لطفی علی عسگرزاده که در ادبیات علمی و معرفتشناسی جهان معروف به زاده (ZAdeh) و بنیانگذار منطق فازی یا منطق شولا (Fuzzy Logic) است درگذشت. او فارغالتحصیل دبیرستان البرز، دانشکده فنی دانشگاه تهران و دانشگاه امآیتی و استاد دانشکاه برکلی آمریکا بود.
ابراهیمبایسلامی در روزنامه شرق نوشت: لطفی علی عسگرزاده که در ادبیات علمی و معرفتشناسی جهان معروف به زاده (ZAdeh) و بنیانگذار منطق فازی یا منطق شولا (Fuzzy Logic) است درگذشت. او فارغالتحصیل دبیرستان البرز، دانشکده فنی دانشگاه تهران و دانشگاه امآیتی و استاد دانشکاه برکلی آمریکا بود. در سال ١٩٦٥ «منطق فازی» به معنای «چندارزشیبودن در مقابل منطق دوارزشی که در آن برای هر سؤال یا مفهوم تنها دو پاسخ یا دو حالت میتواند وجود داشته باشد» را طرح کرد.
بعد از لطفیزاده، توماس کوهن با طرح مفهوم «پارادایم» و پیشنهاد «اصل علمی» (١٩٧٠) به ابداع در حوزه معرفتی با ارائه موضوع، روش و مفاهیم خاص و متفاوت با شرط تأیید «اجتماع علمی معین» پرداخت و به ساختار «انقلاب علمی» و خلق «پارادایم شیفت» در جهت رهایی از مرداب دانشهای قدیم که ممکن است حالت رکود تجمعی و انباشتی نیز به خود گرفته باشند، اهمیت داد. کارل ریموند پوپر برخلاف کوهن اصل علمی را محصول انباشت اطلاعات نمیداند و معتقد است در هر اصلی ضداصل وجود دارد که گاهی مجال بروز پیدا میکند.
او اصول علمی را ابطالپذیر وآسیبپذیر میداند و آن را بسان سامانههای دارای «آنتروپی» ارزیابی میکند. از رویکرد پوپر، تمام اصول محکوم به ازبینرفتن هستند. او با تأکید بر «روش ابطالپذیری تجربی» (١٩٧٢) و ارائه دو کتاب جنجالی «فقر تاریخینگری» و «جامعه باز و دشمنانش» بر قضیه پیشگویی و قطعیت در سرنوشت زندگی و جامعه بشری، بهویژه بر ادعای ضرورت تاریخی اندیشه مارکسیستی خط بطلان کشید و با رد هرگونه جزماندیشی بر این اعتقاد بود که دانش و شناخت علمی ماهیتی غیرقطعی، غیرنهایی و حدسی دارد.
پوپر میگوید: هیچگاه و در هیچ زمینهای نمیتوان از صفر شروع کرد، ما در همه امور میراثخوار گذشتهایم و بر رسوم و سنتها تکیه میکنیم، اما راه پیشرفت، در بازاندیشی و نواندیشی نسبت به گذشته و داشتههای کنونی ماست. نگارنده این سطور نیز با نگاهی دیگر در مقاله «جامعه نو و مفاهیم کهنه» در مجموعهمقالات «کنکاشهای مفهومی و نظری درباره جامعه ایران» که به اهتمام انجمن جامعهشناسی ایران در سال ١٣٩٢ به چاپ رسیده به این موضوع پرداخته است.
در دیدگاه هرمنوتیک بهعنوان علم، هانس گادمر مسیر شلایر ماخر و دیلتای را تغییر میدهد و تلاش میکند بین نگرشهای اومانیستی و نقد روش پیوند برقرار کند و به موضوع رابطه مؤلف، متن و مخاطب در تأویل و تفسیر پدیدهها بپردازد. در تداوم چنین اندیشههایی آیتالله عبدالله جوادیآملی در نقد تعصب و جزماندیشی بر این عقیده است که تأویل واقعی فقط ازسوي انسان کامل انجام میشود، اگرچه ممکن است انسانهای غیرمعصوم تلاش کنند با نگاه تأویل با یک اثر در ارتباط باشند، درنهایت همه محکوم به تفسیرند و هيچ نتیجهگیریای قطعی و نهایی نیست.
در رویکرد لطفیزاده نیز در ماهیت علم قطعیت وجود ندارد و همانند ماهیت انسان در آن ابهام است. منطق فازی بین صفر و یک قرار داشته و با دوری از مطلقگویی (فقط صفر یا یک)، از مقدار تعلق عضوی به مجموعه بحث میکند؛ مثلا با گاززدن سیب و خوردن آن، آنچه باقی میماند دیگر سیب نیست، بلکه بخشی از سیب است که باید تعریف شود. در مثال دیگر، یک فرد ٤٠ ساله، ١٥ درصد به مجموعه جوانان، ٧٠ درصد به مجموعه میانسالان و ٢٥ درصد به مجموعه کهنسالان تعلق دارد. این منطق هرگز فردی را میانسال معرفی نمیکند (مجموع تعلقات الزاما برابر یک نیست).
دستاورد لطفیزاده با طرح منطق فازی در علوم انسانی بیش از علوم فیزیکی و مادی کاربرد دارد، بهویژه در جامعهشناسی، روانشناسی، حقوق، علوم سیاسی و دیپلماتیک و گفتمانهای متأخر مثل گردشگری که به دلیل سروکارداشتن با ماهیت لایهلایه و ابهامآمیز انسان، متأثر از محیط و جامعهپذیریهای گوناگون هستند. در مباحثی چون تضاد منافع و ارزشها و تفاوت فرهنگها و در فرایندهایی همانند میهمانی و میزبانی که بیشتر معطوف به مفاهیمی از جنس ارزش، حق، رفاه و رضایت انسان هستند و بهویژه در موضوع «حقوقبشر» که اکنون یک مسئله جدی در فرایند «جهانیشدن» است، منطق فازی بیشتر به کار میآید.
استیلای دوگانگی (سیاه و سفید) ذهنی و دوگانهانگاری دکارتی که وجه غالب علوم سنتی و کلاسیک است، در تحلیل پدیدهها و در دیدن امور که امروزه بر مبنای «تصور قالبی» عمده بشر تأسیس شده، مشکلات بسیاری را فراهم کرده و میکند تا آنجا که بررسی و شناخت عمیق پدیدهها و مسائل اجتماعی را در محاق فرو میبرد. چنین حقپنداریهای جزمی و تعصبات مفهومی اختلافات، جنگها و مصائب ناشی از کژفهمی را دامن میزند.
به طور خلاصه میتوان گفت در منطق فازی لطفیزاده فقط سیاه یا سفید حاکم نیست، «خاکستری هم رنگ خداست» و در زندگی فردی و جمعی بشر با اعتراف به پیچیدگیهای نظام اجتماعی با رویکرد پارسونزی، انسان در جامعه به صورت متعارف زندگی میکند و هیچکس نمیتواند ادعا کند که همه پاکی و حق با اوست و مؤمن واقعی و آرمانی است و دیگران در قیاس با او گناهکار و کافر شمرده میشوند با رشد عقلانیت بشر جایی برای پذیرش چنین امری وجود نخواهد داشت.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
روحت شاد مرد بزرگ.
منطق فازی دوست دارم