضا نباشد، اما باید منتظر اجلاس آتی اوپک در تاریخ ٣٠ نوامبر امسال بود که آیا اعضا به تمدید توافق فعلی بعد از مارس ٢٠١٨ رأی خواهند داد یا خیر.
برای هر کشوری مثل ایران که تولیدکننده و صادرکننده نفت است و امیدوار است صادرکننده گاز هم باشد، بهترین حالت این است که بدبینانهترین شرایط بازار را در نظر بگیرد. باید از نظر پیشبینیهایمان اگر در دنیا پیشبینی بدی درباره تقاضا برای نفت و گاز وجود دارد آن را در نظر بگیریم که خودمان را برای بدترین شرایط آماده کنیم. باید برنامهریزی برایناساس باشد که وابستگی به درآمد نفت و گاز کمتروکمتر شود. البته کاهش شدید تقاضا برای نفت در اقتصادهای پیشرفته با جمعیت کم ممکن است بیفتد.
خیلیها معتقدند باید وابستگی به صادرات و درآمد نفت را کم کنیم که هدف خوبی است، اما تنها مسیری که وجود دارد به نظرم این است که نفت باید نقش خودش را برای خلاصی از وابستگی از درآمد حاصل از آن بازی کند و گاز و تا حدی منابع معدنی ما این نقش را دارند. ما چهارمین ذخایر نفت دنیا را داریم، سابقه تولید نزدیک به شش میلیون را چهل سال قبل داشتیم پس توانایی بالقوه برای افزایش تولید نفت وجود دارد. در نتیجه باید از نفت بهعنوان وسیلهای استفاده کنیم که هدف جدایی یا عدم وابستگی به نفت را تأمین کنیم.
جمعیت زیاد و مشکلات فراوان است در نتیجه واقعا این کار بسیار سختتر از زمانی است که نفت صددلاری داشتیم، اما چارهای نیست و شاید تنها راه این باشد که نفت را مستقیما به پروژههای بزرگ تبدیل کنیم. احساس من این است که در چهارسالی که دولت آقای روحانی در پیش دارد، باید به این سمت برود که کشورهایی که میتوانند در این زمینه با ما همکاری کنند را انتخاب کند.
به نظرم در درجه اول، چین میتواند گزینه مناسبی باشد، زیرا مصرفکننده بزرگی است و میبینیم چقدر عربستان همکاریهایش را با چین گسترش داده و عقبنشینی هم نمیکند و دائما در حال افزایش همکاری با این کشور است. مورد بعدی هند و کشورهای اروپایی هستند. ما میتوانیم از نفت بهعنوان وسیلهای برای انجام پروژههای بزرگ استراتژیک در مسئله کشاورزی قطرهای و شیرینکردن آب دریا که به نظر میرسد درحالحاضر اصلیترین مسئله ماست و همینطور از منابع نفت و گاز بهعنوان وسیله تبدیل سیستم حملونقل ایران از وضعیت فعلی به حملونقل ریلی استفاده کنیم و در این راه از سرمایه و توانایی تکنولوژیکی کشورهایی که هم میخواهند سهمی در این امر داشته باشند و در مقابل عرضه انرژی خودشان را در آینده تضمین کنند، بهره بگیریم. البته کرهجنوبی و ژاپن هم پتانسیل این نوع همکاری را دارند ولی واقعا به نظر میآید فرصت کم باشد و باید حداقل در چهار سال آینده زمینههای این کار فراهم شود.
اینکه انتظار داشته باشیم فقط وزارت نفت مشکلات ما را با هند حلوفصل کند درست نیست. وزارت نفت چارهای جز این ندارد که درباره آن پروژه خاص، تلاش کند بهترین شرایط را برای شرکت نفت به دست بیاورد. اما حرف من این است که رابطه ایران و هند به خاطر عواملی مانند رشد اقتصادی، مصرف نفت و میزان تقاضا و... آنقدر برای ما مهم است که وقتی این مسائل را در سطح ملی در نظر بگیریم، باید این مشکل را حلوفصل کنیم. باید رابطه استراتژیک باشد که بتوان در چارچوب آن نوع مشکلات را حل کرد.
اگر ایران بخواهد رابطهاش را با یکی از این کشورها بهصورت استراتژیک دربیاورد حتما مخالفتهایی در داخل و خارج خواهد بود که طبیعی است. اما منافع ملی اصل است. ممکن است بعضی از همسایگان ما به دلایل خاص خودشان مخالف این نوع روابط ایران با کشور مهم اقتصادی دنیا باشند درحالیکه تنها ملاک ما در برقراری این نوع روابط منافع ملی باید باشد. با توجه به شرایط خاصی که ایران دارد و فرصتهایی که مثل ابر میآید و میرود باید از این فرصتها استفاده کرد. این حرفها شعار و ایدهآل نیست، نمونههایش در سطح دنیا اتفاق افتاده. خیلی چیزها را میتوانیم از چینیها یاد بگیریم؛ آنها توانستند سرمایهگذاری خارجی را جذب کنند و هندیها هم این مسیر را میروند. این کار شدنی است اما اگر فقط بخشی نگاه کنیم خیلی پیشرفت نخواهیم کرد.
این سه کشور یک مورد مشترک دارند؛ آنها بزرگترین تولیدکنندگان نفت دنیا هستند، اما تفاوتهای زیادی هم با هم دارند. مثلا آمریکا در عین حال که تولیدکننده بزرگی است و صنعت فعلی نفت دنیا محل ظهورش آمریکا بوده و اکنون هم شیلاویل را با بهکارگیری تکنولوژی جدید عرضه به بازار عرضه میکند، مصرفکننده بزرگی است. بعد از اینکه شرایط تولید آمریکا بهتر شد، آنها کمکم صادرکننده هم شدهاند اما بهدلیل حجم فعالیتهای اقتصادی و مصرف بسیار بالایی که در بخش حملونقل دارند، واردکننده بسیار بزرگی هم هستند.
تأثیری که اینها در بازار دارند از نوع تأثیرات روسیه و عربستان متفاوت است. شرکتهای آمریکایی برخلاف روسیه و عربستان از نظر سیاستگذاری منسجم نیستند و کسی نمیتواند به آنها اعلام کند که تولید را کم یا زیاد کنند. آنچه عامل حرکت آنهاست فقط سود است و مقررات حاکم بر فعالیتشان. رویکارآمدن ترامپ در آمریکا از بعد تغییر مقررات، تأثیرگذار خواهد بود، یعنی بسیاری از برنامههای دولتهای قبلی خصوصا اوباما را او یا ملغی کرده یا درصدد انجام آن است.
اینها احتمالاتی است که باید در نظر داشت. یعنی اگر قرار باشد تأثیرگذار باشد به خاطر تغییرات سیاستی است در نتیجه اینطور نیست که شرکتهای شیلاویل بتوانند دور هم جمع شده و تصمیم دستهجمعی برای کنترل میزان تولیدشان بگیرند. از طرفی آمریکا به دنبال این است که صادرات الانجی خود را زیاد کند. زمانی قرار بود آن کشور واردکننده الانجی باشد و اکنون در حال تبدیل به صادرکننده الانجی است.
یکی از بازارهای هدفش هم چین است که ممکن است سرمایهگذاری شرکتهای آمریکایی را بیشتر به داخل ببرد و در خارج از کشورشان کمتر سرمایهگذاری کنند که این هم در بلندمدت میتواند در بازار نفت تأثیر بگذارد. یعنی آمریکا صنعت نفت و گاز و کل صنعت انرژیاش متأثر از تغییرات سیاستی است که ممکن است تا سالها باقی بماند.
روسیه کشوری است که منابع نفت و بهویژه گاز زیادی دارد و البته اگر به ذخایر نگاه کنیم میزان ذخایر نفت بهمراتب کمتری از ما دارند اما تولیدشان از دو برابر ما هم بیشتر است که علتش خیلی هم پیچیده نیست.
بعد از یلتسین، با رویکارآمدن آقای پوتین، سیستم کمکم خودش را جمعوجور کرد و اینها فهمیدند با وجودی که خودشان تکنولوژیهای موفقی در سایر زمینهها دارند، در مسئله نفت قادر نیستند همه کارها را خودشان انجام دهند. در نتیجه همکاریهای خیلی نزدیکی را با شرکتهای نفتی بزرگ بینالمللی و شرکتهای خدماتی بینالمللی شروع کردند و در این مدت تولید نفت روسیه به حدود ١١ میلیون بشکه در روز رسیده، یعنی در این چند سال توانستند موقعیت ازدسترفته خودشان را دوباره احیا کنند.
درباره گاز هم همین اتفاق افتاد و این کشور توانست با اتخاذ سیاست درست تبدیل به یکی از منابع اصلی تأمین نفت و گاز مخصوصا در اروپا شود. بهعنوان نمونه روسیه برای اینکه بتواند خط لوله را از زیر دریای بالتیک بدون نیاز عبور از کشورهایی مانند اوکراین عبور دهد.
ممکن است برخی بگویند روسیه اکنون تحریم است، اما باید در نظر داشت که به علت برنامهریزیهایی که روسیه در سالهای اخیر برای تأمین نیاز انرژی اروپا انجام داده آنقدر اهمیت خود را از این نظر بالا برده که بیش از این نمیتوانند این کشور را تحریم کنند. در تحریم ایران در سال ٢٠١١، اروپا واردات نفت خود را از ایران به صفر رساند، چون ما نقشی تعیینکننده در زمینه تأمین نفت اروپا نداشتیم و رقبای ما صراحتا آمادگی خود را برای جایگزینکردن نفت ایران اعلام کرده بودند، اما چنین کاری را با روسیه نمیتوانند بکنند.
اگر این امکان برایشان فراهم بود و به روسیه وابسته نبودند، این کار را میکردند. اما روسیه آنقدر تواناییاش را بالا برده و وابستگی متقابل ایجاد کرده بود که بلایی که در ٢٠١١ بر سر ایران آمد، برای این کشور تکرار نشد. در نتیجه اگر تولیدمان به حدی که ذخایرمان حکم میکند، برسد و در داخل هم بهینهسازی کنیم و روابط خود با دیگر کشورها را استراتژیک کنیم و شرکتها بدانند وقتی پروژهای بزرگ میسازند، قرار است نفت و گاز ضامن برگشت سرمایهشان باشد، دیگر امکان برگشت تحریمها کمرنگ میشود.
شرایط عربستان هم که با دو کشور دیگر متفاوت است. این کشور کاملا وابسته به درآمد نفت است و برخلاف اینکه از دور به نظر میآید، شرکت آرامکو کاملا با سیستم آمریکایی اداره میشود حتی زبان انگلیسی در داخل آرامکو استفاده میشود.
ما متأسفانه در سالهای اخیر به جای تقویت شرکت نفت آن را در چنبره مشکلات عدیده گرفتار کردهایم. تا جاییکه تا یک سال بعد از برجام آقای زنگنه و همکارانشان در نفت سعی داشتند ثابت کنند که قرارداد جدید نفتی در راستای منافع ملی است و این تأخیر طولانی باعث ازدسترفتن بسیاری از فرصتها شد. در نتیجه عربستان کشوری تأثیرگذار در بازار نفت است. گرچه آنها هم احساس کردهاند این سطح وابستگی به نفت خطرناک است و برنامه متنوعسازی اقتصادشان برای سال٢٠٣٠ را شروع کردهاند که به اقتصاد کمتر وابسته به نفت برسند.
ما هم باید نقش خودمان را ایفا کنیم و با استفاده از تواناییهای داخلی خصوصا نیروی انسانی مستعد و سرمایه خارج از کشور را به کار بگیریم. مهمتر اینکه در داخل به جمعبندی برسیم که اگر قرار است منافع ملی ما تأمین شود و جوابگوی مسائل عدیدهای که داریم ازجمله آب، محیط زیست، آلودگی هوا و بیکاری جوانان باشیم، نفت، گاز و معادن که برایشان در دنیا هنوز تقاضا وجود دارد، میتواند نقش تسهیلکننده روابط اقتصادی بینالمللی را بازی کند و از این طریق میتوانیم روابط استراتژیک را با کشورهایی که مایل هستند برقرار کنیم.
ایران کشوری است که با توجه به سطح صادرات و سابقه و ذخایرش، کمابیش این نقشآفرینی را انجام میدهد. اما دوران تحریم نشان داد موقعیت ما شکننده است و باید موقعیتمان را تقویت کنیم، البته به شرطی که یک عده از جایی مشغول سوراخکردن کشتی نباشند چراکه دراینصورت همگی با هم غرق خواهیم شد، تمام زمینهها فراهم است. در این صورت منافع همه تأمین خواهد شد و نفت میتواند نقش تاریخیاش را بازی کند.
ارسال نظر