مریم میرزاخانی، ریاضیدان جوان و بزرگ ایرانی در خارج از کشور در حالی فوت کرد که بیش از یک دهه در خارج از ایران بهسر برده بود. شاید به خاطر برخی دلایل خصوصی است که همیشه از خودم میپرسم آیا نوستالژی، آنسان که در مهاجران ٢٠ سال قبل از او وجود داشت، در این تازهرفتگان هم به همان شدت وجود دارد یا خیر؟
بابک زمانی در شرق نوشت: مریم میرزاخانی، ریاضیدان جوان و بزرگ ایرانی در خارج از کشور در حالی فوت کرد که بیش از یک دهه در خارج از ایران بهسر برده بود. شاید به خاطر برخی دلایل خصوصی است که همیشه از خودم میپرسم آیا نوستالژی، آنسان که در مهاجران ٢٠ سال قبل از او وجود داشت، در این تازهرفتگان هم به همان شدت وجود دارد یا خیر؟
آیا همین مریم در بستر بیماری سودای یک صبحانه با بستگان و دوستان دختر و پسر در یکی از صبحانهخوریهای مفرح تهران همانگونه که در زمان او وجود نداشت، اما حالا هست را نداشت؟ نوستالژی، همان احساسی است که آن را نمیشناسی تا سالها بگذرد و تصور کنی در جایی آشنا اما غریب زندگی میکنی، انگار چیزی از وجود تو در جایی دیگر مانده است.
ایرانیان مهاجر دهههای قبل، اگرچه پا به پای رشد و تکامل مفهوم ملیت، وابستگی به آب و خاک هم پیدا کرده بودند، اما در زمان مهاجرت، خودآگاهی از این وابستگی تمام و کمال، آنسان که مهاجر اروپایی در دو جنگ جهانی در وجود خود تجربه کرده بود، نداشتند.
به همین دلیل نوستالژی بهعنوان احساسی غریب، عمیق، دردناک اما لذتبخش تنها سالها بعد، آن زمان که دلایل مهاجرت هرچه بود رنگ باخته بود، خود را به نمایش گذاشت. حال میخواهم بدانم آیا سالها تحصیل تحت شرایط خاص دهههای ٦٠ و ٧٠ با آن همه محدودیتهای غیرعادی که بعدا رفع شد.
ممنوعیت ویدئو که تنها یک ابزار تماشا بود، ممنوعیت موسیقی، محدودیتهای زیاد فیلم و سینما، چهره و لحن گویندگان برنامه کودک، دستورالعملهای مربیان تربیتی بهخصوص در دبیرستانهای دخترانه و بسیاری مشکلات دیگر من بهعنوان پدری از نسلی که انقلاب کرد همواره وقتی دختران و پسران بيشمارم را میبینم که در گوشه و کنار دنیا در دانشگاهها و بیمارستانها و آزمایشگاهها به کار و تحقیق مشغولاند و همه بالقوه یک مریم میرزاخانی هستند، از خود میپرسم آیا هنوز چمدان خاطرات یا همان نوستالژی با همان شدت قدیم در صندوقخانه ذهن ایشان حضور دارد؟
آیا حافظ این عطر مستکننده ایرانی، ذهن و زبان فرزندانشان را که یکی از دو نامشان یحتمل فرنگی خواهد بود، همچنان معطر خواهد کرد؟ همان اشعاری که خنیاگر عشق و آزادی و رواداری هستند. بیتردید مریم میرزاخانی یک استعداد ناب در نسل این فرزندان بوده است، اما هزاران هزار ایرانی دیگر مثل هزاران هزار جوان از هر کشور دیگري در جایجای دنیا در حال کار و تحصیل و پیشبرد دانش بینالمللی هستند.
با این تفاوت که جوانان همه دنیا در یک ارتباط دائمی و طبیعی با سرزمین مادری خود هستند، اما درباره کشور ما این ارتباط معمولا یک مسیر یکطرفه است و هر مسافرت علمی -که میتواند دهها سال طول بکشد- در واقع یک مهاجرت اجتماعی است.
البته دنیا هم جوایز و رتبهها را گرامی میدارد، اما تنها در جوامع بدوی است که دنیا را صرفا یک صحنه رقابت فرض میکنیم و تنها اولیها را گرامی میداریم و در همان حال که در حال بزرگداشت نامی بزرگ هستیم، همچنان به ارسال اجتنابناپذیر بهترین جوانانمان به این مسیر یکطرفه ادامه میدهیم، آن هم در شرایطی که مشکلات واقعا موجود به شکل موانع بزرگ کاری و تحصیلی، خطرات احتمالی سقوط اجتماعی و برخوردهای ناپسند فردی خاطرات مناسبی را توشه راه این فرزندان برگزیده نمیکند.
در تمام دنیا کار و تلاش قطع نظر از برخی مسابقات به طور یکسان ادامه دارد و انسان بهعنوان انسان محترم است و تنها به اندازه تلاشش قدر میبیند، نه به آخرین حد توانایی و تحملش. نوستالژی در سیاهترین خاطرات هم نخواهد مرد. میتواند آخرین یادگار سرزمین مادری باشد. مرگ نوستالژی پایان یک تمدن است.
ما پدران و مادران باید بدانیم کنار لباسهای گرمی که قرار است فرزند را در زمستانهای سرد و دور یاری دهد، کنار کتابهایی که برای عرقریزی روح باید با خود ببرد، بخش مهمی از کولهبار هر فرزند را نوستالژی و خاطره پر میکند و خاطره همان وقایع بیاهمیتی است که امروز در کنار ما اتفاق میافتد. تولید خاطره وظیفه هر نسلی است در برابر نسل بعد.
راستی آیا در برابر نسل دهه٦٠ از این وظیفه قصور نکردیم؟ باید مجسمهای از مریم در بزرگترین میدان شهر به نام او بسازیم! در بزرگداشت خود او و البته بهعنوان سمبلی از مریمهای کوچکی که همین الان در دبیرستانی در همین اطراف در حال تحصیل و البته تولید خاطرات هستند!
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
از نویسنده بی نهایت سپاسگزاریم .
هرکسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش
دلم برای بچه های ده 60 میسوزه چون کودکی ونوجوانی خوبی نداشتن