روزنامه شرق: برادر کوچکتر دانشجوهاست. کامران، فرهاد و خسرو. در دانشگاه تربیتمدرس دانشکده هنر و معماری تدریس میکند. یکی، دو دانشکده آن طرفتر هم برادر بزرگتر، فرهاد نشسته است. آنها قبلا در دانشگاه آزاد هم با هم یکجانشین بودند.
فرهاد رئیس کل و خسرو، رئیس یک واحد. سابقه حضور در شورای شهر را دارد. بهویژه شورایی که احمدینژاد را شهردار کرد و او هم آنطور که خودش میگوید نقشی فعال در برآمدن احمدینژاد داشته است. هنوز از آن انتخابش دفاع میکند؛ اگرچه حاضر نیست به صراحت بگوید که سال ٨٤ به چه کسی رأی داده است!
دانشجو در انتخابات مجلس دهم از دامغان نامزد شد که رأی نیاورد. برای شورای شهر پنجم هم ثبتنام کرد اما در فهرست واحد اصولگرایان قرار نگرفت. عضو اصولگرای شورای شهر دوم و سوم و حامی وقت احمدینژاد حین گفتوگو پیامهایش را مستقیم و غیرمستقیم برای شورای شهر فعلی ارسال میکند. به سابقه و تخصصش اشاره میکند و اینکه آماده هرگونه همکاری با شورای شهر جدید است.
او از نجفی، ابتکار و مسجدجامعی بهعنوان دوستانی که حس نزدیکی و رفاقت با آنها دارد، نام میبرد. اصرار دارد خروجی مصاحبه حامل پیام همکاری، دوستی و تعامل بین جناحها باشد، نه تنازع! و برای اطمینان، مصاحبه را جداگانه هم ضبط میکند؛ البته این را آخر مصاحبه به من میگوید.
کدامیک از سه برادر به آقای احمدینژاد نزدیکتر بود؟ به نظر میآید کامران دانشجو نزدیکتر بوده و شما به تبع برادر وارد عرصه شدید.
آقای احمدینژاد عضو هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت است و کامران اخوی من هم عضو هیئت علمی همان دانشگاه است بنابراین سالها همکار بودند و مراوده و رفاقت داشتند. به تبع آن هم جلسات مشترک داشتند. در مقاطعی سلایق فکری سیاسیشان انطباق داشت. سبقه آشنایی اخوی بزرگ ما و احمدینژاد بیشتر است. من هم سالها قبل آقای احمدینژاد را میشناختم و با ايشان جلسه داشتم. چون هم من و هم اخوی بزرگ کامران و هم فرهاد در یک طیف سیاسی میگنجیم، در جلسات فعالان آن طیف حاضر بودیم؛ از نقاط اشتراکمان نوع نگاهمان است.
کمی به عقب بازگردیم. شما گفتید که با آقای احمدینژاد از قبل آشنایی داشتید. وقتی شما وارد شورای شهر شدید از قبل صحبتی با آقای احمدینژاد برای شهردارشدن ایشان کرده بودید؟
خودتان را بگذارید جای من. میروید سراغ کسانی که نمیشناسید و مجهولاند یا کسانی که میشناسید؟ من هم آقای احمدینژاد را بهعنوان یک گزینه پیشنهاد کردم. ١٥ نفر عضو بودیم. براساس نظاماتی که برای انتخاب شهردار وضع شد، اینطور طراحی شد که هرکسی پیشنهادی دارد مطرح کند. من هم پیشنهادم آقای احمدینژاد بود. یک نفر دیگر را هم پیشنهاد دادم.
آن زمان خاطرم هست بحث عدم تأیید آقای احمدینژاد از سوی وزارت اطلاعات مطرح بود. آقای یونسی بارها این مسئله را مطرح کرد. آقای ناطق بسیار تلاش کرد که این تأیید را بگیرد حتی آقای باهنر هم اين ماجرا را روایت کرده است. حتی آقای باهنر گفته بود که ما ایشان را اصلا برای ریاستجمهوری در نظر گرفتهایم. آقای یونسی میگوید که ما سکوت کردیم و جواب مثبت یا منفی ندادیم درنهایت آقای احمدینژاد شهردار میشود. سؤال من این است آیا شما حداقل چنین ذهنیتی داشتید که ایشان قرار است بعدا رئیس دولت شوند؟
اینکه وزارت اطلاعات تأیید میکرد یا نمیکرد، این طور که شما عنوان میکنید، نبود. حداقل بهعنوان یک عضو شورا یکبار هم وزارت اطلاعات با من در این ارتباط که ایشان مورد تأیید ما هست یا نیست، کوچکترین صحبتی یا حرفی نزد.
ولی روایتهای دیگران هست.
من کاری به روایتهای دیگران ندارم. یکی از آن ١٥ نفری هستم که در بطن موضوع بودم. اگر چنین چیزی بود حق مطلب این بود که به من بگویند ایشان از نظر وزارت اطلاعات به درد شهرداری نمیخورد، من را توجیه میکردند. فرض من این است که این فرمایش شما از اصل غلط است.
اما آقای یونسی، آقای ناطقنوری و باهنر روایتهایشان را از ماجرا بیان کردهاند.
آقای یونسی اختیار زبان و فرمایش خودش را دارد اما من هرگز چنین چیزی نشنیدهام. بعد از اینکه ایشان انتخاب شد و این خبر بیرون رفت حساسیتهایی ایجاد شد.
احتمالا آن واکنشها هم بعد از انتخاب ایشان بوده است.
این حساسیتها از ناحیه وزارت اطلاعات نبود. از ناحیه استانداری و فرمانداری تهران و وزارت کشور و ارکان دولت در آن زمان بود. تماسها و ارتباطهایی گرفته شد که ایشان به درد شهرداری تهران نمیخورد. حتی من از ناحیه یکی از بزرگواران این فرمایش را داشتم که هرکسی به جز آقای احمدینژاد را شما انتخاب کنید ما مخالفت نمیکنیم ولی آقای احمدینژاد نه. من جلسه گذاشتم که چرا؟ به چه دلیل؟ من را توجیه کن اگر اینقدر فکر میکنی این فرد موضوع دارد من را توجیه کن که صحبتی نشد فقط اینکه هرکسی به جز این فرد.
اسم این فردی را که با او جلسه گذاشتید نمیآورید؟
نه، صلاح نمیدانم. چنین حساسیتهایی بود اما در نهایت وزارت کشور و وزیر کشور اختیار داشت که این انتخاب را تأیید بکند یا نکند؛ که تأیید کرد. چطور است که با این صحبتها میخواهند پا پس بکشد؟ قانون این اجازه را به شما داده است که انتخاب اعضای شورا را مورد تأیید قرار بدهید یا ندهید.
شما از پیشنهاد خودتان در ارتباط با آقای احمدینژاد و رأیی که به ایشان دادید برای شهردارشدن و حمایت از ایشان بعدا پشیمان نشدید؟
آقای احمدینژاد برای شهرداری تهران، به علت روحیاتی که در ایشان سراغ داشتم و حسب رشته تخصصی خود من که معماری شهرسازی است و حجم کاری که در شهر تهران بر زمین مانده، فکر میکنم گزینه مناسبی بود و بههیچوجه برای انتخاب شهردار و برای پیشنهادی که کردم پشیمان نیستم. اما درباره صحبتهای آقای باهنر هم بروید از خودشان بپرسید که گفته یا نه، حداقل من نشنیده بودم.
اما درباره خودم که میتوانم بگویم. من خودم موافق نامزدی آقای احمدینژاد برای ریاستجمهوری نبودم. از اول گفتم کسی که میآید در شهرداری قرار میگیرد حجم فعالیتهایی که در شهرداری هست، میطلبد اگر کسی مینشیند دورهاش را به پایان برساند و یک توافق ضمنی هم گرفته بودیم که اینجا سکوی پرتاب نشود کمااینکه الان این نگرانی هم در بین اعضای شورای فعلی هست.
درست هم میگویند چون زمان میبرد که فرد با ارکان شهرداری و حوزه مدیریتی خودش شناخت پیدا کند. بعد از دو سال او برود و یکی دیگر بیاید؟ اینها همه هزینه برای شهر است.
پس شما سال ٨٤ به آقای احمدینژاد رأی ندادید.
من اساسا با آقای احمدینژاد بهشدت مخالف بودم. آقای احمدینژاد که زنده است، میتوانید از خودشان سؤال کنید؛ حتی ما ساعتها جلسه دونفره داشتیم. تا پاسی از شب. به ایشان گفتم شما کنار برو و ایشان هم اصرار داشت که حتما میخواهد بماند. آخر نه من توانستم ایشان را متقاعد کنم و نه ایشان من را، اما اینکه شما از عرایض من چه برداشتی بکنید به خودتان بازمیگردد، اما اینکه وارد حریم من بشوید که به چه کسی رأی دادم به شما چه ربطی دارد؟
چون برادر شما، آقای کامران دانشجو، بعدا گفتند که سال ٨٤ به آقای لاریجانی رأی داده بودند.
اخوی کامران ما اختیار خودشان را دارند و خودشان میدانند، اما من به شما اجازه نمیدهم وارد حریم من شوید.
برداشت من این است که شما به آقای احمدینژاد رأی دادید.
برداشت شما به من ارتباطی ندارد.
درباره کارنامه آن زمان شورای شهر که صحبت میشود، میبینیم که با مباحثی مانند طرح «مونوریل» یا هزینههای بدون سند پیوند خورده است. آن شورا بهشدت حامی احمدینژاد بود.
متأسفانه بسیاری از مباحث کارشناسیمان با نقدهایی با نگاه سیاسی و غیرکارشناسی برخورد پیدا میکند. جسارت به شما نمیکنم. عذر میخواهم که شفاف صحبت میکنم. خیلیها که میگویند «مونوریل» چه و چه، تفاوت بین ارکان این حوزه را هم بهدرستی نمیشناسند.
بسیاری از نقدها را با نگاه سیاسی میکنند، چون از دهان آقای احمدینژاد آمده بد است، اگر از دهان فردی دیگر بیرون میآمد خوب بود. تا چه زمانی ما میخواهیم منافع عمومی را با اینجور نگاهها تهدید کنیم؟ شاید در مقطعی که الان من و شما زندگی میکنیم تجربهای که باید میکردیم در اینجور کنکاشها را کردیم و باید به فصلی نو از مراودات ورود کنیم. با نگاههای سیاسی مختلف یاد بگیریم چطور همکاری کنیم، نه تخریب.
بحث نقد یک دوره است.
میشود نگاه تخریبی داشت. میشود نگاه سازنده داشت. یک دوره را نقد کنیم که یک جریان یا طیف فکری را بزنیم ساقط کنیم یا کمک کنیم اشتباهاتشان را اصلاح کنند.
من فقط سؤال مطرح کردم.
من هم بچه نیستم، میدانم با چه سؤالی روبهرو هستم. من بهتبع ششسالواندی مسئولیت و سخنگویی در شورا حداقل صدها جلسه و بیشتر با همکاران شما داشتم. بنابراین جهتگیری سؤالها را میفهمم. نیازهای ما الان اینقدر هست که دیگر به درگیری نمیرسیم. باید همکاری کنیم که این گرفتاریها رفع شوند.
همه ما تجربههای بدی داریم از اینکه سر موضوعاتی درگیر شده و منافع عام را به خطر انداختهایم. من اوایل کار خیلی نگران بودم، چون سابقه همکاری با دوستان طیف مقابل را نداشتم. اصلا نمیشناختمشان و بهشدت نگران این موضوع بودم که نکند ما دوباره به راه شورای اول برویم.
در جلسات اول هم اتفاقاتی افتاد که حس کردم برخی شمشیر را از رو بستهاند. چون اسمم دانشجوست، تا لب باز میکنم، با شمشیر باید زده شوم. حسب همین نگرانی با دفتر مرحوم رفسنجانی که خدا او را بیامرزد تماس گرفتم و درخواست ملاقات کردم. رفتم نگرانیهایم را با ایشان در میان گذاشتم، ایشان قبول کردند که جلسه مشترکی گذاشته شود.
من هم درخواست کردم از دوستانم، خانم ابتکار، آقای نجفی و مسجدجامعی و فکر کنم آقای ساعی و یکی، دو نفر دیگر که برویم نزد آقای هاشمیرفسنجانی که دوستان هم برایشان عجیب بود که من هماهنگ کرده بودم. کاملا در ذهنم هست که فرمایشهای آقای هاشمی حول این محور بود که درست است که نگاهتان با هم فرق دارد، اما دور آن میز نشستهاید، با هم همکاری کنید و وارد وادیهایی که حساسیتهای طیف مقابل را برمیانگیزد تا جایی که میشود نشوید، مگر اینکه منافع مردم حکم کند.
آن جلسه خیلی اثر گذاشت و بعد از آن بسیار پیش آمد که من موضوعاتی را مطرح میکردم که آنها دفاع میکردند یا آنها موضوعی را طرح میکردند، من دفاع میکردم. تجربه خیلی شیرینی بود. من الان اگر بخواهم از دوستانم اسم ببرم، کسانی که احساس نزدیکی و رفاقت به آنها دارم، حتما برخی از آنها همین کسانی هستند که اسم بردم. قبل از آن من فکر نمیکردم که طیفهای مختلف بتوانند همکاری کنند.
درباره مونوریل هم بهعنوان یک شهرساز در سوابق مذاکراتم هست که از بدو آن مخالف بودم. موافق کمک به مترو بودم. تا وقتی که میشود در مترو سرمایهگذاری کرد، نباید به سراغ وسایل دیگر رفت.
ولی قبول کنید که آن شورای دوم بهشدت حامی احمدینژاد بود؛ مثلا در بحث هزینههای بدون سند. کار خاصی آن شورا انجام نداد.
بارها گفته شده است. مهم این است که شما با چه عینکی به ماجرا نگاه میکنید و با چه گوشیای به پاسخ سؤالی که طرح کردهاید گوش میکنید. من پنج یا شش ساعت دراینباره صحبت کردهام، اما برخی فعالان رسانهای ما نمیخواهند بشنوند. این عنوان هزینههای بدون سند را یکی از اعضای شورا به کار برد و بعدا شد سؤال مشترک خیلیها.
خب به چه نتیجهای رسید؟
در نشستهای خبری گفته شد، اما گویا قرار است از آن بهعنوان یک دستاویز استفاده شود.
ارسال نظر