به طورکلي در تاريخ معاصر، ما شاهد شکافی هستيم که دورههاي مختلف سياسي را ايجاد کرده است که اگر آن را بررسي کنيم، متوجه ميشويم چرا فعالان سياسي اصلاحطلب و جامعه هوادار آن، امروز ممکن است احساس روزهاي نخست پس از پيروزي دکتر روحاني را نداشته باشند.
غلامعلي دهقان در شرق نوشت: به طورکلي در تاريخ معاصر، ما شاهد شکافی هستيم که دورههاي مختلف سياسي را ايجاد کرده است که اگر آن را بررسي کنيم، متوجه ميشويم چرا فعالان سياسي اصلاحطلب و جامعه هوادار آن، امروز ممکن است احساس روزهاي نخست پس از پيروزي دکتر روحاني را نداشته باشند.
اين شکاف در جامعهشناسي سياسي خود را نشان داده و دوقطبي «يا آزادي يا امنيت» را پديد آورده است. امنيت کاذبي که در دوره قاجار وجود داشت سرانجام باعث انقلاب بزرگي به نام مشروطه شد و ١٥ سال سوغات آزادي را به ارمغان آورد اما همين مقطع در دل خود، ناامنيهايي ايجاد کرد.
ناامني فکري ايجاد شد و علماي مؤثر در مشروطه به دو طيف مشروطهخواه و مشروطهطلب تبديل شدند. آيتالله نائيني کتاب «تنبيهالامه» را جمعآوري کرد.
جنگ جهاني اول ١٢٩٣ تا ١٢٩٧ در کشور ناامني ايجاد کرد و بحث تجزيه ايران مطرح شد. رضاخان به عنوان ناجي ملت و احياگر از اين فضا استفاده کرد و به اسم پاياندادن به ناامني، استبداد ديرپاي مسلط بر ايران را بازتوليد کرد. ٢٠ سال اين وضعيت طول کشيد و در همين دوران امنيت، دوباره گفتمان آزادي که در حال طي دوران جنيني به دوران بلوغ بود، فرا رسيد. از ١٣٢٠ تا ١٣٣٢ يعني به مدت ١٢ سال، مقوله آزاديخواهي قد کشيد و فضاي باز سياسي ايجاد شد.
در همين فضا تا کودتاي ٢٨ مرداد ٣٢، گفتمان آزاديخواهي طرفداراني پيدا کرد اما همان دوقطبيهاي کاذب ايجاد شد. برخي آزادي را باعث نوعي ناامني در کشور دانستند که به کودتاي ٢٨ مرداد انجاميد و خيلي از کساني که تا قبل از آن، طرفدار آزادي بودند از بازگشت پهلوي دوم به کشور استقبال کردند. بعد از آن هم اين روند ادامه داشت. دوگانه ملي يا مذهبي، يکي از اين دوقطبيها بود. اين دو جریان وقتي کنار هم بودند، ٣٠ تير ٣١ را آفريدند و وقتي يا اين يا آن، بر سر زبانها افتاد ٢٥ تا ٢٨ مرداد ٣٢، رقم خورد.
خدا رحمت کند شهيد محلاتي نماينده امام در سپاه را که در سال ٦٤ به شهادت رسيدند. ايشان ميفرمود در مقطعي که ما طلبه بوديم، در قم اطلاعيههايي به حوزه ميرسيد که در آن آمده بود اگر دوباره قدرت را به دست بگيريم با آخوندها چنينوچنان ميکنيم! فکر ميکرديم اين کار حزب توده است و مصدق را بهخاطر برخوردنکردن با توده شماتت ميکرديم اما بعدا مشخص شد که سرخط اين اطلاعيهها خارج از کشور بود و هدف آن، تشديد اختلاف ميان جريان ملي با جريان مذهبي بود تا به اين وسيله، اين دو بازوي مشروطه و مليشدن صنعت نفت را از هم جدا کنند.
در اين ميان متأسفانه مظفر بقاييها هم بودند که ادعاي ملي داشتند اما بناي ايجاد اختلاف داشتند.
ناامنيهاي ايجادشده، کمر آزاديخواهان را خم کرد و پس از آن بهظاهر با امنيت ٢٥ساله پهلوي دوم مواجه هستيم. ساواک در سال ٣٤ تأسيس شد و به اسم ايجاد امنيت، کمترين آزاديخواهي را تحمل نميکرد. جلسات روشنفکران، نشستهاي مذهبي و حتي جلسات حسينيه ارشاد به تعليق درآمد و بسياري کتابها به اسم امنيت، امکان انتشار نداشت. اين فضا باعث انقلاب بزرگ ديگري به نام انقلاب اسلامي در سال ٥٧ شد.
مطالبات انباشتهشده طيفهاي مختلف چپ، ليبرال، مذهبي و ملي ناگهان سر باز کرد و به سبب اتفاقات سه سال ابتداي انقلاب، بار ديگر فضا تغيير کرد. اگر به انتخابات مجلس اول در سال ٥٨ بنگريم با بالاترين سطح آزادي برگزار شد و حتي رهبر سازمان مجاهدين خلق (منافقين) کانديدا شد و مسعود رجوي در تهران سيوهفتم شد! اما بازهم دعواي بين دو گفتمان آزاديخواهي و امنيتگرايي، آغاز شد.
تجزيهطلبي در کردستان و سفر دکتر چمران به پاوه، واقعه ترکمنصحرا و قيام مسلحانه سازمان منافقین و ترورهاي ناجوانمردانه و ميتينگهاي گروههاي سياسي که يکي پس از ديگري به هم ميخورد، فضاي ناامني شديدي ايجاد کرد که نتيجه آن تغيير فضا تا دوم خرداد ٧٦ بود.
آمدن محمود احمدينژاد و هشتسالي که شرايط خاص خود را داشت و بهحاشيهرفتن گفتمانهاي سياسي دنبال شد، محصول همين نگاه است.
اما باز هم با وجود همه اتفاقات چهار سال پس از ٨٨، مردم در مقطع انتخابات سال ٩٢ به کانديدايي اقبال نشان دادند که همان گروههاي سياسي که آزادي و امنيت را در کنار هم ميدانند، به مردم معرفي کرده بودند.
کانديدايي که در شعارهاي خود، بر اهميت فعاليت سياسي و ازبينرفتن فضاي امنيتي تأکيد ميکرد. در سياست خارجي، مسائل فرهنگي و دانشگاهي، آزادانديش بود و «دولت ديني» را آرزوي خود دانست.
حسن روحاني به نوعي نشان داد با گفتمانهاي رسمي فاصله دارد هرچند سالها درون نظام خدمت کرده بود. در چهار سال گذشته در حال تجربه جديدي هستيم.
مردم فضاي باز سياسي ميخواهند اما ساير حوزهها هم داراي اهميت است. با اين حال آن «دور باطل» باز هم خود را نشان داده و شواهدي دال بر تلاش گروهها برای پديدآوردن دوباره تقابل کاذب ميان مؤلفههاي «امنيتگرايي» و «آزاديخواهي» در دست است.
در حوزه مسائل دانشگاه، برخوردهاي صورتگرفته با وزراي علوم پيشنهادي و سرپرستان و حتي انتخاب رؤساي دانشگاهها که جملگي از چهرههاي معتدل و متخصص هستند، به مشکل خورد. در تحولات اجتماعي جرياني که در هشت سال دولت احمدينژاد هيچگاه نخواست در جامعه با پديدههايي مثل بدحجابي برخورد کند، دوباره فعال شده است.
ليدر آنها صراحتا گفته چون با احمدينژاد رفيق بوده، در آن دوره فعال نشدهاند! همه اينها براي ناکارآمد نشاندادن دولت است. در اين شرايط، مسئوليت اصلاحطلبان که بدنه اصلي حاميان دولت را تشکيل ميدهند بسيار سنگين است.
اساسا اصلاحطلبي يعني سياستورزي. خوشبختانه اقبال جامعه به اعتدال و اصلاحات، يعني توازن آرمانها و واقعيتها و ميتوان به دستاوردهاي آن اميدوار بود.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر