مصطفي ملکوتي . پژوهشگر در روزنامه شرق نوشت: حدود هفت سال پيش براي کاري در مالزي به سر ميبردم، در آنجا دوستي مالايي که با ايران مراودات بسيار داشت، به من گفت: «اگرچه بهطور ميانگين نسبت افراد باهوش در ميان شما ايرانيان بيش از ما مردم مالزي است، ولي شما از اين همه افراد باهوش در مديريت کشورتان استفاده نميکنيد.
مصطفي ملکوتي . پژوهشگر در روزنامه شرق نوشت: حدود هفت سال پيش براي کاري در مالزي به سر ميبردم، در آنجا دوستي مالايي که با ايران مراودات بسيار داشت، به من گفت: «اگرچه بهطور ميانگين نسبت افراد باهوش در ميان شما ايرانيان بيش از ما مردم مالزي است، ولي شما از اين همه افراد باهوش در مديريت کشورتان استفاده نميکنيد.
درحاليکه در مالزي همين اقليت باهوش مديريت کشور را بر عهده دارند». انگار راست ميگفت و از دور نيز پيداست که جاي نخبگان و فنسالاران هوشمند در مديريت کشور خالي است. وقتي کمي بررسي کردم، ديدم همانگونه که اقتصاد عقبمانده مالزي در ٤٠ سال پيش از آن را بههيچوجه نمیتوانستیم با اقتصاد ايران مقايسه کنیم، امکان مقایسه اقتصاد پيشرفته امروز مالزي با اقتصاد ضعيف ايران نيز وجود ندارد.
پرواضح است رمزگشايي از اين ماجراي پيچيده، در اين مقال نميگنجد؛ اما سؤال اين است که چرا ما نميتوانيم از نخبگان در مديريت کشور استفاده کنيم؟نگارنده روزگاري از مديران ارشد دولتي بوده و نيک ميداند نفوذ به بافت مديريت کلان کشور چه دشواريهايي دارد. محدوديتهاي ورود افراد خلاق، جوان و هوشمند به بافت درهمتنيده مديريت کشور، موجب فرسودگي شبکه مديران شده است. ادامه اين وضعيت، اجازه «نوآوري» را نميدهد. بدون نوآوري مستمر و همهجانبه، ايران نميتواند در دنياي «رقابتي» امروز جايگاه خود را ارتقا ببخشد و به توسعه پايدار دست يازد.
منظور از مديران، فقط مديران اقتصادي يا مديران دستگاههاي اجرائي نيست؛ بلکه مجموعه مديريت کشور است؛ از نمايندگان مجلس تا استانداران، فرمانداران، مديران ارشد ستادي و اجرائي در جاي جاي کشور؛ زيرا دانش و نگرش همه آنها در مجموعه فضاي کسبوکار و اقتصاد کشور اثربخش است؛ اقتصادي که عمدتا تحت مديريت بخش دولتي و رسمي است.
تلاش دلسوزانه همه مديران عاليمقام را قدر مينهم و به همه آنها احترام ميگذارم؛ بااينحال اگر به عنوان يک ناظر از هريک از نهادهاي کشور بازديد کنید، ضرورت تغيير و تحول اساسي در سازوکار مديريت کشور را درمييابيد. فرق نميکند از کدام سازمان بازديد کنيد، از مجلس يا از صداوسيما، از وزارتخانهها و سازمانهاي دولتي يا از دادگستري و شهرداري يا حتي دهداري!
يک وجه مشترک در کل سازمان مديريت کشور مشهود است: «انسان» در همهجا به طاق «نسيان» سپرده شده است. کم نيستند مديراني که توانمندي، مهارت، دانش و بينش درخور مسئوليت خود را ندارند و از جنبههاي اخلاقي نميتوانند الگوهاي مناسبي براي همکاران خود باشند. روشن است اين ساختار، کارساز نيست و نيازمند بازسازي است؛ نوسازي بافت مديريت کشور، به افکار جوان نياز دارد و نه فقط افراد جوان!
براي پوستاندازي در نظام مديريت کلان کشور، بايد پارادايمهاي جديد مديريت را شناخت؛ بايد دانست تغيير از اقتصاد ملي به اقتصاد جهاني، مرحلهای جديد از روند توسعه اقتصادی در سطح بينالمللي است، بايد دانست که حرکت از جامعه صنعتي به جامعه اطلاعاتي اجتنابناپذير است، بايد دانست «تمرکزنداشتن» پارادايم حاکم در قرن بيستويکم است و بايد دانست جامعه نخبگان يک کشور نماد تواناييهاي آن جامعه است. توانايي هر جامعهاي جداي از منابع طبيعي و ثروت مادي، به «سرمايه انساني» آن کشور وابسته است.
براي تقويت سرمايه انساني، لازم نيست استعدادهاي برجسته را استخدام کرد؛ بلکه بايد ظرفيت جذب افکار جوان و توانايي ترک جاذبه سمتهاي مديريتي را داشته باشيم تا راه براي مديريت نسل نو و فرهيخته باز شود. اميد داريم روزي در کشور ما نيز فضاي رشد فرهيختگان و تبلور استعدادهاي مديريتي کارآفرينان بزرگ به وجود آيد؛ در اين صورت، زمينه براي بازگشت سرمايههاي انساني به کشور نيز فراهم خواهد شد. روزي که مديران ايراني توانمند و هموطناني که در خارج از ايران خوش ميدرخشند، بتوانند به کشور خويش هم خدمت کنند، نشان از تغيير پارادايمهاي موجود در قلمروی مديريت کلان کشور خواهد بود.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر