روزنامه قانون: «به ما گفتند مجلس جای زنها نیست، احساساتی هستید، درک امنیتی ندارید و...» این روایت پروانه سلحشوری، رييس فراکسیون زنان و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس درباره تلاش آنها برای حل مساله تابعیت کودکان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی است.
درحالیکه کودکان حاصل از ازدواج مردان ایرانی با زنان خارجی و حتی فرزندان حاصل از ازدواج یک زوج خارجی که فرزندشان در ایران متولدشده، از تمامی امکانات یک شهروند معمولی مانند شناسنامه، بیمه و امکان تحصیل برخوردار هستند، فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی از ابتداییترین حقوق محرومند و تمامی این حقوق به پس از ۱۸ سالگی و اقدام فرد برای دریافت تابعیت موکول شده است.
یعنی در تمام این ۱۸ سال کودک شناسنامه، کارت هویت، امکان تحصیل و بیمه سلامت ندارد. سلحشوری میگوید درحالیکه سال گذشته کمیسیون فرهنگی مصوبهای یک فوریتی برای حل مشکلات این کودکان داشته است، هیچگاه مصوبه به صحن نیامده و برای وضعیت دشوار این کودکان هیچ چارهای اندیشیده نشده است.
ماده واحدهای نيز که کمیسیون فرهنگی تهیه کرد، در حال حاضر متوقفشده است. البته این توقف به این دلیل بوده است که دولت لایحهای جامعتر را تهیهکرده و امید است در مجلس به تصویب برسد.
در حال حاضر کودکان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی چه وضعیتی ندارند؟
ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی بحثی است که مدتهاست در ایران مطرح است. ما کسانی را میبینیم که در ایران به دنیا آمدهاند، بزرگشدهاند و در حال حاضر بیش از 25 یا 30 سال دارند اما از هیچ امکاناتی برخوردار نیستند. مدرسه نرفتهاند، بیمار میشوند و امکاناتی در اختیار آنها قرار نمیگیرد. مساله کودکان بی شناسنامه بیشتر مربوط به ازدواج زنان ایرانی با مردان افغان و عراقی است که ازدواج با افغانها بهمراتب بیشتر است.
در ایران سیستم تابعیت بر اساس خون است و از نسب پدری است. حتی یک زن هم وقتی با مرد خارجی ازدواج میکند، دیگر تابع كشور همسر است. در بسیاری از این ازدواجها، مردها با زن ایرانی ازدواج میکنند، بچهدار هم میشوند اما زن را رها میکنند. یک زن با بچهاش میماند. این بچه بزرگ میشود و نیاز به امکانات بهداشتی و آموزشی و بالاتر از همه نیاز به هویت دارد. «من کیستم» برای کودک اهمیت زیادی دارد.
اینکه کودک برای خود شخصیت مشخصی داشته باشد. اما در بهترین شرایط ما چنین نیازهایی را به بعد از 18 سالگی موکول کردهایم، یعنی میگوییم چنین فردی 18 سال از زندگی خود را در ایران بگذراند و وقتی 18 سال گذشت، تنها یک سال فرصت دارد و نه بیشتر که بتواند شناسنامهدار شود و اقامت دايم بگیرد. پروسهای که موجب میشود فرد بتواند تابعیت ایرانی بگیرد، آنقدر دشوار است که گاهي امکانپذیر نیست.
آیا آماری از تعداد این کودکان یا وضعیتي که در آن به سر میبرند وجود دارد؟
یکی از مشکلاتی که در این حوزه ما با آن روبهرو هستیم این است که از این افراد آمار دقیقی نداریم. هر دستگاهی که به مجلس میآمد و درباره آمار این افراد توضیح میداد، یک عدد را بیان می کرد. یکی میگفت ۱۰۰ هزار، یکی میگفت۲۰۰ هزار اما من حتی عدد یک میلیون را هم برای کودکان حاصل از ازدواج زنان ایرانی و مردان خارجی شنیدهام.
برخی نمایندگان خراسان میگفتند ما فقط در خراسان ۳۰۰ هزار نفر با چنین شرایطی داریم و شما چگونه میگویید در کل کشور تنها ۱۰۰ هزار نفر هستند؟ متاسفانه آماری دقیق وجود ندارد و از سویی وقتی فرد، هویت و شناسنامه ندارد، چگونه باید آمار دقیق از تعداد آنها بهدست آورد؟ بنابراین یک مشکل عمده این است که ما آمار دقیقی از این افراد نداریم. از سویی ازدواج این افراد ثبت نمیشود.
ایران یکی از مهاجرپذیرترین کشورهای جهان است و کارگران ایرانی نيز میگویند مهاجران با دستمزدهای پایینتر کار میکنند و بازار کار ایرانیها را کم میکنند. بنابراین عدهای مخالف این هستند که فرزندان این افراد بتوانند هویت ایرانی پیدا کنند، شناسنامه دار شوند و مشکلات آنها حل شود. عدهای میگویند در حال حاضر هم تعداد این افراد زیاد است و اگر روزی شرایط برای این افراد تسهیل شود، موج مهاجرت بیش از این میشود و مشکلات افزایش پیدا میکند.
مساله دیگر این است که مرزهای ما نيز بهدرستی کنترل نمیشود. یعنی روزانه بسیار بیشتر از آماری که بیان میکنند، مهاجر از مرزها وارد ایران میشود. این مساله تبعات اجتماعی دارد که ازدواج و فرزندان حاصل از این ازدواج تنها یکی از مسائلی است که ایجاد میشود.
چرا تاکنون وضعیت این کودکان نادیده گرفتهشده است؟ وقتی امکان مهاجرت به افراد داده میشود، بهویژه وضعیتی که درباره مهاجران افغان وجود دارد، نباید برای تبعات آننيز چارهای اندیشیده میشد تا کودکان قربانی آن نباشند؟
به یاد دارم وقتی ما کودک بودیم، دید بسیار بدی نسبت به افغانها وجود داشت. وقتی درباره افغانها صحبت میشد، این تصور در ذهنها ایجاد میشد که آنها کسانی هستند که دیگران را اذیت میکنند و...اما امروز میبینیم که این مساله در بین مردم تغییر کرده است. در حال حاضر بسیاری از مردم ما از افغانهایی که در ایران هستند، حمایت میکنند و آنها را افرادی زحمتکش میدانند که صادقانه کار میکنند.
در حال حاضر نگاه منفیاي که در بین مردم نسبت به افغانها وجود داشته، بسیار تغییر کرده و نگاهی مثبت جای آن را گرفته و احساس همدلی ایجادشده است. یعنی همزیستی بین ایرانیها و افغانیها ایجادشده است. اگر به یک ایرانی در خارج از کشور کوچکترین توهینی شود، ما آن را بسيار بد و غیرانسانی میدانیم.
برای مثال ما چقدر قانون ضد مهاجرتی ترامپ را زیر سوال بردیم، حتی چقدر مسئولان نظام خودمان را زیر سوال بردیم. ما که دشمن آمریکا هستیم، گیریم که نگذارند بچههای ما به کشور آنها بروند، چه اتفاقی رخ میدهد. اما مسئولان چقدر این قانون را توهین به ایرانیها تلقی کردند. مشخص است که ابتدا باید مرزها کنترل شود که مهاجران بهصورت غیرقانونی وارد ایران نشوند و بتوانیم برای همین جمعیتی که در حال حاضر وجود دارد، چارهای بیندیشیم. اگر هم این افراد وارد ایران میشوند، برابر با هر انسان دیگری هستند.
ما مسلمان هستیم و این مهاجران در کشور ما باید از حداقل امکانات برخوردار باشند. یعنی بايد از بهداشت، آموزش، احترام و منزلت برخوردار باشند. اما کودکانی که حاصل ازدواج مادر ایرانی و پدر خارجی هستند، چه تفاوتی با کودکان حاصل ازدواج زن ایرانی با مرد خارجی دارند؟ قانون تابعیت باید بهگونهای تغییر کند که تابعیت از پدر و مادر منتقل شود نه مانند قانون فعلی تنها از طریق پدر.
مشکلات و تبعات ناشی از بیهویتی باید حلوفصل شود. من به یاد دارم سال گذشته یکی از خانمهای نماینده، دربهدر به دنبال کار یکی از این بچهها بود. دعوا شده بود و شناسنامه و هویتی نداشتند که حتی بتوانند شکایت کنند.
باوجوداینکه این افراد به دلیل نداشتن شناسنامه و هویت، امکان شکایت در مراجع رسمی را ندارند، آيا در صورت انجام هر کار غیرقانونی برابر قانون با آنها برخورد میشود؟
درست است و خود این مساله موجب میشود این افراد برای انجام بزه مستعدتر باشند. وقتی فردی شناسنامه و کد ملی دارد و شناختهشده است، هر کار اشتباهی که انجام دهد بهراحتی قابلشناسایی است. اما وقتی فردی هیچ هویت مشخص و ثبتشدهای ندارد، حتی در صورت انجام بزه نيز بهسادگی قابل پیگرد نیست.
این تناقض قانونی که پدر و مادری خارجی که در ایران صاحب فرزند شوند، به کودک آنها شناسنامه تعلق میگیرد اما این حق برای مادر ایرانی و پدر خارجی وجود ندارد، چه معنایی میدهد؟
واقعیت این است که در این زمینه رويكرد بدی وجود دارد. آن تصور عامیانهای که در گذشته وجود داشت، هنوز در بین قانونگذاران ما وجود دارد. وقتی حرف از تغییر قانون میزنیم، میگویندملکت را بدهید به افغانستان، شما درک امنیتی ندارید، احساساتی هستید و... .
شما در مجلس برای این کودکان چه اقداماتی انجام دادید؟
ما سال گذشته طرحی یک فوریتی تصویب کردیم. من نمیدانم برای مثال بحث توتال چگونه یکباره تصویبشده و فوري به صحن میآید اما طرح ما یک سال است که یک فوریت آن به تصویب رسیده اما به صحن نیامده است. چون دیدیم طرح به صحن نمیآید، مادهواحده تصویب کردیم که با یک مادهواحده، قانون را در این زمینه اصلاح کنیم.
مادهواحده در کمیسیون ما، یعنی کمیسیون فرهنگی با اکثریت مطلق رای آورد. ما در این مادهواحده مساله رد تابعیت را حذف کردیم. چون گرفتن تابعیت از یک کشور دیگر بسیار دشوار است و از سویی تعیین یک سال فرصت برای گرفتن تابعیت بسیار اشتباه است زيرا اگر در همان یک سال فرد توانست شناسنامه بگیرد که هیچ، در غیر این صورت دیگر گرفتن تابعیت ممکن نیست.
این افراد که شناسنامه و کارت هویت نيز ندارند، وقتی برای گرفتن شناسنامه در 18 سالگی مراجعه میکنند، از کجا مشخص میشود که چند سال دارند یا به سن 18 سالگی رسیدهاند؟
این نيز مساله دیگری است که وجود دارد. چون ممکن است این کودکان حتی در بیمارستان به دنیا نیامده باشند و مشخص نباشد که چه سنی دارند. بسیاری از این افراد در مناطق محروم و در خانوادههای آسیبپذیر متولد میشوند. باید قوانین در این زمینه اصلاح شود. تغییر این قوانین بسیار ضروری بوده و فوریت دارد.
درحالیکه میبینیم در مجلس ساعتها برای مسائلی بحث میشود که بههیچعنوان مانند مساله این کودکان ضرورت ندارد. عزم مجلس نيز باید به سمت حل چنین مشکلاتی برود. در لایحهای که دولت آماده کرده که درواقع آننيز یک مادهواحده است، باید مشخص شود که منظور از رد تابعیت چیست. اگر رد تبعیت تنها با خوداظهاری باشد، خوب است.
پیشنهاد شما برای حل مساله این کودکان چیست؟
پیشنهاد من این است که تابعیت، هم از مادر و هم از پدر به فرزند منتقل شود و اگر این قانون اصلاح شود، از همان ابتدا هیچ مشکلی به وجود نمیآید.
نظر شما درباره یکی از راه حلهای ارائهشده برای این کودکان یعنی ارائه کارت هویت تا ۱۸ سالگی و زمانی که میتوانند برای تابعیت اقدام کنند، چیست؟
این راهحل نيز در نهايت بسیار بهتر از وضعیت فعلی است. اگر این کودکان کارت هویت داشته باشند و بتوانند از خدمات اجتماعی مانند تحصیل، بهداشت، یارانه و سایر امکانات یک شهروند ایرانی تا زمان كسب تابعيت برخوردار باشند، بسیار خوب است. زيرا در کشورهای دیگر نيز سالها طول میکشد تا به یک فرد تابعیت بدهند.
موضع کلی مجلس درباره این لایحهای که بناست برای حل مساله کودکان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی ارائه شود، چیست؟
به نظر من عزم لازم در این مجلس وجود دارد. مخالفها زیاد هستند اما اکثریت را ندارند. من میتوانم با ۷۰ یا ۸۰ درصد اطمینان بگویم که مساله تابعیت در این مجلس بهگونهای که به نفع افراد باشد، به نتیجه میرسد.
مصوبه کمیسیون فرهنگی نيز داشت به نتیجه مثبتی در این زمینه میرسید. چرا متوقف شد؟
چون کمیسیون ما که کمیسیون فرهنگی است، درزمینه مساله این کودکان، کمیسیون اصلی نبود.کمیسیونی که باید این مصوبه را ارائه کند، کمیسیون قضایی است و آنها باید نظر بدهند. ما لایحه کودکان را نيز بااینکه کمیسیون فرهنگی هستیم، بررسی کردیم و تمام شد و در حال حاضر در دست کمیسیون قضایی است.
در ساختار مجلس یک کمیسیون اجتماعی و یک کمیسیون حقوقی و قضایی وجود دارد. قوانین نيز بیشتر در این دو کمیسیون تصویب میشود. به فرض وقتی لایحه درباره ورزش یا بحث میراث فرهنگی و گردشگری مطرح میشود، به کمیسیون ما که کمیسیون فرهنگی و مرتبط است ارجاع داده نمیشود بلکه میگویند بناست ساختار ایجاد شود، لایحه است و باید به کمیسیون اجتماعی برود. به همین دلیل حجم لوایحی که در این دو کمیسیون تلنبار میشود، زیاد است و کمیسیونهای دیگر نقش اصلی را ندارند.
نظر کاربران
مشكل ما ايرانيان اين است كه قوانين مدني وبين المللي را به راي تفسير مي كنيم در صورتي كه طبق قانون ازدواج زنان ايراني با مردان خارجي بايد با عقدنامه قانوني ازدواج براي بچه های خود شناسنامه بگیرد
افغانی ها بیگانه اند یا ما؟شغل میدیم حمایت میکنیم و.و..جوانان ما هم بیکاروالاف وسرگردان.البته ناگفته هم نمونه راحت هم دارند به ناموس ما هم تجاوز میکنندوهرروزداره به تعدادشون هم اضافه میشه چه بهترازاینجا براشون ها؟حالامابیگانه ایم یا اونها؟؟؟