راز استخوان های کشف شده زن و دختر مشهدی
یازدهم تیر ماه،مرد ۳۵ ساله ای با مراجعه به پلیس آگاهی خراسان رضوی از گم شدن همسر و دختر هشت ساله اش خبر داد.
روزنامه خراسان: یازدهم تیر ماه،مرد ۳۵ ساله ای با مراجعه به پلیس آگاهی خراسان رضوی از گم شدن همسر و دختر هشت ساله اش خبر داد.
او به کارآگاهان گفت: ساعت ۷:۳۰ دهم تیر، همسرم به نام طاهره دست دختر هشت ساله ام را گرفت و به قصد عزیمت به مرکز بهداشت منطقه خواجه ربیع از منزل خارج شد اما وقتی بازگشت آن ها به منزل طول کشید به ناچار پسر چهار ساله ام را در آغوش گرفتم و او را به منزل مادرزنم بردم تا در خانه تنها نماند. خودم نیز به سر کار رفتم.
این مرد گفت: من که دیگر نگران بودم از سر کارم سوار پراید شدم و به منزل دوست و آشنا و فامیل رفتم ولی هیچ اثری از همسر و دخترم پیدا نکردم به همین خاطر به پلیس آگاهی مراجعه کردم.
با توجه به شواهد و دلایل ظاهری، احتمال جنایت در این پرونده دور از ذهن نبود به همین دلیل و به دستور سرهنگ کارآگاه حمید رزمخواه (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) پرونده مذکور به اداره جنایی سپرده شد تا تحقیقات با شیوه ای تخصصی ادامه یابد. در حالی که مرد ۳۵ ساله هر روز پیگیر پرونده بود،
گروهی از کارآگاهان به دستور سرهنگ محمدرضا غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی) وارد عمل شدند و به بررسی های میدانی پرداختند. کارآگاهان دراولین مرحله از اقدامات پلیسی به سرنخی رسیدند که نشان می داد مرد ۳۵ساله روز بعد از گم شدن همسر و فرزندش به سوی سد کارده مشهد رفته است اما این مرد در پاسخ به سوال کارآگاهان گفت: در آن نزدیکی امامزاده ای وجود دارد و من برای پیدا شدن همسر و فرزندم به آن مکان زیارتی رفتم تا دعا کنم!!
بنابراین گزارش در حالی که تحقیقات در این باره ادامه داشت و هر لحظه احتمال وقوع جنایت قوت می گرفت، ساعت یک بامداد نهم مرداد گذشته، مردی به پاسگاه انتظامی سد کارده مراجعه و ماجرایی عجیب را گزارش کرد. او به نیروهای انتظامی گفت: استخوان هایی را که بیشتر شبیه استخوان انسان است در نزدیکی پاسگاه مشاهده کرده که از خاک بیرون آمده است.
در پی این گزارش بلافاصله ماموران به محل اعلام شده رفتند و استخوان ها را از شکافی بیرون کشیدند که داخل زمین کشاورزی بود.استخوان های پتو پیچ و موی انسانی که در کنار استخوان ها بود، حکایت از یک جنایت هولناک داشت بنابراین لحظاتی بعد بی سیم های پلیس به کار افتاد و خبر قتل هولناک در بی سیم ها پیچید. دقایقی بعد قاضی کاظم میرزایی (بازپرس ویژه قتل عمد) به همراه کارآگاهان اداره جنایی عازم محل کشف استخوان های مرموز شدند.
پس از بررسی های مقدماتی، استخوان ها برای تعیین هویت و تشخیص علت مرگ به پزشکی قانونی مشهد انتقال یافت و بدین ترتیب پروندهای جنایی روی میز بازپرس شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گشوده شد. طولی نکشید که پزشکان قانونی پس از انجام معاینات دقیق پزشکی اعلام کردند که استخوان ها مربوط به زنی حدود ۳۲ ساله و دختر بچه ای خردسال حدود هشت ساله است.
با اعلام این گزارش و به دستور قاضی ویژه قتل عمد، تحقیقات کارآگاهان به سرپرستی سرگرد سلطانیان (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) برای شناسایی هویت قربانیان این جنایت هولناک در حالی وارد مرحله جدیدی شد که سرهنگ رزمخواه از کارآگاهان خواست بررسی های خود را از پرونده های افراد فقدانی (گم شده) آغاز کنند چرا که ظواهر امر نشان می داد شباهت هایی بین گزارش پزشکی قانونی و گزارش گم شدن زن و دختر خردسال وجود دارد. بنابراین بلافاصله کارآگاهان با کسب مجوزهای قضایی به تحقیق در این باره پرداختند که در نهایت مشخص شد استخوان های کشف شده مربوط به همسر و فرزند عباس است.
بدین ترتیب عباس بقایای اجساد همسر و دخترش را تحویل گرفت و آن ها را به خاک سپرد اما در عین حال و با توجه به ثبت گزارش و اظهارات مرد ۳۵ ساله در پلیس آگاهی که مشخص شده بود روز بعد از گم شدن همسر و فرزندش به سوی سد کارده رفته است، گره کور این پرونده گشوده شد و عباس در مظان اتهام قرار گرفت ولی هیچ مدرک مستند و محکمی وجود نداشت که براساس آن مقام قضایی دستور بازداشت وی را صادر کند. به این خاطر تحقیقات غیرمحسوس برای جمع آوری اسناد و مدارک غیرقابل انکار با صدور دستوری از سوی رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی و با راهنمایی های مقام قضایی آغاز شد.
کارآگاهان در شاخه دیگری از این عملیات تخصصی و به بهانه بازدید از منزل مقتولان، متوجه شدند که قالی منزل شسته شده است!! ولی مرد ۳۵ ساله که قبلا همه ماجرا را در ذهن خود مرور کرده بود، گفت: قالی را برای شست و شو دادم تا هنگامی که همسر و فرزندم پیدا می شوند منزل بر ای رفت و آمد اطرافیان کثیف نباشد!!
اگرچه این دلیل برای کارآگاهان و مقام قضایی قانع کننده نبود اما باز هم آنان به شگرد پلیسی دیگری متوسل شدند و به مرد جوان گفتند: آثار خون روی دیوار منزل وجود دارد! اما او با آرامش کامل گفت: دخترم بیماری «دیابت» دارد، هر بار که از انگشت او خون می گیریم تا قندش را آزمایش کنیم، دخترم دستش را به در و دیوار می مالد و امکان دارد که خون او روی دیوار منزل هم باشد!
پس از تجزیه و تحلیل اطلاعات و مدارک مستند جمع آوری شده در این پرونده جنایی مشخص شد که «عباس» در ماجرای قتل همسر و فرزندش نقش دارد و با داستان سرایی سعی می کند ذهن پلیس را منحرف کند. از سوی دیگر تحقیقات میدانی کارآگاهان در محل زندگی مقتولان بیانگر آن بود که آنان روز حادثه (گم شدن) اصلا از خانه بیرون نرفته اند و هیچ کدام از همسایگان و مغازه داران محلی هم آنان را ندیده اند. در همین حال ادامه بررسی ها نیز نشان می داد که زن ۳۲ ساله و دخترش به مرکز بهداشتی خواجه ربیع نیز مراجعه نکرده اند. این گونه بود که در غیاب قاضی ویژه قتل عمد، معاون دادستان مشهد دستور بازداشت عباس را با توجه به اسناد موجود صادر کرد و از کارآگاهان خواست بازجویی های تخصصی خود را با شیوه های علمی و نوین کارآگاهی، ادامه دهند اما این بار او فقط چند ساعت در برابر بازجویی ها به انکار حقیقت پرداخت و اعلام کرد که از ماجرای قتل همسر و فرزندش اطلاعی ندارد!
قاضی سید جواد حسینی (بازپرس ویژه جرایم خاص مشهد) که سوابق رسیدگی به پرونده های جنایی مهمی را در کارنامه قضایی خود دارد، دستورات ویژه ای را برای کشف زوایای پنهان این پرونده صادر کرد و بدین ترتیب جلسه تخصصی کارآگاهان با فرماندهی سرهنگ رزمخواه (رئیس با تجربه پلیس آگاهی) تشکیل شد.
نظر کاربران
خاک برسرت که اون زن و دختر چه گناهی کردن که کشتیشون...امیدوارم همونطور بکشنت نه که اعدام بشی...
چقدر اعصاب مردم ضعیف شده!
الهی هرچه زودترنابود بشی
دیوانه خاک به سرت مگر دختروزنت چکار کرده بودند وحشی خدا لعنت کند
یا خدا
داریم به کجا میریم !؟؟
کشتن همسر و دختر !؟؟؟اونم همزمان !
واقعا متاسف شدم :((
چه بر سر ما اومده؟
عجب داستان شیطانی
پناه برخدا استغرالله ایران بدترازداعش شده چه راحت اعضای خانواده میکشه چقدایمانهابه خداضیعف شده چرا خیلی خیلی ازمردم شیطون شدن
خاک تو سرت کثافت حیف ون بخاطر شکستن یه لیوان دو نفر اونم زنو دختر تو کشتی باید تکه تکه ات کنند بندازن همون جا تا سگ ها هم تف بندازن صورتت
قدیما پدرها وقتی در فقر بودند کلیه اش را می فروخت تا خانواده اش را تعمین کند حالا می کشد سر هیچی
ای خداسر مردم چی اومده چرا اینطور دیوانه شده اند ای خدا دلم برای روزهای گذشته تنگ شده همان که اینترنت نبود وتلویزیون ۳ شبکه داشت وسریالهای قدیمی ای خدا اگر قدر نعمت ندانیم چی بودیم چی شدیم
اینقدر از این اخبار حوادث میخونم اصلا جرات نمیکنم تو خونه با شوهرم بحث کنم والا میترسم تو یه لحظه عصبانی بشه بزنه بکشتم.اون موقع بچه هام بیچاره میشن.خانمهای عزیز مردامون به خاطر مشکلات اقتصادی اعصابشون بیش از حد ضعیف مراقب باشیم رو دمشون پا نذاریم.من وقتی از دست شوهرم ناراحتم وقتی بیرونه با پیام همه چی رو بهش میگم اونم رو پیامام فکر میکنه ناراحتیه منو میفهمه وقتیم میاد خونه اصلا دنبالش رو نمیگیرم که چی شده یا نشده خدارو شکر خیلیم از این راهکارم جواب گرفتم
باید ببینیم چی مصرف میکنه؟اعتیاد از هر آدمی جنایت کار وحشتناک میسازه،حالا هی بگید معتاد بیماره ،مجرم نیست!
وحشتناکه
بعد بگین ما ایرانی ها خیلی خوبیم
چاپ این مسایل مشکلی رو حل نمیکنه فقط اعصاب خواننده رو خراب میکنه !!!!!!
باکلنگ زدی تو سرشون!!؟؟
باور کردنی نیست بخدا
ما خودمون یه پا داعشیم ها نیاز به دائش نیست برای کشتن مردم:-);-):-):-):-):-):-):-)
پاسخ ها
یعنی چه که جمع میبندی ؟ بله که ممکن است انسان دیوانه روانی همه جا باشه ، انسان نباید زود تصمیم بگیره و عمل کنه
این همه جنایت های وحشتناک از این ها میشنویم انواع و اقسام قتل های فجیع کسی حرفی نمیزنه بعد کافیه جایی یک زن مرتکب قتل یا عمل خلافی شده باشه اون موقع اس که مردان همیشه در صحنه بیان و همه زن ها رو با هزاران عناوین کثیف مورد خطاب قرار بدن بخدا کثیف تر این جنایت ها که مرد های ایرانی در مورد زن و بچه و اقوام خودشون انجام میدن وجود نداره کشتن زن بچه بی گناه با کلنگ خدا نابود این شیطان های نامرد رو این ها انسان و انسانیت رو زیر سوال بردن مگه میشه کسی با فرزند بی گناه خودش همچین کاری کنه نامرد های بی وجدان تف به ذات کثیف تون بخدا اعصابم خورد شد
کثافت عوضی وحشی مگه حیوون بودی اگه به بچه حیوون هم چب نگاه کنی باهات درگیر میشه. پست کثیف
با کلنگ زدی تو سر زن و بچت?
دو ماهه که دارم تو اتاق خواب باهاش میخوابم. بیشئور جوری نقش بازی میکرد انگار واقعا خبری نداره.
پاسخ ها
یعنی این خانم عمه شما بوده
باز هم مشهد
لااله الالله،مغزم سوت کشید یا خدا،،،و عجل فرجهم
اگر این اتفاق در آمریکا بود سوژه جالبی برای صدا و سیما و بعضی از سخنرانان بود
آدم اگه زنا زاده نباشه قتل انجام نمیده
وحشتناک بود،واقعا که فاصله تبدیل شدن هر آدم بی گناه به یک جنایتکار تو یک لحظه اتفاق می افته،پناه برخدا.
من راننده کامیون هستم،سهمیه گازوییل ام تمام شده. میرم خونه اصلا اعصاب ندارم تا حالا چند بار خانواده ام را تا حد مرگ کتک زده ام ولی بعد پشیمان میشم. از مسئولان میخواهم فکری برای ما بکنند سوخت کم میاریم. ماشینم ایسوزو هست بیرون شهری کار میکنم. چرا کاری نمیکنین...