تهديد خطر «فرار نسلها» در ايران
روزنامه آفرینش نوشت: كشور در جنب و جوش سياسي براي مشخص شدن كابينه دوازدهم است. سياسيون ليست كابينه را همچون ليست غذاي رستوران در دست گرفتهاند و هريك بنابر سليقه شخصي و گروهي توقع دارند افرادي حذف و يا به ليست اضافه شوند!.
روزنامه آفرینش نوشت: كشور در جنب و جوش سياسي براي مشخص شدن كابينه دوازدهم است. سياسيون ليست كابينه را همچون ليست غذاي رستوران در دست گرفتهاند و هريك بنابر سليقه شخصي و گروهي توقع دارند افرادي حذف و يا به ليست اضافه شوند!. چاره اي نيست اينجا مصلحتها برمحور منافع شكل ميگيرد و صلاحيتها فداي فشارها و لابيها مي گردد.
اما آنچه در اين هياهوي سياسي مغفول مانده است جايگاه جوانان است كه نه در عرصه انتخابات نامزدها برنامهاي برايآنها ارائه شد و نه در حال حاضر در اولويت دغدغههاي كشور قرار گرفته است. جالب آنكه تاثيرگذارترين قشر به لحاظ كمي و كيفي در روند مشاركتهاي سياسي همين جوانان هستند كه هرزگاهي با تهيج احساسات آنها، گروه بندي سياسي به راه مياندازيم و آنها را به عنوان هواداران به خيابانها ميكشانيم تا تنور انتخابات را داغ كنند!.
شايد اين حرفها به مذاق مسئولان خوش نيايد و با ادعاي سياه نمايي آن را ازسر خود بازكنند. اما اينها واقعيتهايي است كه ديگر نميتوان از آن به عنوان مصاديق تخريب و سياه نمايي ياد كرد. امروز وضعيت اجتماعي جوانان ما به شدت تهديد كننده است و اين را نميتوان كتمان كرد.
درتمام عرصههاي اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي، مذهبي، و... دچار افول و تنزل شدهايم. البته براي سرپوش گذاشتن به اين ضعفها راههاي فراواني وجود دارد. ازجمله اينكه اين نابساماني را دست پخت كشورهاي خارجي بدانيم و يا الگو پذيري از سريالهاي ماهوارهاي قلمداد كنيم!.
اما هيچگاه به خود نميگوييم كه ما براي جوانان چه كردهايم. چه برنامه و هدف گذاري مشخصي را براي بهبود وضعيت اشتغال، ازدواج، تفريح، فرهنگ و جذابيتهاي اخلاقي و مذهبي براي آنها فراهم ساختهايم. چرا جوانان تحصيل كرده بايد امروز به شغل پيك موتوري و رانندگي روي بياورند، آيا دانشگاه جاي راننده تربيت كردن است؟!
از دوستيهاي غير رسمي جوانان مدام گله گذاري ميكنيم، اما راهكاري براي ازدواج آنها ارائه نميكنيم. حتي براي يك وام ازدواج چند ميليون توماني آنقدر مانع برسر راهشان ميگذاريم كه عاقبت يا موفق به دريافت نميشوند و يا از آن انصراف ميدهند. چرا جوانان ما بايد راه نجات از اين وضعيت را در مهاجرت جستجو كنند.زماني بود كه درجرايد و رسانهها از پديده فرار مغزها مينوشتيم و از مسئولان ميخواستيم تا شرايط را براي ماندگار شدن نخبگان فراهم كنند تا اين ظرفيتهاي ارزشمند كشور نصيب جوامع غربي نشوند و بتوانند درايران خدمت كنند. اما نتيجه آن شد كه تمامي رتبههاي كنكور و دانشجويان ممتاز دانشگاهها و مخترعان جوان كشور يكي پس از ديگري سر از دانشگاههاي اروپا و آمريكا درآورند و ما صرفاً در اخبار سراسري به دستاوردهاي شگرف آنها در عرصه علم افتخار كرديم!اما امروز وضعيت به گونه ديگري است و ديگر كسي از اصطلاح فرار مغزها استفاده نميكند، چراكه بسياري از جوانان كشور بدون آنكه نخبه يا مخترع باشند راه مرزهاي تركيه و ديگر كشورهاي همسايه را درپيش گرفتهاند و چه به صورت قانوني و غيرقانوني درصدد خروج از كشور هستند تا خود را به غرب برسانند.
ناگفته نماند اين جملات به معناي پهن بودن فرش قرمز براي آنها در ديگر كشورها نيست، بلكه پذيرش و تحمل سختيها و اهانتها و حتي از دست دادن جانشان از اين باب است كه در كشور خود عزمي براي نجات و بهبود وضعيت خود نميبينند و به قولي با زندگي خود ريسك ميكنند.
اين ريسك را به جان ميخرند تا از زير بار فشارمالي و رواني خلاص شوند. براي يك جوان بسيار سخت است كه پس از پايان تحصيل و خدمت سربازي كاري نداشته باشد و سربار خانواده خود باشد، پس رفتن را بر ماندن و تحمل اين فشارهاي سنگين ترجيح مي دهند. امروز بايد اين هشدار را به مسولان و دولت جديد داد كه جوانان نسل امروز درحال بازكردن مسيري هستند كه ميتواند نسل هاي بعدي را نيز به دنبال خود بكشند.
اگر امروز جوانان احساس نكنند كه مسئولان به فكر آنها هستند و راه مهاجرت را درپيش بگيرند، قطعا رويهاي را ايجاد مي كنند كه ديگر جوانان كشور از آن پيروي خواهند كرد و نيروي جواني و ذكاوت خود را به ديگر كشورها منتقل خواهند كرد. شايد بيان اين مثال روشنگر مفهوم كلام باشد: انگلستان "تونل مانش" كه يكي از بزرگترين عجايب صنعت مهندسي دنياست را با استفاده از نيروي كار مهاجرين ساخت و درآن سالها (۱۹۸۸- ۱۹۹۴ ) بيشترين آمار مهاجرپذيري را در سياستهاي خود قرار داد.
حال بد نيست قدري تامل كنيم تامتوجه تهديد" فرارنسلها" دركشورمان شويم.اگر انگيزه نسل جوان در ماندن و ساختن ايران خدشه دار شود ديري نميگذرد كه بهترين و تنها گزينه براي رهايي از اين وضعيت را مهاجرت تشخيص خواهند داد. لذا ديگر نميتوان با طرح شعارهاي ارزشي و ملي گرايانه سعي در حفظ جوانان در كشور داشت، بايد برنامه ريزي كنيم، آسيب شناسي و مطالعات اجتماعي را دردستور كار قرار دهيم و با ايجاد سازوكار منطقي در مديريت كشور مانع از نااميدي آنها براي زندگي و ساختن كشورشان گرديم. البته اين حرفها براي زماني است كه دغدغههاي ديگر دراولويت نباشد...
نظر کاربران
اینهایی که توان مالی برای مهاجرت ندارن و کسانی که موندن براشون سود مادی داره ماندنی هستند.
چه می فرمایی هموطن؟ این جوانی که شما می گویی از کودکی زیر دست من معلم به اینجا رسیده به هر حال مدرسه ودانشگاه خانه دوم بسیاری از آنها بوده وقتی آن جوان می بیند من که معلمش بودم با داشتن ۲۹ سال سابقه کار هنوز دومیلیون و پانصد هزارحقوقم است و مستاجر وشبانه روز خودم رالعنت میکنم که چرا معلم شدم زیرا نزد خانواده و اطرافیان احساس حقارت می کنم ، آن جوان حساب کار خود را می کند بماند که به فرزندم هم گفتم اگر برای اروپایی ها باظرف شستن کار درآنجا راآغاز کنی بهتر از این است که بمانی در این کشور به اصطلاح اسلامی تحقیر شوی نترس این را تاکنون به دانش آموزان دبیرستانیم نگفتم و این سال آخر هم نخواهم گفت اما ببینید چه برسرکشور آمده .هیچ چیزی در کشور ما سر جای خودش نیست چرا سران کشور ما خودشان را گول می زنند وکشور را روزمره اداره می کنند؟ من که بدون هیچ سهمیه ای از دومین دانشگاه برتر ایران فارغ التحصیل شدم و چون معلم شدم این برسرم آمد. بقیه هم حساب کار خود رامیکنند .
دست نویسنده درد نکنه حرف اکثر جوانان ایران را نوشته ولی مسولین ما همشون به فکر جیب خود و اطرافیانشان هستن و کلا مملکت تقسیم شده به ی عده آدم و سازمانها و نهادهای خاص خودشون